پسری جوان از شهری دور به دهکده شیوانا آمد و به محض ورود به دهکده بلافاصله سراغ مدرسه شیوانا را گرفت و نزد او رفت و مقابلش روی زمین مودبانه نشست و گفت: “از راهی دور به دنبال یافتن جوابی چندین ماه است که راه می روم و همه گفته اند که جواب من نزد شماست! تو که در این دیار استاد بزرگی هستی برایم بگو چگونه می توانم تغییری بزرگ در سرنوشتم ایجاد کنم که فقر و نداری و سرنوشت تلخ والدینم نصیبم نشود!؟”
شیوانا نگاهی به تن خسته و رنجور جوان انداخت و با تبسم گفت: “جوابت را زمانی خواهم داد که آرام بگیری و گرد و خاک جاده را از تن خود پاک کنی. برو استراحت کن و فردا صبح زود نزد من آی!”
روز بعد شیوانا پسر جوان را از خواب بیدار کرد و همراه چند تن از شاگردانش به سوی رودخانه ای بزرگ در چند فرسنگی دهکده به راه افتاد. نزدیک رودخانه که رسیدند شیوانا خطاب به پسر جوان و شاگردانش گفت: “تکلیف امروز شما این است! از این رودخانه عبور کنید و از آن سوی رودخانه تکه ای کوچک از سنگ های سیاه کنار صخره برایم باورید. حرکت کنید!”
پسر جوان مات و مبهوت به شاگردان شیوانا خیره ماند و دید که هر کدام از آنها برای رفتن به آن سوی رودخانه یک روش را انتخاب کردند. بعضی خود را بی پروا به آب زدند و شنا کنان و به سختی خود را به آن سوی رودخانه رساندند. بعضی با همکاری یکدیگر با چوب های درختان اطراف رودخانه کلک کوچکی درست کردند و خود را به جریان آب رودخانه سپردند تا از آن سوی رودخانه سر در آورند. بعضی از گروه جدا شدند تا در بالادست در محلی که عرض رودخانه کمتر بود از آن عبور کنند.
پسر جوان به سوی شیوانا برگشت و گفت: “این دیگر چه تکلیف مسخره ای است!؟ اگر واقعا لازم است بچه ها آن سمت رودخانه بروند، خوب برای این کار پلی بسازید و به بچه ها بگویید از آن پل عبور کنند و بروند آن سمت برایتان سنگ بیاورند!؟”
شیوانا تبسمی کرد و گفت: “نکته همین جاست! خودت باید پل خودت را بسازی! روی این رودخانه دهها پل است. این جا که ما ایستاده ایم پلی نیست! اما تکلیف امروز برای این است که یاد بگیری در زندگی باید برای عبور از رودخانه های خروشان سر راهت بیشتر مواقع مجبور می شوی خودت پل خودت را بسازی و روی آن قدم بزنی! تو این همه راه آمدی تا جواب سوالی را پیدا کنی و من اکنون می گویم که جواب تو همین یک جمله است: اگر می خواهی چون بقیه گرفتار جریان خروشان رودخانه های سر راهت نشوی، دچار فقر و فلاکت نشوی و زندگی سعادتمندی پیدا کنی، باید یک بار برای همیشه به خودت بگویی که از این به بعد پل های زندگی خودم را خودم خواهم ساخت و بلافاصله از جا برخیزی و به طور دایم و مستمر و در هر لحظه در حال ساختن پلی برای قدم گذاشتن روی آن و عبور از رودخانه باشی. منتظر دیگران ماندن دردی از تو دوا نمی کند. پل من به درد تو نمی خورد! پل خودت را باید خودت بسازی
ابتکار یک روستایی در تبدیل روستایش به قطب گردشگری
9 سال پیش در یک شب بارانی دو گردشگر موتور سوار آلمانی در راه ماندند و برای اینکه بتوانند در یک جای امن شب را به صبح برسانند به خانه یک روستایی پناه بردند. عباس یک کارگر ساده روستایی همراه خانواده اش تلاش کرد تا به شیوه خودش از مهمانان خارجی به خوبی پذیرایی کند…
کلبه آنها محقر بود و به جز چای آتشی و غذای روستایی چیز دیگری نداشتند. مهمانان عباس خارجی بودند و امکانات او برای پذیرایی اندک. سادگی پذیرایی خانواده عباس و زندگی یکروزه در روستای خوش آب و هوا رضایت حداکثری دو مهمان آلمانی را جلب کرد آنقدر که سه ماه بعد یک گروه هفت نفره آلمانی به پیشنهاد دوستانشان به خانه عباس رفتند. آنها خواستند تا با همان دم پختک و چای آتشی که دوستانشان تعریف کرده بودند در خانه روستایی عباس پذیرایی شوند. صبح عباس راهنمای آنها شد تا بتوانند مناطق دیدنی و طبیعی روستای بزم شهر بوانات فارس را ببینند.
موقع برگشت مهمانان آلمانی 200 هزار تومان به عباس هدیه دادند. این پول در آن زمان برای عباس زیاد بود و او را به این فکر انداخت که بهترین راه برای کسب و کار میتواند پذیرایی از گردشگران در یک روستای با صفا باشد. بنابراین شروع به کار کرد. طوری که از نه سال پیش تا امروز 18 هزار گردشگر خارجی به روستای بزم در منطقه بوانات فارس آمدهاند و عباس هم به عنوان کارآفرین برتر در صنعت گردشگری توانسته 126 لوح سپاس بگیرد و درآمد روزانه اش از روزی سه هزار تومان به 6 میلیون تومان برسد. عباس 35 ساله به 28 کشور دنیا سفر کرد و خانه 80 متری او الان به 120 هزار متر رسیده است!
زهرا و نیلوفر دو دختر کوچک او کوچکترین راهنمایان ایرانی معرفی شدهاند و تا کنون هم شبکههای تلویزیونی آلمان، روسیه، تایلند، شبکه 2 و 4 ایران فیلمهای مستندی با موضوع رونق گردشگری در روستای بزم بوانات پخش کردهاند.
او تعریف میکند که روزهای اول به آژانسهای مسافرتی شیراز و اصفهان سر زدم و گفتم که میتوانم از گردشگران شما در روستا پذیرایی کنم. آنها هم گفتند باید مجانی بیایند روستا تا ببینند آیا اوضاع برای پذیرایی مناسب هست. آرام آرام مهمانان من از هفت نفر به چند هزار گردشگر خارجی رسید و به یک حمام خانه ام 12 حمام دیگر اضافه شد تا جایی که میتوانم الان تا چند هزار گردشگر را در روستا اسکان بدهم و برای پنج هزار نفر در منطقه بوانات اشتغالزایی کنم.
عباس برزگر قصد دارد تا یک هتل عشایری در ارتفاعات روستا بنا کند. او میگوید: این هتل یکی از گرانترین مراکز اقامتی ایران خواهد شد. این کار را با کمک ایل عشایری انجام میدهم.
برزگر معتقد است که در ایران مسئولان فقط شعار میدهند گردشگری صنعت درآمدزایی است. اما من یکی از کسانی بودم که توانستم هم برای خودم و هم اهالی روستای بزم بوانات درآمدزایی کنم. هر روز از یک مغازه خرید میکنم تا همه مغازه داران از این کار سود ببرند.
او فهمیده که اصالت و نوع غذا و چارچوب خانواده روستایی بسیار با ارزش است و میتوان از راه معرفی آن به دیگران هم ارزشها را حفظ و هم برای خود و دیگرن درآمدزایی و اشتغال زایی کرد.
برزگر از گردشگران خارجی در روستا با محصولات کشاورزی خود پذیرایی میکند. خانواده و اهالی روستای بوانات همگی در امر کشاورزی موفق هستند و صبحها با عسل طبیعی و گردوی زمینهای خودشان از مسافران پذیرایی میکنند.
برزگر ادعا میکند که در موفقیتش هیچ سازمان و مرکزی دخالت نداشته است." سازمان میراث فرهنگی پروانه گردشگری به من نمیداد و میگفت که باید تحصیلات عالیه داشته باشی. اما زمانی که کارم رونق گرفت پروانه افتخاری گردشگری دادند و در همایش هایشان از من و دخترانم تقدیر کردند."
او میگوید که همه تجربیاتش را در برخورد با گردشگران به دست آورده است." به عنوان یک گردشگر به کشورهای اروپایی سفر کردم تا ببینم یک توریست به چه چیزهایی نیاز دارد و آنها برای گردشگران چه کاری انجام میدهند. این موضوع کمک زیادی به من کرد. من متوجه شدم که بهترین راه پذیرایی از مهمان خارجی رفتار درست با اوست. نباید مصنوعی به آنها خوشامد بگویید. درست است که زبان شما را متوجه نمیشود اما میفهمد که از او برای چه منظوری پذیرایی کرده اید. گردشگر خارجی فقط میخواهد به او توجه شود، همه چیز بهداشتی باشد، دروغ نشنود و احساس نکند که میخواهید جیب او را خالی کنید. این سادگی در رفتار و گفتار باعث شده تا آنها از زندگی روستایی لذت ببرند. ما مسافران را به خانه مان راه میدهیم نه برای چاپلوسی بلکه میدانم آنها میخواهند یک زندگی واقعی روستایی را ببینند و با همان آدمها زندگی کنند. هر کدام از ما که از مسافر خارجی پذیرایی میکنیم مانند یک سفیر ایرانی هستیم که ایران را به کشورهای دیگر معرفی میکنند. بنابراین باید بهترین رفتارها را با گردشگر خارجی داشته باشیم.
برزگر در زمینه طبیعت گردی هم فعالیت میکند و با اینکه در 80 کیلومتری پاسارگاد قرار دارد میتواند با استفاده از دو آژانس مسافرتی خود تورهای طبیعت گردی، پرنده نگری، عشایر و بازدید از جاذبههای تاریخی را راهاندازی کند.
عباس برزگر میگوید: وقتی فعالیت من و خانواده ام مورد استقبال دیگران قرار گرفت و بسیاری از کشورها به استفاده از خدمات ما علاقه نشان دادند کارشناسان داخلی و خارجی حوزه گردشگری پیشنهاد کردند که پس از این میتوانیم در برگزاری تورها و دعوت از مسافران و گردشگران خارجی با افراد متخصص همکاری کنیم تا بتوانیم موفقتر از گذشته عمل کنیم و علاوه بر آن خودمان مجری تورها باشیم؛ این شد که به فکر را هاندازی شرکت خدمات مسافرتی بوان گشت افتادم و با همکاری دوستان این شرکت تشکیل شد. البته این را هم بگویم که من از روزی که متوجه شدم بوانات قابلیت جذب گردشگر را دارد، به گونهی برنامه ریزی کردم که از ورود تور مردم روستایی و شهری و حتی عشایر از مزایای اقتصادی تورها و ورود گردشگران به منطقه بهره مند شوند.
برزگر میگوید: مشکل ما ایرانیان این است که مینشینیم تا دیگران برای ما برنامه ریزی کنند. در حالی که جوانان کشور ما میتوانند به راحتی با کمی ذوق و سلیقه کاری کنند که هم خودشان درآمد خوبی داشته باشند هم دیگران از کنار آنها سود ببرند.
او میگوید: کمتر کسی دنبال کارآفرینی میرود. مطمئن باشید هر روستایی در ایران به تنهایی میتواند از ابیانه بهتر و پر رونق تر باشد.
همه اهالی منطقه بوانات و روستای بزم از دهکده گردشگری عباس درآمد دارند. دیگران هم میتوانند بیایند و ببینند که چطور یک پسر ساده روستایی با سواد بسیار کم توانست کارآفرینی کند و از صنعت گردشگری به معنای واقعی درآمد زایی کند.
روستای بزم در 17 کیلومتری شهر بوانات به سمت استان یزد و کرمان آخرین نقطه استان فارس است که به منطقه گردشگری بوانات معروف شده است. فاصله این منطقه از شیراز و یزد دو ساعت و نیم است.
مجموعه گردشگری بوانات سه اتاق قدیمی دارد که هرکدام حدود 700 سال قدمت دارند و 500 دلار هزینه یک شب اقامت در این اتاقها است.
سوئیتهای مدرن و سنتی و 6 اتاق عمومی، ویلاهای وسط باغ و گالری عکس و موزه مردم شناسی و کشاورزی گوشهی از امکانات این مجموعه است. همچنین امامزاده بزم و در کنار آن بارگاه امام زاده شاه میرحمزه (ع)، پل تاریخی سوریان، منطقه گردشگری محمد حنیفه و مسجد جامع سوریان و موزه بوانات از جمله بناهای تاریخی و مناطق گردشگری منطقه بوانات فارس هستند .
هنگامی که ناسا برنامه فرستادن فضانوردان به فضا را آغاز کرد، با مشکل کوچکی روبرو شد. آنها دریافتند که خودکارهای موجود در فضای بدون جاذبه کار نمیکنند. (جوهر خودکار به سمت پایین جریان نمییابد و روی سطح کاغذ نمیریزد.) برای حل این مشکل آنها شرکت مشاورین اندرسون را انتخابکردند. تحقیقات بیشاز یک دهه طولکشید، 12میلیون دلار صرف شد و در نهایت آنها خودکاری طراحی کردند که در محیط بدون جاذبه مینوشت، زیر آب کار میکرد، روی هر سطحی حتی کریستال مینوشت و از دمای زیرصفر تا 300 درجه سانتیگراد کار میکرد.
روسها راهحل سادهتری داشتند: آنها از مداد استفاده کردند!
شرح حکایت
این داستان مصداقی برای مقایسه دو روش در حل مسئله است
تمرکز روی مشکل(نوشتن در فضا) یا تمرکز روی راهحل نوشتن در فضا با خودکار
داستان خلاقیت
در زمان های قدیم مرد فقیری با دخترش زندگی میکرد. این مرد به داروغه شهر بدهکار بود و نمیتوانست قرض خود را پس بدهد. یک روز داروغه به مرد پیشنهاد داد که اگر دخترش را به همسری داروغه در آورد از بدهی اش چشم پوشی میکند. مرد فقیر پریشان و درمانده پیش دخترش رفت و موضوع را با او در میان گذاشت . دختر گفت من به یک شرط این مسأله را قبول میکنم، به این شرط که در حضور مردم شهر مراسمی ترتیب دهیم. در این مراسم در یک کیسه دو تکه سنگ ، یکی سفید و یکی سیاه، میگذاریم و من باید دست در کیسه کنم و یکی را در بیاورم . اگر سنگ سیاه را در بیاورم درخواست داروغه را قبول میکنم وگرنه او باید قرض تو را ببخشد . روز بعد مرد فقیر موضوع را با داروغه در میان گذاشت و او هم قبول کرد و زمان مراسم را تعیین کرد. یک روز مانده به مراسم یکی از سربازان زیردست داروغه خبردار شد که او قصد دارد به جای دو رنگ متفاوت هر دو سنگ داخل کیسه را سیاه انتخاب کند تا دختر هرکدام را که بردارد بازنده شود. سرباز خبر را به مرد فقیر و دخترش رساند . اما دخترک به پدر گفت که ای پدر هیچ نگران نباش که من حتماً پیروز میشوم. و همینطور هم شد ! حالا به نظر شما دخترک چه کاری انجام داد؟ چگونه در مسابقه برنده شد؟
دخترک در روز موعود دست در کیسه کرد و یکی از سنگها را بیرون آورد و قبل از این که به دیگران نشان دهد با قدرت آن را به خارج از میدان پرتاب کرد . بعد گفت حالا که به آن سنگ دسترسی نداریم میتوانیم سنگ دیگر را ببینیم و هرچه که بود، برعکسش آن سنگی بود که من درآوردم. و میدانیم که سنگ باقیمانده داخل کیسه سیاه بود.
سایتی فوق العاده برای خلاقیت واقعا کاربردی
مطالب فوق العاده دررابطه با خلاقیت در این سایت هست.
http://www.life-skillsteacher.com/
ساختمان کتابخانه انگلستان قدیمی است و تعمیر آن نیز فایده ای ندارد . قرار بر این شد کتابخانه جدیدی ساخته شود . اما وقتی ساخت بنا به پایان رسید ؛ کارمندان کتابخانه برای انتقال میلیون ها جلد کتاب دچار مشکلات دیگر شدند . یک شرکت انتقال اثاثیه از دفتر کتاخانه خواست که برای این کار سه میلیون و پانصد هزار پوند بپردازد تا این کار را انجام خواهد داد. اما به دلیل فقدان سرمایه کافی ،این درخواست از سوی کتابخانه رد شد . فصل بارانی شدن فرا رسید، اگر کتابها بزودی منتقل نمی شد ، خسارات سنگین فرهنگی و مادی متوجه انگلیس می گردید . رییس کتابخانه بیشتر نگران شد و بیمار گردید . روزی ، کارمند جوانی از دفتر رییس کتابخانه عبور کرد. با دیدن صورت سفید و رنگ پریده رییس، بسیار تعجب کرد و از او پرسید که چرا اینقدر ناراحت است . رییس کتابخانه مشکل کتابخانه را برای کارمند جوان تشریح کرد، اما برخلاف توقع وی ، جوان پاسخ داد: سعی می کنم مساله را حل کنم . روز دیگر، در همه شبکه های تلویزیونی و روزنامه ها آگهی منتشر شد به این مضمون : همه شهروندان می توانند به رایگان و بدون محدودیت کتابهای کتابخانه انگلستان را امانت بگیرند و بعد از بازگرداندن آن را به نشانی زیر تحویل دهند .
- ایده ها و نظرات خود را بدون ترس در کلاس مطرح می کند.
2- معمولا برای مسائل راه حل ها و پاسخ هایی متفاوت از سایر دانش آموزان ارائه می کند.
3- به فعالیت هنری علاقه ی زیادی دارد و در این زمینه دارای تجربه و مهارت است .
4- غالبا ایده ها و راه حل های بیش تری نسبت به سایر هم کلاسی-های خود پیشنهاد می کند.
5- معمولا قادر است با طنز پردازی ها و شوخی های جالب دیگران را بخنداند.
6- تمایل زیادی به تغییر نظرات معلم و یا مطالب کتاب دارد.
7- در کلاس اغلب سوالاتی غیرعادی و گاه عجیب و غریب می پرسد.
8- علاقه ی زیادی به نقاشی و ترسیم افکار و ایده های خود دارد.
9- انتقاد گر است و هر نظر و عقیده ای را به راحتی نمی پذیرد.
10- گاهی به خاطر بیان نظرات و ایده های عجیب و غریبش در نظر دانش آموزان دیگر فردی غیرعادی جلوه می کند.
11- از قوه ی تخیل خوبی برخوردار است.
12- معمولا در کلاس با آب و تاب صحبت می کند و سعی می کند ایده هایش را با جزئیات کامل شرح دهد.
13- دارای ابتکار است و غالبا ایده ها و پاسخ های منحصر به فرد ارائه می کند.
14- حساس ،باریک بین و نکته سنج است .
15- بسیار فعال است و غالبا در آن واحد چند طرح و ایده در زمینه های مختلف را در سر می پروراند.
16- به تجربه و آزمایش علاقه ی فراوانی دارد.
17- در نفوذ و تاثیر گذاری بر دوستان خود از توانایی زیادی برخوردار است.
18-آمادگی طرد شدن و عدم تایید از طریق دیگران را داراست .
19- به مطالعه ی موضوعات متنوع و گوناگون علاقمند است و زمان قابل توجهی را به این امر اختصاص می دهد.
20- از اطلاعات عمومی زیادی برخوردارست و سعی می کند که از آنها استفاده ی عملی و کاربردی کند.
کودکان امروز، لازم است بزرگسالانی خلاق و مبتکر باشند، زیرا جهان به سرعت در حال تغییر و دگرگونی است و آنان نیاز دارند برای رویارویی با مشکلات و فائق آمدن بر آنها خلاقانه فکر و عمل کردن را بیاموزند.
بیشتر بزرگسالان هیچگاه فکر نمیکنند که چگونه میتوانند خلاق و مبتکر شوند، زیرا نه یک رشته هنری خاص را که منجر به شکوفا شدن استعدادهای آنها شود، دنبال میکنند و نه سعی دارند میان دانستهها و پدیدههای محیطیشان ارتباطی جدید برقرار کنند. در صورتی که خلاقیت، ابتکار و نوآوری مرحلهای از رشد عقلی است که میتواند منجر به ساخت و ایجاد موقعیتی برای راحتتر زیستن شود. همه ما از حاصل فکر افراد خلاقی که در گذشته به نحوی از قدرت تخیل، تفکر و برقراری روابط میان آنها استفاده کردهاند، بهره میبریم. آنها آنچه را که نبوده، ولی قابلیت بودن را داشته است، ساختهاند.
برای خلاق بودن نیازی به داشتن هوش و ذکاوت بالا نیست. به عبارت دیگر، یک فرد خلاق الزاما فردی باهوش نیست، بلکه تنها با استفاده از تجربه، آزمایش و البته کنجکاوی و بررسی درباره پدیدههای محیطیاش قوه خلاقیت و ابتکار خود را متجلی میسازد.
خلاق بودن به معنای ایجاد تغییراتی در محیط برای کشف ناشناختهها و روابط جدید است. کودکان ذاتاً خلاقاند، به شرط آنکه بتوانیم شرایط و موقعیتی برایشان فراهم آوریم که سرشار از ایدهها و ابتکارات جالب باشد و آنها بتوانند بدان وسیله استعدادها و مهارتهای ناشکفته خود را شکوفا سازند و فرصتی برای رشد و پرورش نیروی خلاقانهشان پیدا کنند.
کودکان، تخیلات، ایدهها و افکار خود را به به کار گرفتن روشهای گوناگون و خاص خود بیان میکنند. آنها نقاشی، میکشند داستان مینویسند، نقش بازی میکنند، یک قطعه موسیقی میسازند، کاردستی درست میکنند، و یا مسأله حل میکند. کودکان برای ارائه کارهای خلاقانه خود نیازمند ایده و اطلاعات خاصاند که با ترکیب کردن آنها بتوانند قوه ابتکار و نوآوریشان را نمایش دهند. کتاب، بازیهای گوناگون، لوازم و مواداولیه خام، نوارهای موسیقی عروسکهای نمایشی و... همگی میتوانند انگیزه و عاملی برای احیا و بروز خلاقیت هنری ـ علمی بچهها باشند.
اسباب بازیها و وسایلی که ساخته فکر بزرگسالانند، هیچگاه نمیتواند خلاقیت کودک را برانگیزند.
تجاربی که کودکان در سالهای اولیه رشدشان از محیط کسب میکنند، اندوختهای برای تفکر خلاقانه آنان به حساب میآید، هر قدر این دانستهها و اطلاعات بیشتر و متنوعتر باشد، پیش زمینه بهتری برای پرورش و بروز خلاقیت در خود ذخیره خواهند کرد.
● تعریف خلاقیت
قبل از ورود به موضوع بررسی راههای ایجاد خلاقیت، ارائه تعاریف گوناگونی که از آن شده است و نیز عوامل موثر بر آن ضروری مینماید. دانشمندان و صاحبنظران تعاریف متعدد و متنوعی از خلاقیت ارائه دادهاند که در زیر به برخی از آنها اشاره مینماییم.
پاپالیا خلاقیت را در دیدن چیزها با یک نظر نو و غیرمعمولی و دیدن مشکلاتی میداند که هیچ کس دیگر وجود آنها را تشخیص نمیدهد و سپس ارائه رهیافتهای جدید، غیرمعمولی و اثر بخش را ذکر میکند.
موریس دبس معتقد است خلاقیت فرآیندی فکری است که مربوط به تفکر واگراست که تحلیل را به کار میبرد و نوآوری را در سطوح مختلف افزایش میدهد. ارلیچ میگوید: خلاقیت عبارت است از تجدید سازمان تجاربی که منحصر به فرد بوده و متفاوت از دانستههای قبلی است. اندرسن خلاقیت را عمیقتر کردن، دوباره نگاه کردن و خط زدن اشتباهات معنی میکند و مکنیون معتقد است خلاقیت متضمن پاسخ یا مفهومی نو است، باید مشکل گشا باشد و متبکرانه صورت گیرد. گیلفورد خلاقیت را مجموعهای از تواناییها و خصیصهها میداند که موجب تفکر خلاق میشود. به عقیدهی تایلور، خلاقیت شکل دادن به تجربهها در سازمانبندیهای تازه است. استین خلاقیت را فرآیندی تعریف میکند که نتیجه آن کار تازهای است که توسط گروهی در یک زمان به عنوان چیزی مفید و رضایت بخش مقبول واقع میشود.
مایرووایز برگ عقیده دارند خلاقیت توانایی حل مسایلی است که فرد قبلا حل آنها را نیاموخته باشد. بسیاری از افراد هنگامی که عبارت شخص خلاق را میشنوند احتمالاً فردی مشهور و خارقالعاده را در نظر دارند که کارهای غیرمعمولی و شگفتانگیز و غیر مترقبه انجام میدهد. با این طرز تفکر خلاقیت فقط در اختیار عده خاصی قرار گرفته و نشان میدهد که تعداد بسیار کمی از افراد میتوانند خلاق باشند، در حالی که خلاقیت فرد را توصیف نمیکند بلکه ایده و تولیدش را که به طرز مناسبی تازگی دارد تعریف میکند. بدین معنی خلاقیت چیزی نیست که در اختیار گروه خاصی از افراد باشد بلکه یک ظرفیت ذهنی است که همگی افراد نسبت یا درجهای از آن را در اختیار دارند و با تربیت صحیح میتوانند آن را شکوفا کنند و به فعلیت برسانند.
رابرت استین میگوید: من بعد از ۲۰ سال تحقیق و بررسی دریافتهام که همه انسانها از قوه خلاقیت برخوردار هستند و استثنایی وجود ندارد. به عبارت دیگر میتوان این گونه نتیجه گرفت که خلاقیت ذاتی نیست، فقط ممکن است عدهای از خلاقیت بیشتری برخوردار باشند و بقیه میتوانند در صورت پرورش مطلوب از خلاقیت مناسب بهرهمند شوند.
● عوامل موثر بر خلاقیت
۱) علاقه: کارهای خلاقانه به استناد تحقیقات همیشه با علاقه زیادی همراه بودهاند.
۲) اطلاعات: خلاقیت فعالیتی فکری و در عین حال مبتنی بر اطلاعات است. اگر تفکر را عامل یا جریان اصلی خلاقیت بدانیم اطلاعات نیز ماده اولیه یا اساسی آن محسوب میشود.
۳) انگیزه: با توجه به نتایج تحقیقات انجام گرفته، معلوم میشود وقتی انگیزش درونی حفظ شود، خلاقیت نیز حفظ خواهد شد.
۴) افزایش سرعت واکنش: غنی بودن آموزش و پرورش، توسعه اطلاعات و افزایش سرعت واکنش افراد نسبت به انگیزههای محیطی برکیفیت خلاقیت میافزاید.
۵) افزایش حل مساله و تصمیمگیری: اگر بتوانیم قدرت تصمیمگیری و مهارت حل مساله را به گونهای تلفیق نماییم به حصول تفکر خلاق کمک نمودهایم و زمینههای لازم برای پرورش خلاقیت را فراهم آوردهایم.
۶) اعتماد به نفس و نترسیدن از ابراز عقاید: اگر شخصی از اعتماد به نفس کافی برای ارائه افکار و عقاید به خود برخوردار باشد و از تمسخر و افکار منفی دیگران نهراسد، خلاقیت او افزایش مییابد. قدرت تفکر خلاق از نگاه آدمی به فراسوی تجارب و خارج کردن خود از بنبستها و محدودیتها ریشه میگیرد و فرد را از حالت خشک و قالبی گذشته به سوی اندیشههای آزاد و ارائه نظریه متفاوت سوق میدهد.
۷) مکنیون معتقد است که اگر چند اصل را رعایت کنیم زمینه برای پرورش خلاقیت را فراهم کردهایم.
این اصول به شرح زیر است:
ـ اظهار نظر کودکان را مورد انتقاد قرار ندهیم یعنی آنها را از ارزیابی و قضاوت نترسانیم.
ـ درباره احتمالات و دیدگاه های خیالی با دانشآموزان بحث و گفتگو کنیم.
ـ با الگو قرار دادن خودمان، انتقادپذیری و در واقع تحمل دیدگاه های دیگران را به دانشآموزان آموزش دهیم.
۸) محیط مناسب: تجربیات عینی و تعامل با محیط یادگیری در شکوفایی خلاقیت نقش اساسی دارد. محیط غنی خانوادگی و نیز غنای محیط اجتماعی به لحاظ فرهنگی از عوامل موثر در خلاقیت کودکان و نوجوانان به شمار میآید.
اصولاً استعدادهای خلاق در محیطهای مطلوب شکوفا و متبلور میشوند. بنابراین یکی از الزامات و روشهای مهم متبلور کردن خلاقیت به وجود آوردن فضای محرک، مستعد و به طور کلی خلاق است. بدین گونه که مسئولان باید به طور مستمر آمادگی شنیدن اندیشههای بدیع و نو را داشته باشند.
البته باید توجه داشت که عوامل فردی نیز نقش مهمی در بروز خلاقیت دارند، ولی نکته مهم این است که سهم محیط بسیار متغیرتر است، یعنی راحتتر میتوان عوامل محیطی را تغییر داد تا ویژگیها و تواناییهای خود را .
تحقیقات نشان دادهاند عوامل اجتماعی و محیطی نقش اصلی را در کار خلاق ایفا میکنند.
محققان معتقدند همه انسانها در کودکی از استعداد خلاق برخوردار هستند، لیکن نبود محیط مناسب و بیتوجهی و تقویت نشدن این توانایی مانع بروز آن میشود.
● ویژگی های افراد خلاق
▪ افراد خلاق مسائل و وضعیتهایی را میبینند که قبلاً مورد توجه قرار نگرفته است. آنها افکار، عقاید ودیدگاه های جدیدی ارائه میدهند که دیگران از آن عاجزند.
▪ اندیشه، فکر و تجربیات حاصل از منابع گوناگون را به هم ربط داده، آنها را بررسی و مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهند و به خلق آثار جدید میپردازند.
▪ از طرق معمول به بررسی هر موضوع میپردازند و به آنچه گذشتگان انجام دادهاند اکتفا نمیکنند و نسبت به پیش فرضهای قبلی گذشتگان تردید میکنند.
▪ فی البداهه از نیروی ذهنی و بینش بیشتری برخوردارند و از آنها کمک میگیرند و استفاده میکنند.
▪ در فکر و عمل از انعطاف پذیری بالایی برخوردارند. مطالعاتی که «بارون» در زمینه شخصیت افراد خلاق انجام داده است نیز نشان میدهد که آنها در مقایسه با افراد عادی خوشبینتر و دارای انرژی روانی و جسمی استثناییاند. زندگی آنها بیشتر است و به دنبال تنشاند یا از طریق آزاد شدن آن احساس لذت میکنند. افراد خلاق، کمتر ضعیف النفس بوده و از مسائل و امور آگاهند. آنان به مسائل بنیادی علاقهمندند و تمایل بسیاری به خطر کردن دارند این خصلت به آنها کمک میکند تا از شناخت منفی و بیتفاوتی بگذرند و به شناختی فعال برسند.
تورنس در پاسخ به این پرسش که ویژگیهای شخصیتی چه نقشی در خلاقیت ایفا میکنند، گفته است: شخصیت هم میتواند خلاقیت را آسان سازد و هم مانع آن شود. ویژگیهایی از قبیل آمادگی برای خطر کردن، کنجکاوی و جستجوگری، استقلال اندیشه، پشتکار و پایداری، شهامت، استقلال رای، خودآغازگری، ابتکار، پرسشگری درباره موقعیتهای معماگونه و درگیر شدن با امور دشوار، از جمله ویژگیهای آسانساز خلاقیت شمرده شدهاند. او میگوید: هر عملی که ما برای تشویق این گونه رفتارها انجام میدهیم، شخص را در جهت خلاقیت بیشتر سوق میدهد.
در مقابل ویژگیهای شخصیتی بالا که موجب شکوفایی خلاقیت میشوند، ویژگیهای دیگری وجود دارند که از بروز خلاقیت جلوگیری میکنند.
● موانع بروز خلاقیت
از آنجا که نظامهای آموزشی نقش اساسی در شکوفایی استعدادهای بالقوه فراگیران دارند و ناکار آمد بودن این نظامها خود بزرگترین مانع بروز خلاقیت و نوآوری است. برای جلوگیری خاموشی خلاقیت، بزرگان تعلیم و تربیت اصولی را پیشنهاد کردهاند که رعایت آنها در محیطهای آموزشی به طور مرتب و مداوم و هماهنگ کمک خواهد کرد تا به جای خاموشی، خلاقیت رشد و توسعه پیدا کنند.
نظام آموزشی که علاقهمند به تربیت جامعهای خلاق و جوشان است از انجام سه کار سخت پرهیز میکند:
۱) محدود کردن شاگردان به کتاب درسی و گفته معلم
۲) استفاده از روشهای سنتی متکی به تکرار و تقلید در آموزش
۳) جلوگیری از شک و برخورد عقاید
معلمانی که فقط بر حفظ مطالب تاکید دارند با دادن اطلاعات صرف به دانش آموز و باز پس گرفتن اطلاعات، علاوه بر از بین بردن خلاقیت کودک به قدرت بیان، استدلال و ابداع او ضربه وارد میکنند و در نتیجه خلاقیتهای او یا از بین میروند و یا کاهش مییابند. مربیان بنا به ضرورت شغلی خود مستقیماً میتوانند حس طبیعی کودکان را تضعیف کنند و انگیزهها را از بین ببرند و یا با ایجاد جوی مناسب سبب رشد و پرورش این استعدادها می شوند.
به طور کلی موانع خلاقیت در محیط مدرسه عبارتند از:
ـ تاکید زیاد برنمره دانشآموز به عنوان ملاک خوب بودن
ـ روش تدریس سنتی و مبتنی بر معلم محوری، دانش آموزی که در این نوع سیستم تحصیل میکند مجالی برای بروز استعدادهای خلاق نمییابد و به تدریج تحرک و پویایی خود را از دست میدهد.
ـ نبود شناخت در معلم نسبت به خلاقیت: وقتی معلم با خلاقیت و شیوههای پرورش آنان آشنا نباشد نمیتواند دانش آموز خلاق تربیت کند.
- نبود حداقل امکانات لازم برای انجام فعالیتهای خلاق دانش آموزان: کمبودها تأثیر مخرب بر علاقه و انگیزش دانشآموزان دارد.
- اهداف و محتوای کتابهای درسی: چنانچه در یک نظام آموزش کتاب درسی به عنوان مهمترین منبع تدریس و آموزش مورد استفاده قرار گیرد و در عین حال در میان اهداف و محتوای آن چیزی به عنوان پرورش خلاقیت منظور نشده باشد، مسلماً دانش آموز آزادی عمل و توانایی لازم را نخواهد داشت.
- بی توجهی به تفاوتهای فردی دانش آموزان
- نپذیرفتن ایدههای جدید: برای دانشآموزی که از تفکر خلاق برخوردار است و میل به خلق ایدههای نو دارد بسیار مایوس کننده خواهد بود که ایدهها و افکارش مورد بیتوجهی معلم و یا دانشآموزان قرار گیرد .
- ارائه تکالیف درسی زیاد به دانش آموزان
- استهزاء و تمسخر به خاطر ایده و یا نظر اشتباه
استفاده از سیستم پاداش و تنبیه: علمای تعلیم و تربیت بر این نکته معتقدند که آموزش مبتنی بر خلاقیت پربار تر از آموزش به وسیله اعمال قدرت است. شاگردی که با به کار بستن حداکثر ظرفیت انگیزش درونی کار میکند، دیگر نیازی به پاداش و تنبیه ندارد.
- نظارت و مراقبت شدید: دانش آموزی که دائماً تحت مراقبت و نظارت باشد، فرآیند خلاقیت در او کاهش مییابد و از ترس اینکه مورد نکوهش قرار گیرد، از انجام کار مورد نظرش منصرف خواهد شد.
● آموزش و پرورش و خلاقیت
از آنجا که دانشآموزان مدت زیادی را در مدرسه سپری می کنند و تجارب زیادی را در مدرسه فرا میگیرند، میتوان مدعی شد آموزش و پرورش و مدرسه نقش مهم و اساسی در تحقق خلاقیت در دانشآموزان برعهده دارند.از این رو آموزش و پرورش باید سعی کند به طرق گوناگون زمینههای پرورش و بروز خلاقیت در دانشآموزان را فراهم آوردو بدین ترتیب موجب پرورش مهارتهای شهروندی دانش آنان شود.
برخی از روشهایی که آموزش و پرورش برای پرورش خلاقیت دانشآموزان میتواند از آنها بهره جوید عبارتند از:
ـ به دانشآموزان باید فهماند اطلاعات موقتی، غیرکامل و غیردقیق تلقی شوند و اینکه هرتجربه در نتیجه مواجهه با اطلاعات ایجاد شده است.
ـ دانشآموزان باید باور کنند که میتوانند در به وجود آوردن اطلاعات سهیم باشند.
ـ دانشآموزان باید باور کنند که آنها اجازه سوال و انتقاد دارند. آنها باید همواره به اظهار داشتن عقاید خویش ولو بر خلاف معلم تشویق شوند و بیاموزند که فقط آن عقیدهای قابل پذیرفتن است که مستدل و مستند باشد.
ـ در اغلب آموزشهای سنتی، فراگیران فقط در معرض مطالب و مهارتهای ارائه شده از سوی معلم قرار می گیرند و مطابق برنامه از پیش تعیین شده حتی در جزییات پیش میروند ولی در آموزش خلاقانه فراگیرنده نقش فعال ایفامی کند و مربی به جز در کلیات در جهت اصلی آموزش نقش تعیین کنندهای ندارد.
ـ دانشآموزان باید به مجموعهای غنی و ارزنده از اطلاعات دسترسی داشته باشند. تجهیز مدارس به کتابخانهها و پایگاههای اطلاعاتی میتواند منابع این اطلاعات را در اختیار دانشآموزان قرار دهد.
ـ خلاقیت از طریق آزمایش، تجربه و کندوکاو توسعه مییابد. بنابراین زمینهها و کسب تجربه و انجام آزمایش و ایجاد کنجکاوی را باید برای دانشآموزان فراهم کرد و آن را مورد حمایت قرار داد.
ـ برنامههای آموزش و محتوای مطالب حتیالامکان باید در جهت رشد و توسعه فکر واگرا به جای تفکر همگرا باشند.
ـ شناخت علایق و انگیزههای عاطفی و غیرعاطفی هر یک از فراگیرندگان برای پیشبرد امر آموزش خلاقیت اساسی و ضروری است، زیرا انگیزه و علاقه نقش مهم و اساسی را در بروز خلاقیت ایفا میکند.
ـ مباحث و فنون مطرح شده در هر مرحله آموزش باید کاربردهای علمی و ملموس در کار و زندگی فرد داشته باشد.
ـ امید به آینده و ایمان و اعتقاد به آنچه پس از تلاش مستمر نصیب فراگیر خواهد شد باید در دورههای آموزش خلاقیت مورد تاکید قرار گیرد تا انگیزه بیشتری برای فراگیرنده بوجود آید.
ـ تجسم وضع آینده و مقایسه آن با وضعیت فعلی کمک در یافتن راه حلهای بدیع خواهد کرد.
ـ خود معلمان، هم در پرورش خلاقیت بسیار موثر هستند. نقش معلم در شناخت و هدایت استعدادها و باور کردن خلاقیتها و نوآوریها بسیار تعیین کننده است، مربیان تا حدی میتوانند مهارتهای خلاقیت، مانند روشهای تفکر درباره مسائل و قوانین علمی برای تدبیر راههای جدید نگرش به مسائل را هم آموزش دهند. چنین مهارتهایی را میتوان مستقیماً آموزش داد. اما بهترین روش انتقال از طریق نمونه بودن خود مربی است.
ـ باید از روشهای تدریس گوناگون استفاده کرد. دانشآموزان دارای تفاوتهای فردی بیشماری هستند و هر یک مساله را به شیوههای خاص خود تجزیه و تحلیل میکنند پس یک روش یادگیری نمیتواند موفقیت همه بچهها را تضمین کند.
● ویژگیهای دانش آموز خلاق
خلاقیت، عبارت از قدرت استدلال، درک سریع مفاهیم و حافظهقوی در دانشآموز خلاق است. شاگردان خلاق لزوماً در آزمونهای هوشی نمره چندان فوقالعادهای کسب نمیکنند. اما در آزمونهای مربوط به سنجش مهارتهای تفکر واگرا نمره بالایی به دست میآورند. بنابراین فقط اشخاص تیزهوش نیستند که میتوانند خلاق باشند، بلکه با هوش متوسط هم میتوان خلاق بود و کمبود خلاقیت را فقط به افرادی که عقب ماندگی ذهنی دارند میتوان نسبت داد. نتایج تحقیقات تورنس راجع به رابطه هوش و خلاقیت نشان دهنده این است که معدل بهره هوشی دانشآموز خلاق بین ۹۷ تا ۱۲۶ است و در نتیجه بین شاگردان باهوش و خلاق تفاوت معنی داری در پیشرفت تحصیلی وجود ندارد.
دانش آموزانی که خلاقند راه حلهای هوشمندانه برای مسائل ارائه میدهند. آنها در باز خورد و نگرشهای خود مستقل و بیتعصباند و ترجیح میدهند که در شرایطی باز و نامحدود (از نظر یادگیری) فعالیت کنند تا دیدگاههای خود را مطرح کنند. این کودکان به فعالیتهای اجتماعی علاقه دارند. دختران خلاق علاقه دارند که بیشتر با پدر خود همسانی داشته باشند. دانشآموزان خلاق از خوانندگان کتاب و مجله به شمار میآیند و از مهمترین قصایص آنها احساس بیشباهت بودن به دیگران است. آنها در فعالیتهای گروهی غالباً نقش رهبر را به عهده میگیرند و برای مشورت، بیشتر به دوستان مراجعه میکنند تا والدین. آنها دارای تخیلی قویاند حتی در کودکی دوست خیالی داشتهاند. از جمله خصوصیات دیگر آنها رویاهای با شکوه و وحشت انگیز است که نشان از ناایمنی عمیقی است که در زیر ظاهر مطمئنشان پنهان است. شاگردان خلاق، آشوبگر و بیانضباط لقب گرفتهاند. سوالات آنها عجیب و نامعقول جلوه میکند و باعث تهدید معلم میشود. از نظر اجتماعی کتزل و جکسون معتقدند که یکی از خصوصیات مهمی که کودک دارای خلاقیت سطح بالا را از کودک دارای بهرهی هوشی سطح بالا متمایز میکند توانایی یا گرایش فرد خلاق به خطر کردن است.
نیکسون، تورنس و ولیکاک تحقیقاتی انجام دادهاند و ویژگیهای دانشآموزان خلاق را این چنین عنوان کردهاند:
۱) این دانشآموزان از نظر هوش بالاتر از سطح متوسط هستند.
۲) از نظر هوش کلامی و فضایی بسیار برجستهاند.
۳) دارای ظرفیتهای حافظه فوقالعاده در سطح و نگهداری وقایع مختلف هستند.
۴) آمادهاند امور و فعالیتهای مختلف را تجربه کنند.
۵) از نظر فکری مستقلاند.
۶) از نظر اجتماعی، رفتاری مطلوب دارند.
۷) از نظر بیان، صریح و راحتاند.
۸) افرادی فعال و کنجکاوند.
۹) در حل مسائل و پاسخ به سوالات عموماً از تفکر واگرا برخوردارند. تفکر واگرا تفکری است که به گونهای متفاوت از جریان عالم فکری جامعه به حل مسائل میپردازد.
۱۰) به مسائل مذهبی و فلسفی علاقه نشان میدهند.
۱۱) عموماً مقاوم و با جرأت، انتقادپذیر و خستگی ناپذیرند.
۱۲) خود جوش، صادق و سادهاند.
اگر ویژگیهای مزبور در یک فرد خلاق به طور کامل دیده نشود مطمئناً در گروه افراد خلاق قابل مشاهده خواهند بود.
● روشهای ایجاد تفکر خلاق
معلم میتواند با به کارگیری شیوههای مناسب زمینه رشد خلاقیت را در دانشآموزان فراهم نماید و موارد ذیل از آن جملهاند:
۱) استفاده از مغایرتها: ارائه مطالبی که خلاف باورهای مرسوم و عمومی علمی باشد، مثلاً معلم در درس علوم از دانشآموزان بخواهد که نظریات قدیمی را رد کنند و بدین ترتیب دانشآموزان را برانگیزاند تا چیزها را ارزیابی کنند و راههای جالبی برای آزمودن و اثبات کردن مسائل بیابند.
۲) استفاده از تمثیل: معلم به دانشآموزان کمک کند تا با استفاده از چیزهایی که قبلاً میدانستند در موقعیتی مشابه به اطلاعات، حقایق و اصول تازهای دست یابند. به آنها نشان داده شود چگونه محصولات علمی براساس موقعیتهای مشابه شکل گرفتهاند.
۳) توجه دادن به کمبودها و خلاء موجود در دانش: از دانشآموزان خواسته شود به جای آنکه به دانستنیهای انسان بپردازند آنچه را که برای انسان مجهول مانده است بررسی کنند. مهارتهای دانشآموزان را برای جستوجوی شکافها، ناشناختهها و مجهولات توسعه دهند.
معلم باید از دانشآموزان بخواهد تا تمام تعاریف ممکن یک مساله و همچنین موارد نقض آن را جستجو کنند.
۴) تقویت تفکر درباره امکانات و احتمالات
فرصتهایی ایجاد شود تا با سوالهایی مانند چطور، اگر، از چه راههایی پاسخ داده شود و حتی خود وادار به پاسخ دادن به آن شود. دانشآموزان باید بفهمند چگونه یک چیز به یک چیز دیگر منجر میشود. هنگام ارائه مساله به دانشآموزان فرصت اندیشیدن به راههای مختلف حل مساله داده شود.
۵) استفاده از سوالهای محرک: معلم باید بیشتر به گزارههای پرسشی که نیاز به درک عمیق دارد، توجه کند و از سوالهایی که نیاز به ترجمه، تفسیر، تعریف، اکتشاف و تجزیه و تحلیل دارد استفاده کند.
۶) ایجاد فرصتهایی برای دانشآموزان تا رازهای هر چیز را جستجو کنند.
۷) تشویق به مطالعه درباره افراد خلاق.
۸) تقویت تعامل دانشآموزان با اطلاعات قبلی: ایجاد فرصتهایی برای دانشآموزانتا با اطلاعاتی که دارند بازی کنند و به آنها کمک کنند و فرصت دهند تا بتوانند با استفاده از حقایق و اطلاعاتی که قبلاً آموختهاند کارهایی را تجربه کنند.
۹) تقویت مهارتهای مطالعه خلاق: از دانش آموزان خواسته شود به جای آنکه بگویند چه خواندهاند، عقایدی را که در نتیجه خواندن به دست آوردهاند بیان کنند.
۱۰) ایجاد ابهام و تقویت آن: همه میدانند که دانشآموزان زمانی یاد میگیرند که با موقعیتهای حل مسأله مواجه باشند. بنابراین معلم باید موقعیت یادگیری را با بیان نکتهای آغاز کند و سپس دست نگه دارد و اجازه دهد دانشآموزان خود با اطلاعات بازی کنند و درگیر شوند، این روش خوبی است که منجر به یادگیری خود هدایتی میشود.
۱۱) استفاده از روشهای اکتشافی: در روش اکتشافی، دانش آموز خود به جستجوی راه حل میرود و معلم نقش راهنما را ایفا میکند. در این روش پیش از جواب مسأله چگونگی یافتن جواب مهم است. دانش آموز خود را به اطلاعاتی که پیرامون مساله وجود دارد محدود نمیکند، بلکه از زوایای مختلف به مساله توجه کرده و حتی ممکن است تغییراتی در آن ایجاد نماید. بدین ترتیب امکان تجربه شخصی توسط دانش آموزان، موقعیت یادگیری را برای آنها جذاب و مطلوب مینماید و انگیزههای درونی آنها را تقویت میکنند. همه این جنبهها در کشف و شکوفایی استعداد خلاق دانشآموزان تأثیر مستقیم دارد.
پال تورنس در مورد روشهای ایجاد تفکر خلاق معتقد است که خصوصیات معلم میتواند به افزایش ابتکار و نوآوری در شاگردان بیانجامد به شرط آنکه معلم:
ـ به تفکر خلاق ارزش بدهد.
ـ کودکان را نسبت به محرکهای طبیعی پیرامون حساس نماید.
ـ به نظریات و عقاید و ساختههای کودکان احترام بگذارد و آنها را مورد تشویق قرار دهد.
ـ پذیرش عقاید جدید و اصیل و غیرمعمولی را در کودکان تسهیل نماید.
ـ از تاکید استفاده از الگوهای قالبی اجتناب ورزد.
بسیاری از ما آموزشگاههای گذشته و روشهای گذشتگان را به باد انتقاد میگیریم. «کافی است که به یاد آوریم آموزش و پرورش قرن نوزدهم آن طور که آن را تدوین کردهاند مبتنی بر تعلیم مستقیم و بنابراین تقلید و انتقال متمرکز بوده». معلم دانش را منتقل میکند و دانش آموز ملزم به پس دادن آن بود و در هیچ موردی بیش از آنچه که ارائه میشد پس داده نمیشد و راه بر خلاقیت بسته میماند. یعنی دادهها و ستادهها برابرند. به قول «امرسن» این تقلید و الگودهی نوعی خودکشی خلاقیت است از آن جا که آموزشگاههای فعلی هنوز هم بار تعلیم و تربیت قرن نوزدهم را بردوش میکشند، تخیل را تضعیف میکنند و به کشتن خلاقیت کمک مینمایند.
ـ معلم کلاس را چنان سازماندهی نماید که محیطی متنوع و خلاق ایجاد شود.
سازماندهی محیط و فضای آموزشی در تحقق بخشیدن به نیازهای کودکان و غنا بخشیدن به رشد همه جانبه کودکان، بسیار حساس است. خلاقیت لازمهاش تفکر فعال، استقلال و شرکت در فعالیتهای خودمدار است، ولی گاه مقدار فضا برای هر کودک چنان کم و نامتناسب است که کودکان در انجام فعالیتهای مستقل از آزادی عمل به دور میمانند.
به هر حال آن چه روشن است یک محیط آموزشی سازمان نیافته و محدود به کشتن انگیزه و تخریب اندیشه کودکان میانجامد.
ـ معلم به کودکان یاد دهد که برای تفکر خلاق خود ارزش قائل شوند.
ـ موقعیتهایی را برای تفکر خلاق ایجاد کند.
-فعالیتهای مناسبی را در برنامه کودکان تدارک ببیند.
ـ عادت به ابراز بیقید و شرط عقاید را در کودکان ترغیب نماید و راههای گوناگونی را برای ابراز عقیده کودکان تدارک ببیند.
پذیرش عقاید کودکان در حد معمول نشانه احترام به خود آنهاست. آموزشگاه سکوت، آموزشگاه تقلید و تکرار و آموزشگاه ایجاد ترس، موانع کلی در راه خلاقیت کودکانند.
ـ معلم انتقاد سازنده را در کودکان تشوق کند. استهزا کردن، طعنه زدن به استفاده از روشهای انضباطی سخت و حتی نظم و ترتیب افراطی چه در خانه و چه در مدرسه مشکلی در این راه محسوب میشود.
ـ زمینههای متنوعی را برای کسب دانش فراهم آورد.
ـ معلم سرزنده و فعال باشد. شخصیت خشک معلم و تاکید بر روش مستبدانه به خصوص در سنین اولیه کودکی برای ابراز عقیده سدی بازدارنده است. صبر و حوصله و شکیبایی در کار کودکان نشانهای از سر زندگی معلم است.
ـ روش حل مسأله و آگاهی از مسائل را تشویق نماید. «آلن بودو» در کتاب خلاقیت در آموزشگاه میگوید: کنکاش مغزی به عنوان تکنیکی در شکل دهی به خلاقیت شناخته شده است. باید کودکان را عادت دهیم که به راههای مختلفی بیندیشند و به یک پاسخ بسنده نکنند.
«آلفردبینه» یکی از پیشگامان روانشناسی که از حامیان تاثیرگذار برنظریه خلاقیت است، اصرار میورزید که نباید به شاگردان مکررات و مطالب حفظی یاد داده بشود.
او فکر میکرد که باید به کودکان یاد داد تا نظریهها را آزمایش کرده و پاسخهای خود را مورد قضاوت قرار دهند، در فعالیتهای مختلف محیط پیرامون خود شرکت کنند و نقشه بکشند، به تخیل بپردازند و به طور «واگرا» تفکر نمایند
ـ ترس و کمرویی را از محیط آموزش دور کند و ترس از روبهرو شدن با مسائل و مشکلات جدید را در کودکان کاهش دهد.
کم رویی و ترس مانع خلق ایدههاست و باعث میشود که نتایج نیکویی را که ممکن است در صورت نترسیدن و کوشش کردن به دست آوریم، از دست بدهیم. لیکن در صورت ترس و کمرویی حتی وقتی ایدهای به نظرمان میرسد، غالباً به علت شک و تردید آن را بروز نمیدهیم، بنابراین، لازم است ترس و کمرویی را در کودکان از بین ببریم.
ـ پیش گام شدن در یادگیری را تشویق نماید. خلاقیت، همچون گل لطیفی است است که تحسین آن را با شکوفایی وا میدارد. هر ایدهای اگر با تحسین روبهرو نشود باید لااقل از آن استقبال شود. حتی اگر خوب نباشد لااقل باید با تشویق روبهرو شود. نزدیکان مانند افراد خانواده و معلمان دبستانها، بهترین مشوق کودکانند و در زمینههای مختلف میتوانند پرسشهای کودکان را مورد تشویق قرار دهند. با دادن مجال در ارائه اندیشه، آنها را به کوشش بیشتر وا دارند و به هر حال تشویق، یکی از مهمترین اصول ایجاد تفکر آفریننده و توانایی سازنده است.
تورنس معتقد است در بیشتر کلاسها کودکی که اندیشه یا محصولی غیرعادی ارائه میدهد در معرض یک خطر قرار میگیرد. بدین ترتیب کودک باید خیلی شجاع باشد تا به اندیشه و تصویر خود پافشاری کند زیرا اغلب چنین اندیشههایی را مسخره میکنند و احمقانه و عجیب میپندارند. وی دستورهای زیر را برای پرورش استعداد خلاقیت ضروری میشناسد.
۱) شاگردان را تشویق کنید که در اشیاء و افکار دخل و تصرف کنند یا در آنها وضعتازهای به وجود آوردهاند.
۲) وقتی شاگردان اندیشههای نو ابراز میکنند هر قدر هم که دور از ذهن باشد به دیده اغماض بنگرید.
۳) در تنظیم درسها انعطاف داشته باشید و به دارندگان فکرهای نو همیشه میدان بدهید.
۴) همواره محیط کلاس را هنگام تدریس آرام و بیتشنج نگه دارید.
۵) میان شاگردی که دارای استعداد خلاق است، با دیگر شاگردان رابطه نیکو برقرار کنید.
۶) مسائل بحثانگیز را مطرح کنید و حتی عقاید پذیرفته را مورد بحث قرار دهید.
۷) اساس حل مسأله را آموزش دهید.
۸) به شاگردان بیاموزید که نیروی خلاقیت خود را ناچیز نشمرند و عظمت و اهیمت شاهکارها در آنان ترس و ناامیدی ایجاد نکند.
یکی از روانشناسان برای پرورش خلاقیت در دانشآموزان پیشنهادهای زیر را به معلمان عرضه میکند.
۱) برای رسیدن به عقاید، منابعی در دسترس آنها قرار دهید.
۲) موقعیتهایی برای فعالیت و آرامش فراهم کنید.
۳) از مسائل آگاه باشید.
۴) کسب دانش در رشتههای مختلف را تشویق کنید.
۵) آموزگارانی که روحیه حادثه جویی دارند پرورش دهید.
خلاقیت چیست و چگونه می توان دانش آموزان را خلاق بار آورد؟ پیشنهاداتی برای معلمان جهت خلاقیت دانش آموان
سرآغاز :
« خلّاقیت » جنبه های متعدد ی دارد که هر کدام از آنها باید در جای خود بررسی شوند. یک جنبه ی بسیار مهم خلاقیت ، وجود شرایط لازم برای بروز این استعداد همگانی است. بنابراین آموزش و پرورش برای رشد خلاقیت و نواندیشی در دانش آموزان ، باید به درک درست و روشنی از شرایط موجود برسد و در گام بعدی برمبنای فلسفه ی تعلیم و تربیت و هدفهای اصولی و معیارهای علمی معتبر بکوشد، تصویر روشنی از شرایط مطلوب خلاقیت رسم کند. در این صورت می تواند با کمترین وقت، انرژی و سرمایه، مسیر پرورش و شکوفایی خلاقیت ها و نواندیشی های دانش آموزان را هموار سازد.
امروزه ثابت شده است که خلاقیت یک ویژگی صرفاً ذاتی نیست، بلکه همه ی انسانها از این توانایی برخوردار هستند و همه درجات گوناگونی از این استعداد را دارند. علاوه بر این عواملی همچون مهارت یابی ، آموزش پذیری ، انعطاف پذیری ، سطح دانش و آگاهی ، خطرپذیری ، نترسیدن از اشتباه و شکست نیز در میزان خلاقیت و نوآوری دانش آموزان تأثیر فراوان دارند. معلم می تواند همه ی این عوامل را به صورت یک مجموعه در دانش آموزان شناسایی کند و بکوشد آنها را پرورش دهد. در این مقاله سعی شده است عوامل مؤثر در خلاقیت شناسایی و راهکارهایی برای پرورش این توانایی در دانش آموزان ارائه شود.www.zibaweb.com
تعریف خلاقیت:
• خلاقیت ؛ نمایش بالاترین درجه ی سلامت عاطفی ( وجود افراد سالم در جریان خود بهسازی)
• خلاقیت ؛ دوباره نگاه کردن است.
• خلاقیت ؛ خارج شدن از پشت درهای بسته است.
• خلاقیت ؛ عبارت از عمیق تر کندن است.
• خلاقیت ؛ فرایند مقابله ای واقع بینانه با یک مسئله و درگیری و جذب شدید
آگاهی با هوشیاری و مرتبط ساختن مطالب با یکدیگر به نحوی تکامل یافته است.
اهمیت و ضرورت خلاقیت در آینده:
وقتی در جهان با مسائل نامتجانس و ناهمگون ، منابع محدود و پایان یافتنی، سرعت تغییرات و مسائل دیگری از این قبیل مواجه می شویم، نیاز به خلاقیت و شعله های بینش درونی آشکارتر می شود. با این که هیچ یک از ما دقیقاً نمی دانیم در آینده چه چیزی در انتظار ماست، برخی حقایق و نیازهای آینده به نحو فزاینده ای برای ما روشن تر می شوند.
آموزش مهارت های سازگار ی و وفق دادن باید بخش عادی مواد درسی را در کلاس های درس تشکیل دهند. نبوغ ، ساختن آینده در مغز خلاقی است که می تواند خود را با الگوهایی که در آینده در بر دارد وفق دهد. این مسئله نیاز به خلاقیت یا انفجارهای بینش درونی را آشکار می سازد. مهارت های تفکر خلاق باید مهم ترین مهارت های سازگاری و قابلیت انطباق به حساب آیند.
برای خلاق ساختن دانش آموزان می توان اقدامات زیر را به کار بست:
1. آشنا ساختن مدیران و معلمان با مفاهیم خلاقیت و راهکارهای پرورش و تقویت آن در فراگیران.
برای آشنا ساختن مسئولان مدارس و معلمان با خلاقیت و شیوه های پرورش آن ، می توان از آموزش در دوره های ضمن خدمت استفاده کرد. معلمان ، مربیان و مدیران پس از آشنایی با راهکارهای پرورش خلاقیت در فراگیران در این دوره ها می توانند این راهکارها را در کار خود به کار گرفته و ضمن دوری از هر گونه سخت گیری های بی مورد و بی جا دانش آموزان را به مشارکت فعال در تدریس و انجام کار گروهی تشویق کنند. همچنین می توانند به دانش آموزان آزادی های معقول بدهند تا با خیال راحت و اطمینان خاطر نظرات و عقاید خود را بیان کنند. این گونه تدبیرها زمینه ی پرورش خلاقیت در فراگیران را فراهم خواهد آورد.
2. تغییرات اساسی در کتاب های درسی
هرچند با استفاده از مطالب و مفاهیم موجود در کتا بهای درسی و شیوه های تدریس موجود نیز می توان به پرورش خلاقیت کمک کرد اما برای استفاده بیشتر و بهتر از این امکانات و ضرورت خلاقیت لازم است در تألیف کتاب های درسی فقط ارائه ی مطالب در سطح دانش نباشد بلکه متن درس و سوالات آخر درس به گونه ای باشد که دانش آموز را به تفکر وادارد و در نتیجه زمینه ی مشارکت دانش آموز را برای شرکت در بحث گروهی فراهم نماید .
3. تغییرات در شیوه ارزشیابی و امتحانات
برای پی بردن به میزان موفقیت دانش آموز در دروس و نتیجه گیر ی از کار خود از سیستم ارزشیابی بهره می بریم. ارزشیابی نیز باید بتواند خلاقیت دانش آموز را بسنجد . یعنی به جای سوالات تستی و کوتاه پاسخ یا سوالات همگرا از سوالات واگرا یا سوالاتی که دانش آموز را به تفکر و ارائه ی عقیده و نظر وا دارد.به همین منظور می توان به پرسش های مستمر و فعالیت های خارج از کلاس و مرتبط با موضوع بها داده و زمینه رشد خلاقیت و شکل گیری آن را از اولین سالهای ورود به مدرسه فراهم نمود.
4. علاقه مند کردن دانش آموز به مطالعه
تصور کنید دانش آموزی که از ابتدای کودکی با کتاب آشنا می شود و با نویسنده های گوناگون ، داستانهای مختلف و سرزمین ها و فرهنگ های متفاوت ، علوم و هنرهای جدید یا حوادث مهم تاریخی آشنا شود ؛ به طور حتم متفکر بار خواهد آمد و در نتیجه ارتباط با شخصیت های گوناگونی که در داستانها مطالعه نموده مقدمه ی تفکر و خلاقیت را در او ایجاد می کنند و با بهره گیری از تخیل که ضرورت اساسی خلاقیت است، دنیایی بزرگ و پهناور مقابل چشمان کودک گشوده می شود و می تواند آزادانه خیال پردازی کند. بنابراین ضروری است هر چه بیشتر کتابخانه ها ی مدارس و به خصوص کتابخانه های کلاسی را فعال کنیم. در ضمن با برگزاری مسابقات کتابخوانی به شیوه ی فردی یا گروهی علاقه به مطالعه را تقویت کنیم.
5. استفاده صحیح و مطلوب از ساعات درس انشا
درس انشا پایه و اساس تفکر و خلاقیت در دانش آموز است که متأسفانه در برخی مدارس بی اهمیت تلقی می شود. استفاده ی معلمان از موضوعات تکراری و کلیشه ای روش درستی نیست. برای استفاده مطلوب تر از ساعات درس انشا لازم است کتابخانه را به کلاس ببریم و یا بهتر از آن دانش آموزان را به کتابخانه ببریم. با مطالعه کتاب و مجلات گوناگون غیر درسی و نوشتن خلاصه یا ارائه نتیجه ای از مطالب خوانده شده و بیان آن برای سایر دوستان علاوه بر افزایش عمق یادگیری ، مهارت در نوشتن و خلاقیت را در دانش آموز پرورش می دهیم.
6. تغییر نام درس هنر به پرورش خلاقیت ، نوآوری و ابتکار
متأسفانه هنوز هم در برخی مدارس شاهد آن هستیم که از درس هنر به نحو شایسته استفاده نمی شود. استفاده از نیروهای غیر تخصصی درتدریس این رشته یا استفاده از ساعت درس هنر برای جبران عقب ماندگی در سایر دروس کار بسیار خطا و نابجایی است. البته تغییر عنوان درس به تنهایی حلال مشکل نیست بلکه با توجه به تنوع در دنیای کنونی و مهارت ها و هنرهای مختلفی که در جامعه رایج است ، استفاده از هنرهای سنتی مانند خط و نقاشی در کنار هنرهای گلسازی ، سفالگری ، طراحی روی سفال ، ساخت پازل یا تابلوهای چوبی و... از فعالیت هایی است که می توان ابتکار و خلاقیت را در دانش آموزان پرورش داد. در ضمن چنانچه زمینه را برای نمایش گذاردن آثار و هنرهای دانش آموزان برای سایر دانش آموزان و اولیای آنان فراهم کنیم در پرورش ابتکار و خلاقیت دانش آموز گام درستی برداشته ایم. برای مثال ما در آموزشگاه خود ضمن نظر سنجی از دانش آموزان برای پر نمودن ساعات فوق برنامه، کلاس های آموزش طراحی روی سفال ، سرود و تئاتر، طراحی پازل را آموزش می دهیم که خوشبختانه با استقبال بسیار خوبی از دانش آموزان مواجه شدیم.www.zibaweb.com
نتیجه :
خلاقیت توانایی و استعدادی است که در نوع بشر عمومیت دارد و در پرورش این استعداد عواملی چون مهارت یابی ، آموزش پذیری ، سطح دانش و آگاهی ، میزان تجربه، خطر پذیری و نترسیدن از اشتباه و شکست تأثیر دارند. تعدادی از راهبردهای رشد خلاقیت در دانش آموزان به شرح زیر می باشد.
• هدایت معلمان به ااستفاده از شیوه های نوین در تدریس
• مشارکت دانش آموزان در حین تدریس ( ارتباط دو طرفه )
• استفاده از قدرت تخیل و تصویرسازی در فراگیران.
• ایجاد امنیت عاطفی ، اجتماعی و فرهنگی برای دانش آموزان.
امید است با بهره گیری از این اقدامات در مدارس شاهد شکوفایی استعدادهای فرزندان ایران عزیز در عرصه های گوناگون علمی و عملی باشیم.
****************
روش تلفیقی یکی از راهکارهای تقویت خلاقیت در کلاس توسط معلمان و مدارس
مفهوم تلفیق
تلفیق به طور کلی به معنای درهم آمیختن و ارتباط دادن حوزه های محتوایی است که غالبا مجزا از یک دیگر در برنامه درسی مدارس گنجانده می شود. طراحی برنامه درسی تلفیقی با روش هایی گوناگون صورت گرفته که هر یک ویژگی ها، قابلیت ها و امتیازات خاصی دارند.
(هنری، 1985): تلفیق به شیوه ای می گویند که در آن بخش های وابسته به هم در یک کل بزرگ تر مرتبط می شوند یا یک رابطه متوازن با یک دیگر برقرار می کنند.
(مهر محمدی، 1379): تلفیق به معنی درهم آمیختن موضوعات درسی یا حوزه های محتوایی که در نظام های آموزشی سنتی، به طور جداگانه و مجزا از هم، در برنامه درسی مدارس گنجانده شده اند.
ضرورت و اهمیت تلفیق
دلایل منطقی صاحبنظران در توجه به تلفیق و ضرورت اجتناب ناپذیری آن:
1) تطابق با کیفیت دیگری به صورت طبیعی: چگونگی یادگیری در محیط های آموزشی با نحوه یادگیری طبیعی هماهنگی ندارند. افراد در مدرسه یا مباحث مختلف در قالب زنگ های محدود سروکار دارند، در حالی که در ورای مدرسه، با مسائل جاری زندگی در تمامیت آن و خارج از مرزبندی های تصنعی حوزه دانش روبرو هستند. حامیان تلفیق، ارتباط میان حوزه های معرفتی را که مورد غفلت واقع شده در حل مسائل و معضلات زندگی مهم می دانند (جی کوبز، 1989)
2) ارتباط برنامه درسی: جی کوبز(1989) می گوید: هیچ روشی نمی تواند به اندازه ای که روش فعلی در طراحی برنامه درسی موجب گریز دانش آموزان از مدرسه می شود موفق باشد. اعتقاد بر این است که خارج ساختن محتوا از حالت خشک، بی روح، مجرد، انتزاعی و در نتیجه بدون معنا برای دانش آموزان از برترین ویژگی تلفیق است.
3) جدول زمانی تکه تکه شده: اختصاص یک زنگ (50-40 دقیقه) به هر ماده درسی از سویی و کثرت مواد درسی دیگر، سبب شده است تا برنامه درسی تکه تکه شده و دانش آموزان با تمام وجود، قسمت قسمت شدن افراطی زمان آموزش را تجربه کنند (جی کوبز، 1989)
4) رشد دانش: توسعه توقف ناپذیر علوم در حالی که ظرف زمانی آموزش سال هاست تقریبا دست نخورده باقی مانده مدارس را دچار بحران نموده و تلفیق تنها چاره ایجاد تناسب میان ظرف و مظروف است (جی کوبز 1989). همچنین دریک (1993) می گوید: بدیهی است که نمی توانیم با سرعت افزوده شدن به دانش، برنامه های درسی را حجیم تر کنیم، بلکه باید افزودن از طریق کاستن را پیشه خود سازیم. تلفیق منجر به پرورش تفکر یاد گیرندگان می شود.
انواع و اشکال تلفیق برنامه های درسی
(کیس case، 1992) به چهار نوع تلفیق درسی به شرح زیر اشاره می کند:
1) تلفیق محتوا
این نوع سازماندهی تلفیق، محتوای مربوط به موضوعات درسی مختلف را با کمک مضموم یا موضوعی وحدت بخش معرفی می کند.
2) تلفیق مهارت ها و فرآیندها
این روش سازماندهی، برنامه درسی با محوریت مهارت ها و قابلیت های فرآیندی را بیان می کند.
3) تلفیق مدرسه و فرد
این تلفیق می کوشد زندگی خارج از مدرسه (زندگی واقعی) دانش آموزان را به دنیای درون مدرسه پیوند بزند. پرسش ها و مسایل عمدتا موضوعات محسوس، ملموس و مورد علاقه دانش آموزان هستند و این امر باعث خلاقیت در دانش آموز می شود.
4) تلفیق گرائی
این نوع طراحی برای ایجاد پیوند بین تمام اجزا مؤلفه های تجاربی (تجارب پیش بینی شده، قصد شده یا قصد نشده مرتبط با حوزه برنامه درسی پنهان) که دانش آموزان در نظام آموزشی کسب می کند، نظارت می نماید. مجموعه این تجارب باید با یکدیگر مکمل، مؤید و هم خوان باشد.
رویکرد برنامه درسی تلفیقی
گلاثورن (1994)، رویکردهای تلفیق برنامه درسی را در دو دسته کلی تقسیم می کند:
الف) تلفیق برنامه درسی، در حالی که مواد درسی مجزا حفظ می شود که خود به چهار دسته تقسیم می شود:
1) ارتباط دو ماده درسی، به طوری که محتوای مشابه، در یک زمان تدریس شود مثلا در کلاس ریاضی به دانش آموزان عملیاتی که برای کلاس علوم مورد نیاز است تدریس می شود.
2) تلفیق مهارت هایی که رشته -ها را درمی نوردد، مانند خواندن، نوشتن، تفکر، یادگیری. برخی صاحب نظران آن را برنامه «درسی جوش خورده» می خوانند.
3) تلفیق درون رشته ها، مانند کل زبان یا علوم یک پارچه (واحد). برای مثال: معلم به جای این که نوشتن را جدای از خواندن تدریس کند، این دو جنبه مهارت های زبانی را تلفیق می کند.
4) تلفیق غیررسمی: در تدریس یک درس از محتوای درس دیگر استفاده می شود. مثلا در حالی که معلم ابتدایی، مطالعات اجتماعی تدریس می کند، دانش آموزان داستان هایی درباره آن دوره مورد مطالعه را می خوانند.
ب) تلفیق دو ماده درسی یا بیشتر: شیوه های متعددی برای ترکیب بیش از یک ماده درسی وجود دارد:
1) روش متمرکز بر ماده درسی: از یک درس (مانند تاریخ) به عنوان ساختار سازمان دهی استفاده شده، محتوا و مهارت ها از سایر مواد درسی تلفیق می شود. مثلاً واحد درسی «مطالعات آمریکایی» حول محور تاریخ آمریکا سازمان دهی گردیده اما محتوا از هنرها و مهارت های زبان انگلیسی برگرفته و تلفیق می شود.
2) روش متمرکز بر یک موضوع: از مشخص کردن یک محتوا و موضوعات از چند درس گرفته می شود.
3) روش متمرکز بر پروژه: دانش آموزان یک پروژه تحقیق (یا واحد کار) اصلی دارند که چندین رشته را دربرمی گیرد.
4) سایر مراکز سازمان دهی: استفاده از مراکز سازمان دهی مانند: آثار بزرگ، دوره های تاریخی و فرهنگ ها.
چند توصیه :
- به عنوان معلم شخصاً به فعالیت های خلاق علاقه نشان دهید و با دانش آموزان خود در انجام تمرینات خلاقیت مشارکت نمایید.
- در مورد ماهیت خلاقیت و مفاهیم آن، به دانش آموزان اطلاعات لازم را بدهید.
- در کلاس خود تا حد امکان از وسایل و روش های آموزشی دیداری- شنیداری استفاده کنید.
- برای تخیلات و افکار نو دانش آموزان ارزش و احترامی ویژه قائل باشید.
- در کلاس خود فضایی برای ابراز شوخ طبعی پدید آورید و این حس را در خود و دانش آموزان خود فعال نگاه دارید.
- به دانش آموزان بیاموزید که افکار و رفتارهای خود را بیش از حد مورد قضاوت و ارزش یابی قرار ندهند.
- با دانش آموزان خود از روش پرسش و پاسخ استفاده کنید و آن ها را به پرسیدن سؤالاتشان ترغیب نمایید.
- آن ها را عادت دهید که برای حل مسائل، همواره راه های متعددی را جست وجو کنند.
- تفاوت های فردی میان دانش آموزان را در نظر داشته باشید و به فردیت هر یک از آن ها احترام بگذارید.
- تا حد امکان به دانش آموزان امنیت و آزادی عمل بدهید و از وضع مقررات خشک و محدودکننده در کلاس خودداری کنید.
- دانش آموزان را به دست کاری و تغییر عقاید و اشیا تشویق کنید.
- آن ها را به مطالعه و کسب اطلاعات در زمینه های مختلف ترغیب نمایید.
- اهمیت خلاقیت و آثار و نتایج ارزشمند تفکر خلاق را برای آن ها تبیین کنید.
- آن ها را با زندگی نامه های افراد خلاق تاریخ آشنا نمایید.
- دانش آموزان خود را با مسائل حل نشده روبه رو کنید و از آن ها راه حل های جدید بخواهید.
خلاصه و نتیجه گیری
همانطور که می دانیم سوال در واقع انعکاسی از مغز تشنه ای است که می خواهد با دریافت جواب از فردی که بهتر از او می داند، خود را سیراب کند. اگرچه احتیاج باید فوراً برآورده شود ولی کمی مکث بین سوال و جواب، غالباً می تواند افکار و ایده های مفیدی برای مباحثه به بار آورد.
مربی باید، هنگام جواب دادن به هر سوال کودک، او را به سوی معماهای تازه تر بکشاند تا ذهنش خودآگاه یا ناخودآگاه، مشغول کنکاش و جستجو باشد، روی این اصل، از بکار بردن کلماتی از قبیل بلی، خیر، البته، هرگز، مطمئنا و امثال آن باید اجتناب شود. این نوع جوابها چشمه جوشان کنجکاوی کودک را ارضا نمی کند.
به علاوه به او می آموزد که برای هر مساله مشکلی در زندگی، فقط به دنبال یک راه حل بگردد و از امکانات مختلف و متعددی که ممکن است برای حل آن مشکل وجود داشته باشد، غافل بماند. سوال انعکاس کنجکاوی های ذهنی کودک است و پاسخ باید بین معلومات تازه و معلومات قبلی کودک ارتباط برقرار کند پاسخهای ذکر شده کوته پاسخ، هیچ گونه ارتباط محکمی بین سوال کودک و معلومات قبلی او برقرار نمی کند. در واقع سوال فرد بی جواب می ماند.
در کلاس باید فضایی آزاد فراهم کنیم که مشوق کاوشهای کنجکاوانه یادگیرندگان باشد. بایلر می گوید: اگر می خواهید دانش آموزان تان مبتکر و مستقل اندیش بار آیند، باید محدودیت ها و قید و بندهای آموزشی در کلاس درس را به حداقل کاهش دهید.
اگر دانش آموزان نگران شکست در فعالیتهای یادگیری خود باشند یا اینکه پاسخهای نادرست آنان در کلاس با تمسخر معلم و دیگر دانش آموزان مواجه شود، دانش آموزان در حل مسائل شان در کلاس به نحو خلاق موفق نخواهند بود.
باید به کودکان نشان دهیم که عقاید آنان باارزش است. لازم است که والدین و مربیان نه تنها درباره امور و مسایلی که به کودک مربوط می شود، بلکه درباره مسایل و امور خانه و مدارس که دخالت کودک در آنها شایسته است از او نظر بخواهند و عقاید او را هم مثل عقاید بزرگترها در حضور خود کودک به بحث و گفتگو بگذارند.
کودکانی که به نوعی خلاقیت آنها برانگیخته شده است، روابط و مفاهیمی را می بینند و درک می کنند که والدین و مربیان آنها ممکن است درک نکنند و گاهی چنان عقایدی را مطرح می کنند که بزرگترها قادر به ارزشیابی و جایگزینی آن نیستند. ترغیب کودکان به ابراز عقاید نو و غیرعادی همراه با قدردانی از آنها، اصولی هستند که در تربیت خلاقیت باید موردنظر باشند. این نکته را باید درنظر داشت که اگر آمادگی قبلی برای احترام به عقاید و افکار غیرعادی را نداریم، نباید بروز و ظهور آن افکار را تشویق کنیم، زیرا بی اعتنایی نسبت به این گونه عقاید، ضرر و زیانش بیشتر از آن است که ابراز نشود.
معلم به این منظور می تواند در جلسات درسی خود فرصتی را برای اظهارنظر آزاد مربیان عقاید و اندیشه های متنوع در اختیار دانش آموزان قرار دهد و اندیشه ها و عقاید و آزاداندیشی آنها را مورد ستایش قرار دهد. همه روان شناسان وجود فضای آزاد آموزشی را که در آن ابراز عقاید مختلف دانش آموزان وجود فضای آزاد آموزشی را که در آن ابراز عقاید مختلف دانش آموزان با تأیید و خوشرویی معلمان و دیگران موجه می شود، یکی از عوامل مهم رشد استقلال فکری می دانند.
یکی دیگر از روشهای پرورش خلاقیت، این است که از کودکان بخواهیم جملات ناتمام، داستانهای ناکامل و نقاشیها و تصاویر نیمه تمام و مبهم و حتی اشیاء نیمه کاره را کامل کنند. کودک در چنین مواردی، سعی می کند منتهای ابتکارات خود را برای تکمیل مطالب یا شیء ناتمام به کار برد. برای مربی محتوای قسمت تکمیل شده نباید چندان مهم باشد، بلکه:
- روش و چگونگی تکمیل در درجه اول اهمیت قرار دارد.
- تکمیل کردن، قوای خلاقه کودک را به کار می گیرد.
- کودک اندوخته معلومات خود را به بار می آورد.
- کودک اندوخته معلومات خود را تجربه می کند.
- کودک اندوخته معلومات خود را چنان ترکیب می کند که مکمل شیء موجود باشد.
کودکان و نوجوانان رفتار و اعمال شخصیت های محبوب و سرشناس را تقلید می کنند، بنابراین معلم می تواند از این توانایی یادگیرندگان در تشویق و تحریک اندیشه های آنان حداکثر استفاده را ببرد. به قول برونر: احتمال کمی وجود دارد که دانش آموزان بر روشهای تفکر شهودی خود اعتماد کنند، مگر اینکه او افراد بزرگتر از خود را که در آن نوع تفکر، به موفقیت دست یافته باشند را دیده باشد.
علاوه بر شرایط معمول و موقعیت های متداول آموزش رسمی، برای دانش آموزان فرصت های تازه و متنوعی نیز فراهم آورد. به عنوان مثال: در درس علوم، از دانش آموزان بپرسید اگر نیروی جاذبه وجود نمی داشت چه اتفاقاتی برای انسان می افتاد؟ بیشتر سؤالها را با (چگونه و به چه طریق) شروع کنید تا دانش آموزان به طرح فرضیه بپردازند، به استنباط دست بزنند و اطلاعات خود را برای تبیین پدیده های تازه به کار برند.
- سؤالهایی مطرح کنید که تعداد زیادی جواب داشته باشند سؤالهایی که تنها یک جواب داشته باشند، به (تفکر همگرا) می انجامند، اما سؤالهایی که دارای جوابهای زیادی باشند، مشوق (تفکر واگرا) هستند.
تخیل و فکر زیربنای خلاقیت است، زیرا هر اندازه شخص بتواند راجع به موضوعی تا آن جا که ممکن است مطالب تازه در ذهن خود بپرورد، به همان اندازه امکان انتخاب او بیشتر است، اما تخیلی که زیربنای خلاقیت است محدود می باشد و در آن امکانات اجرایی مطالب پرورده شده مورد نظر قرار می گیرد.
تورنس می گوید: تفاوت عمده بین فکر تخیلی بیماران روانی و فکر خلاق شخص سالم در این است که:
الف- بیمار روانی جلوی قوه تخیل خود را رها می کند و هرگز درصدد وارسی و تجدیدنظر تخیلات خود برنمی آید.
ب- شخص سالم، تفکر خلاق خود را محدود می سازد و فقط درباره موضوع معینی به ایده آرایی می پردازد و هر چند گاه یکبار ایده های خود را ارزشیابی می کند و فقط به دنبال ایده هایی می رود که او را آسانتر به هدف می رسانند
خلاقیت و راه های پرورش آن در دانش آموزان
چکیده :
خلاقیت یکی از عالی ترین و پیچیده ترین فعالیت های ذهن آدمی است که تعلیم و تربیت باید به آن توجه کند . خلاقیت نه فقط به هوش و تفکر بلکه به سازمان شخصیت فرد نیز مربوط می شود . یکی ازسؤالاتی که در چهار دهه گذشته ذهن بسیاری از پژوهشگران و اندیشمندان تعلیم و تربیت را به خود مشغول کرده این است که آیا می توان خلاقیت را پرورش داد؟
نتایج تحقیقات (بودو تورنس و...) نشان داده است خلاقیت که در تمام فعالیت های فردی و گروهی انسان مشاهده می گردد. با شدت و ضعف بالقوه و پرورش پذیر در همه انسان ها وجود دارد و برای پرورش خلاقیت (سندرز و سندرز) باید به کودکان و نوجوانان امکان تفکر داد و آنان را از انجام دادن فعالیت های قالبی و از پیش تعیین شده تا حد امکان بر حذر داشت .
بر این اساس ، در این مقاله به بررسی خلاقیت در ابعاد مختلف از جمله مفهوم خلاقیت و روند تفکر خلاق ، ویژگیهای افراد خلاق ، عوامل موثر در خلاقیت ، نقش معلم در پرورش خلاقیت راه های ایجاد و پرورش خلاقیت در دانش آموزان، می پردازیم .
در بعد اول. ضمن بررسی نظرات مربیان و متخصصان تربیتی در رابطه با مفهوم خلاقیت و روند تفکر خلاق در جستجوی پاسخ به این سؤال هستیم که آیا خلاقیت فرآیندی درونی است یا بیرونی؟ آیا مستلزم انضباط است یا خود انگیزی؟ در بعد دوم. در جستجوی خصوصیات بارز افراد خلاق هستیم و ضمن اشاره به نتایج تحقیقات مختلف به بررسی ویژگیهای شخصیتی و روانی افراد خلاق و تفاوت آن ها با افراد غیر خلاق می پردازیم . در بعد سوم. عوامل موثر در خلاقیت و تاثیر بر محتوای کتاب های درسی را ذکر کرده و عواملی که مانع تفکر خلاق می شوند را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. در بعد چهارم . با توجه به نقش معلم و خانواده در پرورش خلاقیت به این سوال پاسخ می دهیم که آیا پرورش دهندگان خلاقیت باید خلاق باشند؟
معلمان باید از چه اصولی جهت افزایش مهارت خلاقیت استفاده کنند؟ نقش خانواده و شرایط محیطی در شکوفایی استعدادهای بالقوه دانش آموزان چیست؟
سرانجام ضمن اشاره به روش های متعددی که علمای تعلیم و تربیت برای ایجاد و پرورش خلاقیت و نحوه شکوفایی استعدادهای خلاق پیشنهاد می کنند به نتایج نظرسنجی از گروهی از معلمان پرداخته و روش ها ارتقای خلاقیت و ارائه ی راهکارهای علمی از دیدگاه معلمان را مورد بررسی قرار می دهیم .
واژگان کلیدی : خلاقیت ، تولید علم ، معلم ، تفکر خلاق ، دانش آموز .
متون درسی و راهبردهای خلاقیت در راستای تولید علم
مقدمه :
خلاقیت یکی از عالی ترین و پیچیده ترین فعالیتهای ذهن آدمی است که تعلیم و تربیت باید بدان توجه کند .
خلاقیت نه فقط به هوش و تفکر بلکه به سازمان شخصیت فرد نیز مربوط می شود. تربیت آزادانه کودک در وضعیتی که والدین دارای علایق قوی گوناگونی باشند باعث بروز صفت خلاقیت در کودکان میشود. از این رو مساله تربیت کودکان و پرورش استعدادهای فطری آنان از مسایل بسیار مهمی است که باید مورد توجه مربیان و والدین قرار گیرد و معلمان بایستی امکانات تجلی اندیشه خلاق را در مدارس فراهم آوردند و دانش آموزان به تدریج مفاهیم اساسی علوم مختلف را بیاموزند تا با مسایل زندگی، خلاقانه برخورد کنند و جهان اطراف خویش را در جهت مطلوب تغییر دهنده (1) تصاویر ذهنی که ما به کودکان خود می دهیم، آینده آنها را شکل می بخشند. این تصاویر ذهنی بصورت پیشگویی هایی هستند که به تحقق در می آیندو تصویر ذهنی شما میزان شاد بودن، مفید بودن و خلاق بودن کودکتان را شکل می بخشند، مطمئناً تصویر ذهنی شما برای هر یک از کودکانتان بیش از آنچه انجام می دهید و یا به آنها می گویید در رشد انگیزه خلاقیت و موفقیت آنها در آینده موثر خواهد بود.(2) یکی از سوالاتی که در چهار دهه گذشته ذهن بسیاری از پژوهشگران و اندیشمندان تعلیم و تربیت را به خود مشغول کرده است این است که آیا می توان خلاقیت را پرورش داد؟
نتایج تحقیق (بودو، تورنس و ...) نشان داده است خلاقیت که در تمام فعالیتهای فردی و گروهی انسان مشاهده می گردد، با شدت و ضعف بالقوه و پرورش پذیر در همه انسانها وجود دارد و برای پرورش خلاقیت (سندرز و سندرز) باید به کودکان و نوجوانان امکان تفکر داد و آنان را از انجام دادن فعالیتهای قالبی و از پیش تعیین شده تا حد امکان بر حذر داشت .
با توجه به اینکه خلاقیت می تواند شکننده محدودیتها، بر اندازنده ناتوانیها، شکافنده ناشناخته ها و یابنده نا دانستنیها باشد این سوال مطرح میشود که چه نوع تصاویری می تواند الهام بخش کودکان در انجام کارهای خلاق بوده و چگونه می توان نسلی متفکر و خلاق پرورش داد؟
پیشینه تحقیق :
بررسی پیشینه تحقیقات (مک کنین (3)، 1968، مانسفید (4) و باس، 1981،
کاتل (5) و بوچر 1968، نشان می دهد که پیروان اصالت ذات، خلاقیت را یک توانایی و وصفت بالقوه تلقی می کردند، ولی حتی متفکران پیشرو (ترمن ( 6)، 1925، کالکس (7 ) ، 1926 ، گالتن (8)، 1869) نیز بر این باور بودند که هر چند خلاقیت نیز مانند هوش، بعد ارثی دارد، باز هم عوامل محیطی می توانند بر این توانایی اثر بگذارند .
سندرز و سندرز (9)، در کتاب آموزش خلاقیت از طریق استعاره از طریق تاکید می کند که برای پرورش خلاقیت باید کودکان و نوجوانان امکان تفکر داد و آنان را از انجام دادن فعالیتهای قالبی و از پیش تعیین شده تا حد امکان بر حذر داشت. در رابطه با پرورش خلاقیت، پژوهشهای (آلبیرخ (10)، 1978، محمدی (11)، 1370) نشان داده اند که افراد خلاق به مراتب بیشتر از افراد غیر خلاق توانایی پرورش خلاقیت را در دیگران دارند .
بر این اساس در این مقاله به بررسی مفهوم خلاقیت و روند تفکر خلاق، ویژگیهای افراد خلاق، عوامل موثر در خلاقیت، نقش معلم در پرورش خلاقیت، راههای ایجاد و پرورش خلاقیت در دانش آموزان می پردازیم .
مفهوم خلاقیت و روند تفکر خلاق :
نگاهی به منابع معتبر مربوط به خلاقیت، نوآوری و تفکر خلاق نشان می دهد که ریشه این اصطلاح در نوع و روش فکری انسان نهفته است. در حقیقت فرد خلاق کسی است که از ذهنی جستجوگر و آفریننده برخوردار باشد .
درباره مفهوم خلاقیت تعاریف متعدد و گاه متضادی ارائه شده است ولی در مورد تعریف زیر یک اتفاق نظر کلی مشاهده شده است :
«خلاقیت توانایی فرد برای تولید ایده ها، نظریه ها، بینش ها یا اشیاء جدید و بدیع و بازسازی مجدد در علوم و سایر زمینه ها است که توسط متخصصان، اصیل واز نظر علمی، زیبا شناسی، تکنولوژی، اجتماعی با ارزش تلقی گردد.»(ورنون 1989،ص 94 )
در قرآن نیز از آفرینندگی گاهی بر معنی تسخیر تعبیر شده است و« تسخر لکم ما فی السموات فی الارض جمیعاً» (سوره جائیه- آیه 13) یعنی خداوند بر پدیدههای طبیعی آنچنان نیرویی بخشید که انسان میتواند با قدرت تسلط و حاکمیتی که دارد در آن تصرف نموده و هر گونه دگرگونی و سازندگی در آن بوجود آورد .
«فردریک فروبل»، یکی از مشهورترین مربیان و پرورشکاران خلاق متوجه مساله خلاقیت بوده و میپرسید که آیا خلاقیت فرآیندی درونی است یا بیرونی؟ آیا مستلزم انضباط است یا خودانگیزی؟ او بر این عقیده بود که خلاقیت یکی از مهمترین نیازهای انسان است .
امروزه، چهارچوب روانشناسی به ما اجازه میدهد که بر این عقیده باشیم فرایند خلاقیت ذاتی نیست بلکه میتواند آموزش داده شود. ما از طریق آموزش میتوانیم به کودکان یاد دهیم که به راههای غیر معمولی فکر کنند و از طریق تفکر واگرا به بررسی مشکلات پرداخته و به راه حلهای مناسب دست یابند. مساله این است که اجازه تفکر در این حیطه را به مربیان بدهیم که جریان خلاقیت، جریانی از قبل ساخته شده نیست، بلکه روندی زاینده و قابل تغییر میباشد. (12 )
«هالپرن» خلاقیت را توانایی شکل دادن به ترکیب تازهای از نظرات یا ایدهها برای رسیدن به یک نیاز یا تحقق یک هدف میداند. از نظر «پرکنیز» تفکر خلاق، تفکری است که به نحوی تشکیل شده که منجر به نتایج تازه و نو میشود .
به نظر «ویلیام جیمز»، همه ما توانایی و استعداد خلاقیت را داریم ولی متاسفانه در طول زندگی ودر مسیر آموزش یاد میگیریم که غیر خلاق باشیم. به عبارتی در سطح کلی محیط یادگیری اعم از خانه، مدرسه و اجتماع ما را به تفکر همگرا عادت میدهند . (اسپرینتهال، 1977،ص 576) او معتقد است دوران کودکی سرآغاز شکل گیری روند تفکر خلاق محسوب میشود (همان منبع، ص 517 )
در دایره المعارف روانشناسی، «آیسنک، آرنولد، مایلی»، خلاقیت به منزله ظرفیت دیدن روابط جدید پدید آوردن، اندیشه های غیر معمول و فاصله گرفتن از الگوهای سنتی تفکر، قلمداد گردیده. در اثر «دورن » (Doron,R) و «پارو » (,Parot,F1991) خلاقیت استعداد پیچیدهای است متمایز از هوش و کنش وری شناختی و محتملاً تابع سیلان افکار، استدلال استقرایی، پارهای از صفات ادراکی وشخصیت و نیز هوش واگرا، در حدی که این هوش گوناگونی را حلها و فرآوردهها را مساعد میسازد. (13 )
در فرهنگ روانشناسی «پیرون » pieron ، خلاقیت چنین تعریف شده است :
خلاقیت عبارت از کنش اختراعی تخیل سازنده میباشد که طبق نظریات «گتزل» و «جاکسون» چیزی سوای هوش معمولی برخی از محققان (ویلسون، 1956،کراچفیلد،1962) خلاقیت را نقطه مقابل «همنوایی» میدانند و به نظر آنها خلاقیت یعنی عقاید اصیل، نظریات متفاوت و نحوه متفاوت نگریستن به مسایل .
اکثر روانشناسان، آفرینندگی و حل مساله را فرایندهای مشابهی دانستهاند (مایر، 1930 ،تورنس،1960،دی چکو،کرافورد،1974،گانیه،1977،گیج وبرلاینر،1984). گانیه بالاترین سطح یادگیری را حل مساله میداند و معتقد است که آفرینندگی نوع ویژهای از حل مساله است .
«مک کینون» نیز خلاقیت را عبارت از حل مساله همرا با ماهیتی بدیع و نو میداند . (مامفورد و گوستافون ).
«آزوبل» (1963،ص 110-99) خلاقیت را استعداد بی همتا در یک زمینه بخصوص میداند و از نظر «گیلفورد» هوش و خلاقیت دو عامل فکری جداگانه تلقی شده و هوش را تفکر همگرا و خلاقیت را تفکر واگرا میداند. از نظر او وجه تمایز تفکر آفریننده، تفکر واگرا است که از طریق انعطاف پذیری،اصالت و روانی میتوان باز شناخت (سیف: روانشناسی یادگیری و تدریس ).
نظریه پردازان روان شناختی نیز عقیده دارند که خلاقیت از حالت برانگیختگی درونی ناشی میشود. (کراچفیلد،1962) «دچار مس» (1968) معتقد است رفتارهایی که از داخل بر انگیخته میشوند ناشی از نوعی اشتیاق برای تجربه یک امر میباشند: (14 )
بررسی تعاریف فوق نشان میدهد که عدهای از آن به برانگیختگی درونی، بعضی به توانایی فرد برای تولید ایدههای نو، برخی به توانایی حل مساله و نوعی تفکر واگرا، و نیز به نتیجه و محصول خلاقیت پرداختهاند .
بنابراین نتیجه میگیریم خلاقیت عبارتست از: توانایی مشاهده اشیاء به روشهای جدید، یادگیری از طریق تجربیات گذشته و ارتباط آن به موقعیتهای جدید، تفکر در راستای برداشتن موانع و خطوط نا متعارف، استفاده از دیدگاههای غیر سنتی برای حل مسایل، خلق و ابداع چیزی تازه و ابتکاری، طی کردن مراحلی فراتر از اطلاعات داده شده. (15 )
بدین ترتیب فرایند آموزش و یادگیری میتواند تفکر خلاق را پرورش دهد و افرادی کاوشکر، آفریننده، مشکل گشا، نوآور، مولد و عامل تغییر را تربیت کند .
ویژگیهای شخصیتی افراد خلاق :
پال تورنس (1998) در پاسخ به این پرسش که ویژگیهای شخصیتی چه نقشی در خلاقیت ایفا میکند، گفته است شخصیت هم میتواند خلاقیت را آسان سازد و هم مانع آن شود . ویژگیهایی از قبیل آمادگی برای خطر کردن، کنجکاوی و جستجوگری، استقلال اندیشه، پشتکار و پایداری، شهامت، استقلال رای، خودآغازگری، ابتکار، پرسشگری درباره موقعیتهای معماگونه، و در گیر شدن با امور دشوار از جمله ویژگیهای آسان ساز خلاقیت محسوب میشوند. او میگوید، هر عملی که ما برای تشویق این گونه رفتارها انجام میدهیم شخص را در جهت خلاقیت بیشتر سوق میدهد. (سیف،1379 ).
از نظر گیلفورد (1998) ویژگیهایی از بروز خلاقیت جلوگیری میکنند، عبارتند از سلطه گری،منفی بافی، مقاومت ترس، عیب جویی، انتقاد از دیگران، سازشکاری، تسلیم در برابر قدرت و کمرویی. (سیف،1379،ص 599 ).
مطالعاتی که «بارون» (1969) در زمینه شخصیت افراد خلاق انجام داده است نیز نشان میدهد که آنها در مقایسه با افراد عادی خوش بینتر ودارای انرژی روانی و جسمی استثناییاند. زندگی آنها پیچیدهتر است و به دنبال تنشاند یا از طریق آزاد شدن آن احساس لذت میکنند. افراد خلاق، کمتر ضعیفالنفس بوده و از مسایل و امور آگاهند . (مزلو) آنان به مسایل بنیانی علاقهمندند و تمایل زیادی به خطر کردن دارند .
«نیکسون» (1962)،تورنس(1966) و لیکاک (1979)،ضمن تحقیقاتی ویژگیهای دانشآموزان خلاق را چنین عنوان کردهاند: 1- دارای هوش کلامی و فضایی بسیار برجسته 2- دارای هوش بالاتر از سطح متوسط 3- دارای ظرفیتهای حافظهای فوقالعاده در ثبت و نگهداری وقایع مختلف 4- آمادگی جهت تجربه امور و فعالیتهای مختلف 5- استقلال فکری (استاین، 1974 ،ص 548) 6- دارا بودن رفتار مطلوب اجتماعی 7- بیان صریح و روشن (بارون، 1968 ) 8- طرز فکر انتقادی، فعال و کنجکاو بودن (استرنبرگ تیلر،جان دیویی،1985) 9 - برخورداری از نوع تفکر واگرا (گیلفورد) 10- علاقهمند بودن به مسایل فلسفی و مذهبی 11- مقاوم، باجرئت، انتقاد پذیر و خستگی ناپذیر بودن 12- خود جوش، صادق و ساده بودن. (افروز،1365، ص 21 .)
تورنس (1989) پس از 22 سال مطالعه مستمر پیرامون ویژگیهای گروهی از کودکان، نوجوانان و جوانان (یعنی از 1985 تا 1980) به این نتیجه میرسد که خمیر مایه شخصیت افراد خلاق، استقلال اندیشه و شیفتیگی فراوان آنها در برابر مساله یا فعالیت مورد علاقهشان است. فرد خلاق کسی است که فکری نو ومتفاوت ارائه دهد. بالطبع احساس گریز از کانال بندیهای مشخص ذهنی، همنوا نبودن با دیگران و استقلال طلبی و آزاد اندیشی میتواند پایههای تراوش تفکر خلاق و خلق آثار نو را فراهم آورد. بقول «تورنس » خلاقیت شکافتن بنبستها و دست دادن با فرداست.16
«هیز» (1988)، متذکر میشود که افراد بسیار خلاق، اغلب بطور کامل در کار خود غرق میشوند. زندگینامه افراد بسیار خلاق این نکته را مورد تأکید قرار میدهد که آنها برای عرضه کارهای مهم، انگیزههای عالی دارند و بسیار سخت کوشند .
بدین ترتیب مجموع یافتههای تحقیقی روانشناسان در مورد انسانهای خلاق را میتوان در 5 دسته زیر خلاصه کرد :
1- آفرینش گری و هوش 2- آگاهی و حساسیت 3- انعطاف پذیری و ابتکار 4- شک گرایی و پایداری 5- بازیگوشی فکری و شوخ طبعی 6- ناهمنوایی و اعتماد بنفس .
پژوهشهای مقدماتی «پال تورنس»، نشان میدهد که دانش آموزان خلاق معمولاً با همگنان خود کمتر سازش میکنند، به ایدههای خود بیشتر علاقه دارند و برای مقبول افتادن و پذیرفته شدن تلاش نمیکنند. آنها به علایق شدید همکلاسیهای خود نسبت به کارهای غیر درسی و غیر ضروری با شک و تردید مینگرند و هم جوش نمیشوند. و امور جاری را متفاوت از دیگران میبینند. به دنبال تکالیف مشکل میروند و غالباً جوانب مختلف هر موضوعی را به هم ربط میدهند و ترکیب میکنند .
عوامل موثر در خلاقیت و تاثیر آن بر محتوای کتب درسی :
کارل راجرز (carl Rogers) ، چگونگی عوامل موثر در خلاقیت را به طریق تحلیلی بیان کرده است و در این زمینه میگوید: واضح است که خلاقیت را نمیتوان با فشار بوجود آورد بلکه باید به آن اجازه داده شود تا ظهور کند. او معتقد است که با فراهم کردن امنیت روانی و آزادی، احتمال ظهور خلاقیت سازنده را میتوان افزایش داد. (17 )
«تورنس» شواهدی بدست آورد که نشان میداد اوج خلاقیت در کلاس دوم ابتدائی است ولی به دلیل اقرار در مطابقت با دیگران معمولاًاز بین میرود. منحنی خلاقیت بسیاری از کودکان در حدود ده سالگی افت مییابد و آنان هرگز خلاقیت دوره اولیه کودکی را باز نخواهند یافت. با توجه به اینکه آنان در این سن در مدرسه هستند نباید تاثیر خانواده، مدرسه، محتوای درسی، روش تدریس و شخصیت معلم را در افت خلاقیت کودکان ندیده گرفت. محتوای درسی یکی از عواملی است که میتواند در مدرسه، زمینه پرورش خلاقیت را فراهم کند .
علاوه بر موضوعی که «کارل راجرز» مطرح کرده است عوامل دیگری نیز در خلاقیت موثر هستند که اگر بطور صحیح بکار گرفته شوند در شکوفایی خلاقیت افراد موثر خواهند بود . در این مقاله این عوامل و تاثیری را که بر محتوای کتابهای درسی دارند مورد بررسی قرار میدهیم: 1- نقش اطلاعات در خلاقیت 2- انگیزش و خلاقیت 3- خلاقیت و میزان خود پذیری 4- تخیل و خلاقیت 5- خانواده و خلاقیت .
1- نقش اطلاعات در خلاقیت :
اطلاعات یکی از عوامل اساسی خلاقیت وماده خام آن است و به گفته «ویلیام»، خلاقیت مهارتی است که اطلاعت پراکنده را به هم پیوند میدهد. نتایج تحقیقات «هیز» (1988) و «ویش بو» (1988) در رابطه با زندگی 76 آهنگساز و 66 شاعر مشهور نشان داده است که هیچکدام از ایشان زودتر از پنج سال از شروع دوران شاعری و آهنگسازی خویش، شعر یا آهنگ قابل توجهی نساختهاند، این امر نشانه آنست که بدون برخورداری از میزان مطلوبی از دانش نمیتوان شاعر، نویسنده، موسیقیدان و یا فیزیکدان خلاق شد. (18 )
رابطه هوش و خلاقیت :
تحقیقات علمی نشان داده است که هوش خارقالعاده معادل با داشتن استعداد خلاقیت نیست، به عبارتی دانش آموزانی که دارای هوش زیادند، الزاماًافرادی که ابداعی ترین ایدهها را خلق کنند، نمیباشند (قاسمزاده، حسن، ص 17.) همچنین محققانی چون رو، (1953) و مک کنیون (1968)، ضمن بررسی هوش افراد بسیار خلاق دریافتند، آنان از مردم عادی باهوشترند ولی از همکاران غیر خلاق خویش درخشانتر نبودند. «والدچ» و «رانکو » ضمن تایید این مطالب اظهار میدارند که داشتن حداقلی از هوش، برای خلاقیت ضروری به نظر میرسد .
از نظر «پیاژه» بوسیله نیروهای خلاقه است که کودک میتواند دورانهای مختلف اندیشه را طی میکند. برای اینکه عقل و هوش او رشد کند بایستی مراحل سختی را بگذراند. انبارهای از شواهد نشان میدهد که دو شیوه یادگیری و تفکر از وظایف اختصاصی نیمکرههای چپ و راست مغز حاصل میشود. قسمت چپ اطلاعات را بطور خطی، منطقی و متوالی پردازش نموده و اساساً با اطلاعات شفاهی سر و کار دارد. نیمکره راست، اطلاعات را بطور غیر خطی، از طریق درک مستقیم (شهودی) و بطور همزمان پردازش نموده و با اطلاعات تصویری، شنوائی و عاطفی سر و کار دارد .
استراتژیهای تفکر که بیشتر از ویژگی نیمکره چپ است، تحلیلی، متوالی، ومنطقی است . نیمکره چپ همچنین در درک تمایزها و تفاوتهای ظریف تخصص دارد. از آنجا که فرایند تفکر خلاق نیاز به مقدار زیادی تفکر مربوط به هر دو نیمکره دارد، انتظار میرود که هر فرد خلاق ایدهآل کسی باشد که بتواند وظایف اختصاصی هر دو نیمکره را به نحوی مکمل ادغام نموده و مورد استفاده قرار دهد. ولی شواهد موجود حاکی از آن است که در انواع متعددی از آزمونهای تفکر خلاق بزرگان که در وظایف مغزی نیمکره راست تخصص دارند، تقریباً بدون استثناء از افرادی که شیوه ادغام دو نیمکره را بکار میبرند، پیش میگیرند. چنین افرادی همچنین یادگیریهای خود را بیشتر مورد استفاده قرار میدهند .
2- انگیزش و خلاقیت :
انگیزش به حالات درونی ارگانیم که موجب هدایت رفتار به سوی نوعی هدف میشود، اشاره میکند. (19) اخیراًبرخی از روانشناسان اجتماعی (لپر، کرین، نیس بت،1973 ) انگیزش درونی را از جنبه شناختی تعریف کردهاند، آنها عقیده دارند، اگر افراد درک کنند که بواسطه علاقه خود در فعالیتشان مشغول هستند، بطور درونی انگیخته میشوند اما اگر فعالیتهای خود را به عنوان کسب اهداف بیرونی ادراک کنند، بطور بیرونی انگیخته میشوند. نظریه پردازان روان شناختی عقیده دارند که خلاقیت از حالت برانگیختگی درونی مرتبط با فعالیت بیشتر از انگیختگی بیرونی مرتبط با فرد منجر به خلاقیت میشود .
از نظر گیلفورد، تا زمانی که عملی از روی عادت انجام گیرد، خلاقیتی در کار نیست ولی به مجردی که اجرای عملی احتیاج به تدابیر جدیدی داشت، جریان خلاقیت به کار میافتد. (خلاقیت کودکان، ص 19 )
در برخی نوشته های هیجان انگیز بوسیله آینده نگرانی مانند، (الوین تافلر، بنیامین سینگر و فردریک پولاک) درباره وجود رابطه بسیار قوی بین انگیزه برای یادگیری و نیل به دستاوردهای خلاق از یک سو و تصویر ذهنی شخص از آینده، از سوی دیگر بحث شده است. «تافلر» معتقد است که نحوهای که دانشآموز و دانشجو، آینده خود را میبینند با عملکرد آکادمیک آنها و نیز توانایی آنان برای زندگی، وفق دادن خود با محیط و رشد فکری آنان در یک جامعه پر تغییر ارتباط مستقیم دارد. (21 )
3- خلاقیت و میزان خود پذیری :
تعادل در میزان خود پذیری در صورتی که سایر شرایط موجود باشد باعث میشود که انسان در صدد به فعل درآوردن استعدادهای بالقوه خود از جمله خلاقیت باشد. نتایج تحقیقات «گراندال» (1954) در ارتباط با میزان خود پذیری و سازگاری اجتماعی نشان میدهد که هم کسانی که خود را کمتر از آنچه هستند به حساب میآورند و به دیگران نشان میدهند و هم کسانی که خود را بیشتر از آنچه هستند به دیگران نشان میدهند، در زندگی اجتماعی موفق نیستند. این دو گروه در روابط انسانی دائم با مشکلاتی مواجه هستند و با هدر دادن وقت و انرژی، بازده کارهای خلاقه آنان کاهش مییابد .
«میچر» جهت نشان دادن رابطه خودپذیری و اضطراب نتیجه گرفت، اضطراب یکی از عوامل مهم بازدارنده جریان خلاقیت است و عواملی است که در سازش آنها و بازده تحصیلی و خلاقیت آنان اثر سوء میگذارد .
4- تخیل و خلاقیت :
تخیل نوعی تفکر آزاد است و با بهره گیری از آن که خمیر مایه خلاقیت است، دنیایی بزرگ پهناور در مقابل چشمان دانشآموزان گشوده میشود و قادر میگردد، آزادانه خیال پردازی کند .
به گفته یکی از روانشناسان معاصر (هارلوگ،1982)، خلاقیت شکلی از تخیل کنترل شده است که به نوعی ابداع و نوآوری منجر میشود. (22 )
به نظر «فروید»، تفکر خلاق شکل عالی تخیلات آزاد و بازیهای دوره کودکی است. به عقیده او سرچشمه خلاقیت را باید در تجربیات دوره کودکی جستجو کرد. زیرا چگونگی تجارب دوران خردسالی در ظهور اندیشههای نو فوقالعاده موثر است. از طرفی تجارب خلاق و تخیلی به ما فرصت میدهد تا به رشد استعدادهای خود برای تفکر، عمل و تبادل نظر پرداخته و بتوانیم به گسترش مهارتهای جسمی و ذهنی خود، پرورش احساسات، حواس پنجگانه، کشف ارزشها و درک فرهنگ خود و دیگران بپردازیم.(23) (کارلوس گالبن کین، 1982)
5- خانواده و خلاقیت :
بدون شک خانواده مهمترین نقش را در کنترل و هدایت تخیل و ظهور خلاقیت دارد . خانوادهها باید شرایط لازم جهت فعالیتهای متنوع برای کودکان را فراهم نموده و فرصتهای لازم را برای سوال کردن، کنجکاوی و کشف محیط به کودکان بدهند. تنیبه و تهدیدهای مکرر، آفت خلاقیتهای ذهن است. زمینه رشد خلاقیت در خانه زمانی فراهم میشود که به کودکانتان آزادی زیادی بدهند و به آنها احترام بگذارید. از نظر عاطفی در حد اعتدال به آنها نزدیک شوید و بر روی ارزشهای اخلاقی و نه قوانین خاص تأکید نمایید. با تشویق و تایید رفتار کودک و فراهم آوردن زمینههای مساعد و تدارک لوازم بازیهای دلخواه او، قدرت تخیل و خلاقیت کودکان را تقویت کنید. خیالپردازیهای کودکان را سرزنش نکنید زیرا خلاقیت او را محدود میسازید .
مهمترین عامل در بروز خلاقیت انگیزه است و این انطباق انگیزه و استعداد تواماً در خلاقیت کارساز است. محیط اجتماعی کودکان و تایید بر روی انگیزه خلاق بسیار مفیدتر از تاکید روی استعداد میباشد.(24 )
خانواده خلاق به ویژگیهای درونی نظیر پایبندی به ارزشها، داشتن علاقه به چیزی و صراحت و رکگویی، بیش از ویژگیهای بیرونی نظیر خانواده خوب، حسن سلوک و کوشا بودن، اهمیت میدهند .
از نظر «ویلیامز» تماس فعال با محیط زیست طبیعی، اجتماعی و فرهنگی میتواند تاثیر ثمربخشی بر بازده خلاقیت داشته باشد، به اعتقاد او هر اندازه محیط خانوادگی و تحصیلی کودک از نظر دانستنیها و اطلاعات غنیتر باشد به همان اندازه بازده خلاقیت کودک بیشتر است.(25) محیطهای بیش از اندازه رسمی و بیش از اندازه آزاد برای خلاقیت نسبتاً مضرند و هرگز نخواهند توانست خلاقیت را در فرد بطور سالم بپرورانند. «پال تورنس» میگوید محیطی که هم آزادی بیان و هم ارتباط سالم را تبیین کند از لحاظ پرورش خلاقیت بهترین محیط محسوب میشود به ویژه اگر پاداشهایی نیز برای رفتارهای خلاق در نظر گرفته شود.(26) در کنار خانواده، مدرسه نیز نقش بسیار مهمی در شکوفایی خلاقیتهای کودکان دارد .
سن ورود به مدرسه سنی بسیار بحرانی و حساس در ارتباط با خلاقیتهای ذهنی است . عواملی همچون تکالیف زیاد، تأکید بر محفوظات، اجرای برنامههای هماهنگ و انتظار رفتارهای یکسان از دانشآموزان، عدم توجه به تفاوتهای فردی، اعمال انضباط و مقررات شدید، تشویق به کسب نمرات بالا و ایجاد جو قوی، رقابتهای فردی برای ممتاز شدن و عدم شناخت یا بیتوجهی به ویژگیهای کودکان خلاق سبب میشود که قدرت تخیل و خلاقیت آنها به تدریج کاهش یابد.(27 )
عواملی که مانع خلاقیت میشوند :
«گیلفورد» در این باره ویژگیهای زیر را نام برده است که عبارتند از: سلطهگری، منفیبافی، مقاومت، ترس، عیبجویی، انتقاد از دیگران، سازشکاری، تسلیم در برابر قدرت کمرویی. از موانع دیگر که بر سر راه خلاقیت دانشآموزان قرار دارند، عبارتند از: 1ـ عدم اعتماد به نفس 2ـ تمایل به همرنگی 3ـ عکسالعمل منفی 4ـ حذف خیالبافی 5ـ پیشداوریها6ـ ترس از انحراف وسعی در همنوایی با اجتماع 7ـ ارزشها و هنجاریهای فرهنگی .
نقش معلم در پرورش خلاقیت :
پال تورنس (1985) در تحقیقات خود به این نتیجه رسید که خصوصیات مربی و شیوههای آموزش وی میتواند به افزایش تفکر خلاق بیانجامد. مربیانی که از شیوه کودک ـ محور در آموزش خود استفاده میکنند، کودکان را نسبت به محرکات محیطی پیرامون حساس مینمایند. از تأکید بر الگوهای قالبی اجتناب میورزند و کلاس را چنان سازماندهی مینمایند که محیطی تنوع و خلاق ایجاد شود. در نتیجه این روش موجب افزایش و رشد خلاقیت در کودکان میشود. بررسی انجام شده نشان میدهد معلمانی که خودخواهان تغییر در روشهای تدریس روزانهشان هستند، توان یادگیری آفرینندگی را دارند. راهکارهای آموزشی خلاقیت، محیطی انباشته از کنجکاوی و تنوع میآفریند. «وایتهد» معتقد است که شغل معلمی باید از یک «قاطعیت ویژه» برخوردار باشد و معلمان موفق باید بدقت بدانند که شاگردانشان به یادگیری چه مطالبی نیاز دارند.(28 )
و این موضوع باید مبتنی بر استانداردها و اصول منطقهای و مدرسهای باشد و همچنین باید آگاهی کامل از سطح نسبی ومیزان استعدادها و خلاقیت دانشآموزان داشته باشند.(29 )
بررسی نحوه ارتباط آموزشی معلمان خلاق نشان داده که آنها معمولاً از روشهای زیر استفاده میکنند :
1ـ استفاده از حواس مختلف، توجه به حواس مختلف و استفاده صحیح و بجا از آنها در فرایند یادگیری.
مطالعات (بودو، 1358؛ شهرآرای، 1370) نشان داده است که این افراد از امکانات سمعی ـ بصر ی، کامپیوتری، کانالهای ارتباطی و دیگر وسایل کمک آموزشی بیشتر بهره میگیرند .
2ـ استفاده از تجربههای مستقیم:
(نقش پرورش دهندگان خلاقیت در فراهم آوردن زمینه برای دستکاری اشیاء و تجربه و آزمایش، تشویق جهت پیدا کردن راههای جدید، ترغیب فراگیران به حدس زدن جهت ابداع و نوآوری )
3ـ استفاده از روش بحث و گفتگوی آزاد و متقابل :
بکارگیری سخنان خود جوش و گفتگوی آزاد و متقابل و غیر قالبی (بودو، 1358، نلر 1369) ، تشویق فراگیران به ارائه نظرات و انتقادات خود و فراهم آوردن شرایط مناسب برای داد و ستد اجتماعی و ذهنی، پاسخ غیر مستقیم به سئوالات کنجکاوانه آنها .
4ـ استفاده از روش فعال در تدریس :
تقویت قوه خلاقیت از طریق فعالیتهای خودبخودی با تکیه بر تجربیات عینی و امکانات فراگیر، رشد و توسعه آزادی عمل و استقلال فراگیر، عدم تکیه برحافظه شناختی و تاکید بر درک و فهم، تجزیه و تحلیل، ترکیب، ارزشیابی و حل مسئله در آموزشی. (روش اکتشافی)
5ـ استفاده از روش بارش مغزی یا کنکاش مغزی :
استفاده از روشهای گوناگون جهت حل مساله، دادن فرصت لازم جهت تفکر عمیق و طرح نظر خودبطور آزادانه، نقش راهنما داشتن معلم و شرکت فعالانه فراگیران در جریان یادگیری .
6ـ استفاده تلفیقی از تفکر واگرا و همگرا :
ایجاد موازنه منطقی بین این دو شیوه تفکر و استفاده از آنها در کنار هم. دادن فرصت به فراگیران در جهت کسب اصول و دانش و اطلاعات در رشتههای گوناگون به صورت فردی یا گروهی و فراهم ساختن زمینه مساعد برای تفکر واگرا .
7ـ توجه به تفاوتهای فردی :
دارا بودن شناخت از تفاوتهای فردی فراگیران، تطبیق محتوا و روشهای آموزشی و پرورش خلاقیت را دارند. بنابراین خلاقیت توانایی ذاتی نیست، بلکه رویکردی روش شناسانه است که بیشتر افراد میتوانند آن را بیاموزند. بطور خلاصه میتوان به اصول زیر بنایی افزایش مهارت خلاقیت به ترتیب زیر اشاره کرد :
1ـ نگرش متفاوت معلم به موضوعات درسی .
2ـ استفاده از روشهای مختلف تدریس وراهکاریهای متفاوت .
3ـ تغییر در ابزار ارزشیابی و سنجش .
راههای ایجاد و پرورش خلاقیت :
علمای تعلیم و تربیت، روشهای متعددی برای آموزش خلاقیت پیشنهاد میکنند که اغلب مشابه به یکدیگر است که به برخی از آنها اشاره میکنیم :
1ـ احترام به عقاید عادی و غیر عادی کودکان .
2ـ طرح پرسشهای برانگیزنده و محرک .
3ـ تشخیص و تمیز استعدادهای کودکان
4ـ دادن آزادی عمل به کودکان (شکوفایی خلاقیت کودکان، ترزا آمابلی، ص 114 )
5ـ احترام به کودکان و ایمان داشتن به توانایی آنها. (تورنس، اسمیت، درو )
6ـ تشویق زیاد والدین در انجام کارهای خلاق .
7ـ حاکم بودن ارزشها نه قوانین .
8ـ داشتن تصاویر ذهنی مثبت از آینده کودکان خود .
9ـ احترام به تخیلات کودک
10ـ مشاهده اشیاء از نزدیک و دستکاری آنها .
11ـ تکمیل کردن اشیاء و امور ناقص، جملات ناتمام، داستانهای ناقص، نقاشیها و تصاویر نیمه تمام و مبهم .
12ـ تدارک فرصتهای مناسب یادگیری .
13ـ هدایت کودک به سوالات تازه .
14ـ واداشتن به کنجکاوی و کنکاشهای ذهنی .
«تورنس» اصولی برای توسعه تفکر خلاق از طریق مدرسه ارائه میدهد :
1ـ حساس کردن دانشآموزان به محرکهای محیطی 7ـ ایجاد فرصت برای تفکر خلاق
2ـ تشویق به دستکاری اشیاء 8ـ گسترش انتقاد سازنده
3ـ تشویق عقاید نو 9ـ روحیه حادثه جو داشتن
4ـ ایجاد جوی خلاق در کلاس 10ـ کسب شناخت در رشتههای گوناگون
5ـ آشنا کردن کودکان با فرایند خلاقیت 11ـ ارزشمند داشتن تفکر خلاق
6ـ ارزشیابی و تشویق یادگیری خود انگیز
نتایج نظرسنجی از تعدادی معلمان در زمینه خلاقیت :
نتایج بدست آمده از نظرات تعدادی از دبیران مجرب، در زمینه عنوان مقاله به شرح زیر میباشد :
- اکثراً معتقدند که ارتباط مستقیمی بین متون درسی و خلاقیت وجود دارد و محتوای درسی در عین پربار بودن باید جالب و جذاب بوده و متناسب با نیازهای فردی و اجتماعی طراحی شود. به روز بودن مطالب درسی، نقش مهمی در ایجاد خلاقیت داشته و زمینهساز و تقویت کننده آن میباشد .
- نحوه شناسایی دانشآموزان خلاق میتواند استفاده از روش مشاهده رفتار (یا از طریق مشاهده کارهای هنری ...) باشد.که این از طریق درگیری ذهنی دانشآموز نسبت به مطالب درسی، از عملکرد دانشآموز و از طریق ایجاد انگیزه در آنان، طرح سوالات معلم از شاگرد و پاسخ غیر معمول شاگرد به سوالات، انجام آزمایش و احترام به عقاید کودکان امکان پذیر میباشد .
- و اما خصوصیات عمده معلمان خلاق را در: علاقه به مطالعه، پر تحرک بوده و فعالیت و پویایی، نوآوری در طرح درس، پشتکار و جدیت، استفاده از حداقل امکانات جهت آموزش، داشتن ابتکار در تدریس، دارا بودن اعتماد به نفس، انعطافپذیری، استفاده از فعالیتهای فوق برنامه (رسمی ـ غیر رسمی)، توجه به تفاوتهای فردی دانشآموزان، استفاده از وسایل کمک آموزشی، منضبط بودن و دانش کافی میدانند .
- عوامل مانع در تفکر خلاق راعبارتند از: مسایل مالی و معیشتی (اقتصادی) 2ـ تبعیض قایل شدن 3ـ جمود فکری 4ـ عدم استفاده از وسایل کمک آموزشی 5ـ داشتن مشکلات روحی و عاطفی 6ـ بیحوصلگی و کمبود امکانات 7ـ استفاده از روشهای سنتی در تدریس 8ـ تکیه بر نمره و امتحان 9ـ تفکر قالبی و همگرا .
راههای ایجاد و پرروش خلاقیت :
1ـ ایجاد انگیزه در دانشآموزان 6ـ تشویق دانشآموزان به تحقیق و پژوهش
2ـ درگیری ذهنی با مطالب درسی 7ـ احترام به دانشآموزان
3ـ طرح موضوعات جدید 8ـ اهمیت دادن به فعالیتهای فوق برنامه
4ـ ایجاد فضای آموزشی مناسب 9ـ مطالعه و تحقیق
5ـ بکارگیری وسایل سمعی و بصری
- نقش معلم را در پرورش خلاقیت بصورت نقش محوری و به عنوان سکاندار علم و دانش میدانند و همچنین ایجاد نمودن روحیه پژوهش دردانشآموزان و ایجاد انگیزه، ابتکار و تشویق دانشآموزان به فعالیتهای غیر کلاسی .
و بالاخره نقش تحصیلات والدین و جو عاطفی حاکم بر خانواده، وضعیت اقتصادی مطلوب خانواده، استفاده از امکانات تفریحی و رفاهی سالم، ایجاد فضای سالم و روانی در مدارس وتوجه به علایق و استعدادهای دانشآموزان و کمک به انجام پژوهش و تحقیق را عامل مهمی در شکوفایی استعداد دانشآموزان میدانند .
منابع و مآخذ :
1ـ بررسی رابطه بین ویژگیهای شخصی و خانوادگی دانشآموزان مقطع راهنمایی شهرستان بروجرد با خلاقیت درعلوم: شورای تحقیقات اداره کل آموزش و پرورش استان لرستان (بیژن دارایی، حسن گودرزی) 77-1376 .
2ـ آمابلی، ترزا، شکوفایی خلاقیت کودکان، ترجمه حسن قاسم زاده، پروین عظیمی. نشر دنیای نو. ص ص 20ـ19 .
3) Mackinnon, D. W. Education for creativity: A modern Myth. in P.Heist (Ed), The greative college student, sanfrancisco: Jossey Bass, 1968.
4) Mansfied, R.s, and Busse, T.V. the Psychology of Greativity and Discovery chicago: Nelson Hall, 1981.
5) Cattle, R. B. and BuTcher. H. j. the Prediction of Achievement and creativity, New Yourk: Bobbs – Merrill, 1968.
6) Terman, L. M. Genetic studies of genius: vd. 1, Mental and physical traits of a thousand gifted children. Stanfor, CA: stanford university Press, 1925.
7) Cox, C.M. the early mental traits of three hundred geniuses, Stanford, CA: Stanford university Press. 1926.
8) Galton, F. Heveditary Genius, London: Macmillan, 1869.
9ـ مجله رشد تکنولوژی آموزشی، شماره 1، سال یازدهم، مهرماه 1375، ص 23 .
10) Albrecht, K. and Albrecht, s. the creative corporation, Homewood: Illinois, Dow Jonas Irwin, 1987.
11ـ محمدی ختامان، اصغر، تشکیل گروههای خلاقیت و نوآوری، اردیبهشت 1370 .
12ـ مفیدی، فرخنده. آموزش و پرورش دبستانی و دبستان. تهران: انتشارات پیام نور، چاپ دوم، اسفند 1372. ص ص 181 ـ 180 .
13ـ مجله استعدادهای درخشان ـ سال دوم ـ شماره 2 ـ تابستان 1374 .
14ـ بابا پور، جلیل «خلاقیت، توصیف، محدودیتها و روشهای ایجاد خلاقیت»، نشریه پیوند، شماره 241، انجمن اولیاء و مربیان 1378 .
15) Duffy, Bernadette. “supporting creativity and imagination in Early Years, USA Buckingham,. Philadelphia, open university press, 1998.
16ـ جمله پیوند، شماره 158 ـ آذر 1371 .
17ـ خانزادی، علی. «خلاقیت کودکان» مجله پویا، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، شماره 5، سال 1355 ).
18) http: // www. elixivar. Com
19ـ سیف، علیاکبر، روانشناسی پرورشی. (تهران: آگاه، 1370)، ص 336 .
20ـ باباپور خیرالدین، جلیل، «توصیف، محدودیتها و روشهای ایجاد خلاقیت» ماهنامه پیوند، شماره 241، آبان 1378 ص ـ 4 .
21ـ همان منبع، شماره 1 ص ص 135 ـ 134 ).
22ـ افروز، غلامعلی. «مباحثی در روانشناسی تربیت کودکان و نوجوانان». (تهران، انجمن اولیاء و مربیان 1371)، ص 103 .
23ـ منبع خارجی، شماره 10، (همان منبع، ص 5 )
24)http: //w.w.w. estahban. Persian blog.com.
25ـ نریمانی، محمد. آموزش خانواده، انتشارات شیخ صفی، ص 102 .
26ـ بودن، آلن، خلاقیت در آموزشگاه، ترجمه علی خان زاده .
27ـ همان منبع (24 ).
28ـ مایرز، چت، «آموزش تفکر انتقادی». ترجمه دکتر خدایار ابیلی، تهران: انتشارات سمت ـ چاپ اول بهار 1374،ص 66 .
در مدارس ما معمولاً روش هایی را که معلمان برای تدریس اتخاذ می کنند، سنتی است و بر این فرض استوار است که فرد باید ابتدا به دقت بخواند و بعد فکر کند. در حالی که فرد باید ابتدا درباره ی آموختن فکر کند و سرانجام فکر کردن را بیاموزد. روش های تدریس سنتی یک فرایند فرسایشی است. آیا دانش آموزی که به خوبی تشخیص می دهد این گفته از کیست، می تواند در آینده نویسنده ی خوبی بشود؟
آیا دانش آموزی که تاریخ به سلطنت رسیدن پادشاهان گوناگون را به درستی حفظ می کند، می تواند در آینده مورخ خوبی باشد؟ احتمالاً این طور نیست. مسئله این نیست که دانش آموزان نباید حقایق را بیاموزند، بلکه مسئله این است که آموختن این حقایق جنبه ی اجباری پیدا کرده است.
معمولاً به سبب تفاوت سبک تفکر دانش آموزان، تخمین غیر واقعی از توانایی های آنان به عمل می آید.اکثر دانش آموزانی که با معلمانشان از نظر فرهنگی، اعتقادی و طبقاتی متفاوت اند، احتمالاً سبک تفکر شان نیز متفاوت است. بنا براین، احتمال بیشتری هم دارد که این دانش آموزان کمتر از واقع ارزشیابی شوند و حتی بی استعداد قلمداد شوند.
در مدارس ما معمولاً تفاوت های فردی ناشی از سبک های تفکر، اشتباهاً به توانایی ها نسبت داده می شود. بچه هایی که در مدرسه کند ذهن به نظر می رسند، غالباً به این سبب است که از سبکی پیروی می کنند که با سبک تفکر معلمانشان هماهنگ نیست. بسیاری از دانش آموزان یا دانشجویانی را که ما در کلاس درس ضعیف قلمداد می کنیم، توانایی موفق شدن را دارند.
آنکه شکست می خورد ما هستیم نه آن ها. ما از درک تنوع سبک های تفکر و یادگیری آنان عاجزیم و به شیوه هایی آنان را آموزش می دهیم که متناسب با سبک تفکر آنان نیست.
افراد با توجه به اینکه محیط تحصیلی شان تا چه اندازه با سبک های تفکر شان همسو یا مغایر باشد، می توانند در مراحل تحصیلی خود حضوری قوی تر یا ضعیف تر داشته باشند.
سطوح گوناگون آموزشی و حیطه های گوناگون درسی سبک های متفاوت از تفکر را اقتضاء می کند. این امر ممکن است موجب عملکرد بهتر یا ضعیف تر فرد در دوره های تحصیل شود.
سبک عبارت است از شیوه ی توجیهی تفکر. سبک مترادف با توانایی نیست، بلکه نحوه ی استفاده از توانایی های بالقوه است.
بنابراین، معلمان باید بر مجموعه ای از سبک های یادگیری و تفکر اشراف داشته باشند و به طور نظام مندی روش های متنوع تدریس و ارزشیابی را به کار برند. رمز موفقیت در تنوع و انعطافی است که معلمان با استفاده کامل از انواع سبک های تفکر، ایجاد می کنند. در پایان چند توصیه برای عملکرد بهتر معلمان، ارائه می کنیم:
- با پیوند روش های تدریس و فنون ارزشیابی برای تغییر سبک تفکر و یادگیری افراد متوجه خواهید شد که دانش آموزان شما چقدر خوب فرا می گیرند.
- اگر فقط به یک یا چند روش تدریس خاص اکتفا کنید، عده ای از دانش آموزان که این شیوه ها با سبک تفکر شان همخوانی دارد، بهره مند می شوند و عده ای بی بهره خواهند ماند.
- مطابقت نکردن سبک های تفکر و یادگیری را نا توانی قلمداد نکنید.
- روش های تدریس و ارزشیابی خود را تا آنجا که عملاً تمام سبک های تفکر را در بر گیرد، گسترش دهید.
- باید سبک های متفاوتی را بر حسب اهداف متفاوت و وضعیت های گوناگون داشته باشید.
- برای بررسی و اندازه گیری سبک های تفکر به یک شیوه بسنده نکنید. می توان از سایر شیوه ها چون: گزارش های شخصی معلمان یا دانشجویان، عملکرد افراد، ارزشیابی های فرد دیگر، و تجزیه و تحلیل انواع فعالیت های آموزش استفاده کرد.
- با تغییر از یک روش به روش دیگر امکان بهره مندی گروه های متفاوت دانش آموزان را فراهم کنید.
- توجه داشته باشید که فقط به سبب تفاوت سبک ها، دانش آموزان مورد ارزشیابی ضعیف قرار نگیرند.
- لازم نیست که شما خود را با سبک تفکر دانش آموزان تطبیق دهید، فقط روش های خود را متنوع کنید. همین که این کار را بکنید، دانش آموزان نیز سبک های تفکر و یادگیری خود را تنوع داده، هر دو متقابلاً بهره مند خواهید شد.
- اگر مایلید دانش آموزان انعطاف خوبی داشته باشند، شما در مقام معلم باید انعطاف قابل قبولی داشته باشید.
- سبک های تفکر معلمان نه تنها در مدارس متفاوت است، بلکه در تمام پایه های تحصیلی و موضوعات درسی نیز متفاوت است.
دانش آموزان منتظرند که کشف شوند و ارزش خود را بیابند. آن ها منتظرند که یاد بگیرند.
رشد تکنولوژی آموزشی – نویسنده: دکتر علی اکبر خسروی
مرکز یادگیری سایت تبیان
خواندن چگونه کنشی است؟
خواندن، فرایند دریافت معنای واژگان مکتوب است. خواندن، فرایند درک یک متن از راه رمز خوانی است. خواندن چنان چه تنها به رمزخوانی مکانیکی واژ گان بیانجامد و درک آن ها را در پی نداشته باشد، بی نتیجه است و بدون آن که کنش های بعدی را به همراه داشته باشد، در همان نقطه به پایان می رسد. اما اگر خواندن با درک عمیق مطلب همراه باشد، کنش های بعدی همچون ایجاد لذت، پاسخگویی به پرسش ها و کنجکاوی ها، ایجاد تخیل، ایجاد سنجش و ایجاد تفکر را در پی خواهد داشت. به این گونه خواندن، خواندن خلاق می گویند. هنگامی که کودک الفبای زبانی را می آموزد و در پی آن، خواندن واژه ها را فرا می گیرد، به مهارت خواندن از راه کدهای نوشتاری که همان الفبا هستند ، دست یافته است. اما رمز خوانی کدهای نوشتاری به تنهایی نمی تواند درک مطلب و در پی آن روان خوانی را به همراه داشته باشد. برای خواندن خلاق یا به عبارت دیگر، درک مطلب و ایجاد کنش های متوالی، ذهن خواننده باید در مراحل خواندن فعال باشد و با متن در گیر شود.
یادگیری خواندن از چه هنگام آغاز می شود؟
از هنگامی که کودک با زبان نوشتاری در دنیای پیرامون خود برخورد می کند، فرایند یادگیری خواندن آغاز می شود . بین مهارت های گفتاری و خواندن و نوشتن پیوند نزدیکی وجود دارد. یادگیری خواندن به همان دلیلی آغاز می شود که کودک حرف زدن را یاد می گیرد. هنگامی که کودک تلاش می کند از محیط خودآگاه شود، به سرعت در حال آگاه شدن از ارزش ارتباطات است. بنابراین هر چه زودتر خواندن را با کودک آغاز کنید، او زودتر مهارت های اولیه برای رسیدن به مرحله ی خواندن خلاق و عمیق را کسب خواهد کرد.
خواندن خلاق روندی است که از ابتدای تولد آغاز می شود. کودک واژه ها را که از آواهای گوناگون تشکیل شده است، می شنود، آن ها را به ذهن می سپارد، سپس تعمیم شان می دهد، به تدریج معنی جمله ها را که از ترکیب واژه ها ساخته شده اند، درک می کند و جایگاه فاعل، مفعول و فعل را می شناسد. با پشت سر گذاشتن این روند چند ساله، در آغاز آموزش رسمی، به هنگام آموزش الفبا ( رمز خوانی متن ) ، با یک نگاه گذرا به متن ، واژه هایی را که با ماهیت آن ها به خوبی آشنا شده است، حدس می زند و به راحتی می خواند. در چنین شرایطی، کودک نیاز به مکث روی تک تک صداها و آواها ندارد. او با پیش بینی و حدس خود که براساس درک معنا به وجود آمده است، متن را به شکلی روان می خواند. ادبیات اثر بزرگی بر رشد زبانی کودک دارد. کتاب های خوب، مجال گوش سپردن به آواهای زبانی و تمرین و تجربه با این آواها را برای کودکان فراهم می آورند. رشد و پرورش زبانی، همپای ورود کودکان به دبستان تداوم می یابد و با ارتقای آن ها به کلاس های بالاتر تقویت می شود آن دسته از کودکان که در دوره ی آمادگی و پایه اول در زبان و بیان شفاهی مهارت بیشتری دارند، در پایه های بعدی در خواندن و نوشتن نیز از بهترین ها هستند. زبان و بیان نوشتاری روانی دارند و گنجینه ی واژگان شان پربارتر است و از حروف ربط و ترکیبات پیچیده برای بیان مطالب و افکار خود و توصیف استفاده می کنند. بنابراین آموزگاران، کتابداران و پدران و مادران باید نسبت به رشد و پرورش زبان شفاهی کودکان بیشتر توجه نشان دهند و این مرحله را نادیده نگیرند. ادبیات با ارائه ی الگوهای زبانی و محرک هایی برای انجام فعالیت های مربوط به گفتار و نوشتار، گنجینه ای اساسی و سرنوشت ساز به شمار می آید.
نقش خواندن خلاق در یادگیری کودکان
خواندن خلاق یا به عبارت دیگر خواندن همراه با درک مطلب، کودک را در همه ی درس ها یاری می رساند. در حال حاضر دانش آموزان به سبب کسب مهارت های خواندن مکانیکی، در یادگیری مطالب بیش از درک مطلب، به حفظ کردن آن ها اکتفا می کنند. ضعف بسیاری از دانش آموزان در یادگیری ریاضی، فیزیک یا علوم انسانی نیز مربوط به همین عدم درک مطلب است . به عبارت کلی آن ها به روش خلاق متن را نمی خوانند.
روند خواندن خلاق
روند خواندن خلاق از بدو تولد با کودک آغاز می شود و بنابراین بخشی از اجرای آن به عهده ی خانواده است. متاسفانه خواندن با کودکان در خانواده های ما جای اندکی دارد. بنابراین، مربیان و آموزگاران وظیفه دشوارتری بر عهده دارند. بار سنگین آشنا کردن کودکان با جادوی کتاب، بر دوش بزرگسالان است. این که کتاب تا چه اندازه در زندگی کودک چشمگیر باشد، بستگی به شگردها و تلاش بزرگسالان دارد. بزرگسالان، کتاب در اختیار کودکان می گذارند و با مطرح کردن ادبیات، میراث ادبی را که در برگیرنده ی شعرهای کودکانه، داستان های تصویری و قصه های عامیانه است، منتقل می کنند. یکی از مهمترین ارزش ها ی ادبیات، لذت وسرگرمی است. نقش برجسته ی دیگری که ادبیات دارد، شناخت میراث فرهنگی خود و ارج نهادن به آن است. کودک به کمک ادبیات با شیوه های برخورد انسان ها و دشواری های زندگی خود آشنا می شود و از شخصیت های داستان ها می آموزد که چگونه با گرفتاری های مشابه برخورد کند و احساسات دیگران را درک کند. در هر بحثی درباره ی ارزش ادبیات باید بر نقش آن در رشد و پرورش و گسترش تخیل تاکید کرد. کودکان با کتاب به دنیاهایی سفر می کنند که بر تجربه های مبتنی بر تخیل آن ها می افزاید. انسان در دوران کودکی به ارزش هایی از ادبیات دست می یابد که آثار ژرف آن ها در بزرگسالی بر او پدیدار می شوند. کودکان در هر مرحله از رشد خود به کتاب هایی ویژه نیاز دارند. این کتاب ها پیشروی آنان را به سوی مرحله ی بعدی ممکن می سازند. مربیان و آموزگاران می توانند با به کار گیری متن های خلاق ، کودکان را از دوره ی آمادگی در مسیر خواندن خلاق قرار دهند تا آن ها گام به گام مهارت های لازم را کسب کنند.
آموزش رسمی و گام های نخستین در خواندن خلاق
در سال های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ میلادی آموزشگران بر این باور بودند که آموزش رسمی خواندن نباید پیش از سن شش و نیم سالگی آغاز شود. آن ها معتقد بودند که کودک باید به سطح مناسبی از رشد برسد تا به اطلاعات بنیادی درباره ی سواد دست یابد. امروزه این نظریه رد شده است. زیرا روشن شده است که خواندن مانند راه رفتن یا دویدن از یک زمان خاص در روند رشد کودک آغاز نمی شود ، بلکه مهارتی است که در یک طول زمانی به دست می آید . کودک پیش از شروع آموزش رسمی ، مهارت هایی همچون سخن گفتن و بیان کردن را که مهارت های پایه در جهت خواندن خلاق است ، فرامی گیرد. کودک برای رسیدن به سطح خاصی از ادراک که لازمه خواندن خلاق است ، مراحل مختلفی از شناخت را طی می کند و مهارت های گوناگونی را به دست می آورد. بنابراین برای آن که آموزش رسمی با موفقیت انجام گیرد و کودک به سطح بالایی از ادراک به هنگام خواندن برسد، والدین و مربیان باید با سهیم شدن کتا ب های گوناگون با کودکان، از زمان تولد تا هنگام ورود به مدرسه ، کودک را در کسب مهارت های زبانی و شناختی یاری رسانند .
خواندن خلاق به چه نوع موادی نیازمند است؟
بحث یادگیری زبان یا سواد از راه ادبیات، بحثی است که سال هاست در سامانه ی آموزشی کشورهای پیشرفته آغاز شده است و اکنون به عنوان یک اصل ثابت در مدارس پیاده می شود و مواد گوناگونی نیز برای آن فراهم شده است .
بلند خوانی کتاب هایی که مهارت زبانی کودکان را افزایش می دهند و فضای بحث و گفت و گو، بازی های نمایشی خلاق، نویسندگی و قصه گویی خلاق و لذت و سرگرمی برای آنان ایجاد می کنند، از جمله ی این فعالیت ها هستند. آثاری که کودکان را به ساختن قصه های پرداخته ی ذهن خود یا تمام کردن قصه های نیمه تمام تشویق می کنند یا قصه های "چه می شد اگر" می توانند کودکان را به شیوه ی غیر مستیقم به کاوش در دنیاهای نو برانگیزند و به بیان دستاوردهایی که در همراهی با شخصیت ادبی توانسته اند به دست آورند، تشویق کنند. به خاطر سپردن، پیش بینی کردن، همانند سازی و شکل دادن مفاهیم کلی که یکی از راه های آن کتابخوانی است به رشد و پرورش شناختی کودکان یاری می رسانند. ادبیات در مفهوم عام، و داستان های تصویری و مصور در مفهوم خاص بهترین مواد خواندنی برای کسب مهارت های لازم خواندن در کودکان است. کتاب های تصویری ، که دارای تصاویر زیاد و متن های کوتاه هستند، کلامی موزون دارند و جمله هایی که در طول داستان تکرار می شوند و مهم تر از همه داستانی پر کشش و به یاد ماندنی را بیان می کنند، بهترین مواد برای کسب مهارت های خواندن خلاق در کودکان اند.
بررسی واکنش های شفاهی و مکتوب کودکان به ادبیات ، هنگامی که گزیده ی داستانی را بازگو می کنند یا در بازبینی واکنش های آنان وقتی که درباره ی داستانی سخن می گویند، می توانند ما را با دیدگاه مختلف آنان آشنا کند. امروزه در کشورهای پیشرفته افزون بر کتاب های داستانی تصویری که به فراوانی در اختیار کودکان قرار می گیرند ، کتاب هایی درمرحله ی آمادگی و کلاس اول به بالا تهیه می شوند که به کتاب های آسان خوان یا کتاب های آموزش مقدماتی معروف اند . این کتا ب ها پلی میان کتاب های تصویری داستانی و کتاب های آموزشی هستند .
کتاب های آسان خوان یا کتاب های آموزش مقدماتی، کودکان را گام به گام به سوی کسب مهارت های سواد هدایت می کنند. این کتاب ها، دارای داستان یا داستان هایی به زبان ساده و با واژه های کنترل شده اند تا نوآموز بتواند آن ها را به طور مستقل بخواند. داستان ها در کتاب های آموزش مقدماتی از بسیار ساده شروع و به تدریج پیچیده می شوند.
در ایران به جز کتاب درسی کلاس اول، کتاب هایی ویژه ی گسترش یادگیری خواندن در اختیار آموزگاران قرار ندارد. تهیه ی کتاب های فارسی آموز ادبی (۱) و (۲) و (۳) و واژه نامه چیستانی پاسخی به این کمبود در آموزش زبان به کودکان فارسی زبان است. تقویت مهارت های شفاهی، ایجاد انگیزه در بیان داستان یا مطلب، ایجاد لذت و شادی، گسترش گنجینه ی واژگان کودک، رشد مهارت روان خوانی و بالا بردن درک مطلب، از ویژگی های این کتاب هاست.
آموزگاران می توانند در کنار کتاب های درسی که بر پایه ی روش آوایی آماده شده اند، از کتاب های فارسی آموز بر پایه ی روش تفکر مدار یا کلام مدار استفاده کنند و کودکان را در یک روند گام به گام، به کسب مهارت های خواندن خلاق یاری رسانند
منابع برای مطالعه بیشتر :
* پیشگفتار فارسی آموز۱و ۲ و ۳. محمد هادی محمدی. نشر چیستا
* گام های نخستین به سوی خواندن. جودیس شیکدانز و دیگران؛ مترجمان احمد به پژوه و محمد جعفر کندی. تهران: سازمان انجمن اولیا و مربیان جمهوری اسلامی،
تعارض ایجاد کنیم تا خلاقیت و نوآوری جوشش کند!
در گذشته داشتیم :
راه های صحیح مبارزه برای تغییر
راه صحیح مبارزه چیست؟ انتخاب مبارزه درست فقط نیمی از پیکار است؛ به همان اندازه مهم است بدانیم چگونه مبارزه خواهیم کرد. سه اصل به ما کمک می کند تا برای تغییر پیش رویمان مبارزه ی درست داشته باشیم:
• مبارزه را به ورزش تبدیل کنیم نه رنج.
گرچه مبارزه های کسب و کار سخت هستند و ممکن است گاه به شکل زشتی جلوه کنند، اما رهبران خوب خودشان را به عنوان داورانی معرفی می کنند که نمی گذارند اوضاع از دستشان خارج شود. مبارزه ها باید قانونمند باشند و قوانین تغییر نکنند. طرف های مقابل باید آگاهانه انتخاب شده باشند. رهبر باید معیارها را تعیین کندتا همه بدانند چگونه در مبارزه شرکت کنند و برای پیروزی نیاز به چه چیزی دارند. از مثال های بارز آن، شرکت افراد در انتخابات و کسب پیروزی در صحنه های مختلف سیاسی، اجتماعی است. البته مدیران باهوش به شکلی عمل می کنند تا افراد شکست خورده درسمت های دیگر مشغول شوند یا خودشان را با استراتژی ای که با آن مخالف بودند، وفق دهند.
• ساختاری رسمی بنا کنیم، اما غیر رسمی کار کنیم.
اکثر کارکنان می توانند ساختار سازمانی سازمانشان را توصیف کنند (این که چه کسی به چه کسی گزارش می دهد یا چه کسی زیر نظر چه کسی کار می کند)؛ اما اغلب، این فرایند های غیر رسمی هستند که اهدافی را محقق می کنند که ساختارهای رسمی نمی توانند.
• رنج را به گنج تبدیل کنیم.
هر مبارزه ی و نبردی برنده و بازنده دارد. همه ی ایده ها خوب و همه ی استراتژی ها موفق نیستند.
بیان نتیجه به بازنده می تواند سخت باشد و به روابط لطمه بزند. رهبران خوب راهی می یابند که اخبار ناامید کننده را تبدیل به فرصتی برای پیشرفت شخصی کنند.
در هر مبارزه ای بازنده ای وجود دارد. رهبران خوب راهی می یابند که اخبار ناامید کننده را تبدیل به فرصتی برای پیشرفت مشخص کنند.
بهترین راه برای تبدیل رنج به گنج، سپردن چالش های قابل مدیریت به افراد برای بسط دادن مهارت هایشان و ایجاد امکان برای فرصت های آینده است. برای تشویق افراد به برداشتن گام به جلو و ریسک کردن، باید پذیرفتن ریسک نیز هم چون موفقیت همراه با باور باشد.
زمانی که افراد مولد هستند و باتمام وجود در یک مبارزه خوب نبرد می کنند، باید بتوانند به چیزی واقعی و ارزشمند دست یابند، حتی زمانی که در طرف بازنده قرار میگیرند. برای تشویق افراد به برداشتن گام جلو و ریسک کردن، باید پذیرفتن ریسک نیز هم چون موفقیت همراه با پاداش باشد.
سخن پایانی
هماهنگی بسیار جذاب است. اما مدیران خوب سؤالات سختی در این باره مطرح می کنند که چگونه یک سازمان عملکرد بهتری پیدا می کند و مدیران بزرگ برای آن چه به آن باور دارند مبارزه می کنند. مبارزه کردن برای یک نبرد خوب یک اتفاق نیست، یک کار منظم است. زمانی که یک مبارزه خاتمه می یابد، بهترین رهبران به دنبال مبارزه بهتری می گردند. این بدان معنا نیست که محیط کار باید پر از آشفتگی باشد؛ مدیران بزرگ هم چنین می دانند چه زمانی به افراد استراحت دهند. اما آن ها به طور مرتب به دنبال راه هایی هستند تا افراد را به سویی هدایت کنند که بهترین راه حل ها را بیابند، بدون آن که آن ها را در تنش مداوم قرار دهند.
منبع : رشد مدیریت مدرسه
روش ها و تکنیک های خلاقیت و نوآوری
تکنیک های خلاقیت به عنوان ابزاری برای رشد خلاقیت و افزایش توان حل خلاق مسئله کمک شایانی به توان فرد در تمام مراحل خلاقیت و فرآیند حل خلاق مسئله می نماید...
به عبارت دیگر هر یک از تکنیک های خلاقیت، مرحله یا مراحلی از فرآیند خلاقیت را تقویت می کنند. این تکنیک ها فردی و گروهی می باشند که تکنیک های فردی شامل: توهم خلاق و DOIT و تکنیک های گروهی شامل طوفان فکری، دلفی، سینکتیکس و تکنیک های مشترک شامل اسکمپر، در هم شکستن مفروضات، چرا، مورفولوژیک است. محور اصلی تمام این روش ها و تکنیک ها، شکستن قالب های ذهنی است.
تکنیک طوفان ذهنی:
طوفان ذهنی که یکی از شیوه های برگزاری جلسات و مشاوره و دستیابی به انبوهی از ایده ها برای حل خلاق مسائل می باشد در سال 1938 توسط الکس اس اسبورن ابداع شد. این واژه هم اکنون در واژه نامه بین المللی وبستر اینگونه تعریف می شود: اجرای یک تکنیک گردهمایی که از طریق آن گروهی می کوشند راه حلی برای یک مسئله به خصوص با انباشتن تمام ایده هایی که به طور خود به خود و درجا به وسیله اعضا ارائه می شود بیابند.
تفاوت های طوفان ذهنی فردی و گروهی:
طوفان ذهنی فردی با تولید طیف گسترده تری از ایده ها همراه است و کمتر منجر به ایده هایی کارا و عملی می شود. نکته ی جالب توجه این است که فرد به هنگام انزوا از گروه دیگر ترسی از انتقاد ندارد و بدون هیچ گونه محدودیتی از طرف اعضا برای تجزیه ایده ها آزاد می باشد. اما مزیت طوفان گروهی این است که مشکلات ایده ی فرد به وسیله تجربه و خلاقیت افراد دیگر حل می شود و از بین می رود. اگر بخواهیم نتیجه مطلوب تری از طوفان ذهنی داشته باشیم می توانیم این دو نوع طوفان ذهنی را ترکیب کنیم.
تکنیک "چرا؟":
تکنیک "چرا" دقیقا مثل چراهای مکرر کودکی است که کودکان برای گسترش فهم خود از دنیای اطرافشان از والدین می پرسند. اما با این تفاوت که در بزرگسالی باید یاد گرفته هایمان را زیر سوال ببریم سادگی این تکنیک باعث شده است، بسیاری از مردم متوجه اهمیت و نقش آن نشوند و این تکنیک برای ایده یابی و ایده پردازی به کار می رود. به عنوان مثال برای شناسایی و تعریف درست و کامل مسئله می توان از این تکنیک استفاده کرد. بلکه استفاده از این تکنیک به ما کمک می کند تا موقعیت و وضعیت را بهتر و روشن تر مشخص کنیم و در فرآیند آن به ایده های جدیدی دست یابیم.
تکنیک توهم خلاق:
خیلی اوقات آنچه را که فکر می کنیم واقعیت است، واقعیت نیست. واقعیت ها با پنج حس انسان درک می شوند. چیزهایی که چشم می بیند و طوری که مغز آن را تفسیر می کند باعث این خطا می شود. چشم می بیند، اما وظیفه ی ذهن چیز دیگری است. کار ذهن مرتب کردن، دسته بندی و قابل فهم کردن جرقه هایی است که پس از دیدن، مغز آن را ایجاد می کند بنابراین تصاویری که در ذهن است، کپی مستقیم اشیاء نیست بلکه کدهای خلاصه ای است که از طریق شبکه ی عصبی مغز می رسد. منظور و هدف این تکنیک این است که شما بتوانید با قدرت توهم بعضی از اوقات با خطاهای عمدی طور دیگری به مسائل نگاه کرده تا بدین وسیله اصل و واقعیت موضوع را دریابید. این سعی باعث می شود مقداری اطلاعات از شکاف های موجود در بافت های عصبی، آزاد شده و به وسیله پیوند با اطلاعات قبلی، الگوی ذهنی جدیدی ساخته شود و یا موضوع از الگوی ذهنی قبلی به الگوی دیگری انتقال یابد.
تکنیک پی. ام.آی (P.M.I):
یکی از ارزش های این تکنیک آن است که انسان را مجبور می سازد تا دقایقی بر خلاف قالب های ذهنی اش تفکر کند و به مرور نسبت به قالب های ذهنی خود آگاه تر و مسلط تر شود، لذا آمادگی ذهنی بیشتری برای خلاقیت پیدا می کند. نام این تکنیک بر گرفته از حروف اول سه کلمه به معنی افزودن، کاستن و جالب می باشد. روش کار چنین است که ابتدا فرد توجهش را به نکات مثبت موضوع یا پیشنهاد و سپس به نکات منفی و نهایتا به نکات جالب و تازه ی آن که نه مثبت است و نه منفی، معطوف می کند و در پایان نسبت به تهیه لیست نکات مثبت یا مزایای موضوع، لیست موانع، محدودیت ها و نکات منفی موضوع و لیست نکات جالب و تازه ی موضوع اقدام می کند. یکی از مهم ترین کاربردهای این تکنیک زمانی است که نسبت به یک قضیه اطمینان داریم نه مواردی که نسبت به آن شک و ابهام داریم. به عبارت دیگر هر چه نسبت به موضوعی بیشتر بدبین یا خوش بین باشیم استفاده از این تکنیک کار گشاتر و اثر بخش تر خواهد بود. برای یافتن نکات جالب کافی است که جمله ی ((چقدر جالب می شود اگر......)) را کامل کنیم.
تکنیک DO IT:
نام این تکنیک از حروف اول چهار کلمه ی Define به معنی تعریف کردن Open به معنی باز کردن Identify به معنی شناسایی Transform به معنی تبدیل کردن، تشکیل شده است. منظور از انتخاب این واژگان این است که برای حل مشکل لازم است ابتدا موضوع و مسئله را دقیق تعریف و مشخص نمود. و سپس ذهن را برای راه حل های مختلف باز نگه داشته تا بهترین راه حل شناسایی و در نهایت آن را به عمل تبدیل کرد.
تکنیک شکوفه ی نیلوفر آبی:
این تکنیک توسط یاسوآماتسومورا طراحی و ارائه شده است. طرح این ایده بر گرفته از شکوفه نیلو فر آبی می باشد بدین صورت که گلبرگ های شکوفه نیلوفر آبی به دور یک هسته مرکزی خوشه می زنند و از آن نقطه گسترش می یابند. با ایجاد پنجره هایی مشابه با پنجره های مورد استفاده در برنامه کامپیوتری، بخش هایی از یک تابلوی ایده را می توان به صورتی تقسیم بندی کرد که یک موضوع اصلی برای استخراج ایده در پنجره های جانبی، مورد استفاده قرار گیرد به نوبه خود مراکز مجموعه های جدید پنجره را تشکیل می دهد.
تکنیک چه می شود اگر....؟
به طور کلی برای خلاقیت باید فکر، از قالب های ذهنی، شرایط موجود، پیش فرض ها، عادات و استانداردها آزاد شود تا بتواند موضوع را از زوایای مختلف رویت و ایده های جدیدی را تداعی کند. بر همین اساس این تکنیک کمک شایانی به آزاد سازی فکر برای جمع آوری ایده های جدید می کند. در این روش توصیه می شود برای یافتن ایده های جدید از سوالات "چه می شود اگر...؟" استفاده کنید و آن را به قدری تکرار و تمرین کنید که برایتان یک عادت شود. از این تکنیک می توان برای یافتن افزایش قدرت خلاقیت بدون داشتن موضوع به خصوصی استفاده کرد،ضمن اینکه به عنوان یک تفریح یا شوخی و سرگرمی در همه ی اوقات قابل استفاده است.
تکنیک اسکمپر SCAMPER:
این تکنیک کاربرد اصلی آن بر پایه ایده یابی فردی طراحی شده است که می تواند به نحو بسیار اثر بخشی برای گروه ها نیز مفید باشد. هدف اصلی این تکنیک قدرت تصور است تا آن را در جهات و بعد مختلف وضروری به حرکت درآورد. این تحریک به وسیله یک سری سوالات تیپ و ایده بر انگیز صورت می گیرد که شخص در رابطه با مسئله مورد نظرش از خود سوال می کند و در نهایت با افزایش ایده ها، کیفیت ایده ها تضمین و ارتقاء می یابد. واژه SCAMPER از ابتدای حروف واژه های سوال برانگیز گرفته شده که در دستیابی ایده های نو بسیار موثر است.
حرف S بر گرفته از کلمه Substitution به معنی جانشین سازی است
حرف C بر گرفته از کلمه Combine به معنی ترکیب کردن است.
حرف A بر گرفته از کلمه Adapt به معنی رفاه، سازگاری و تعدیل کردن است.
حرف M بر گرفته از کلمه Maginfy به معنی بزرگ سازی است.
حرف P بر گرفته از کلمه Put to other uses به معنی استفاده در سایر موارد است.
حرف E بر گرفته از کلمه Ellimination به معنی حذف کردن است.
حرف R بر گرفته از کلمه Reverse به معنی معکوس سازی است.
تکنیک در هم شکستن مفروضات:
یکی از موانع مهم خلاقیت، مفروضات قبلی است که نا خودآگاه اجازه نمی دهد فکر در همه جهات به حرکت در آید بسیاری از مفروضات قبلی ممکن است در اصل همان زمانی که در ذهن ما ایجاد شده اند، غلط باشند، مثل خطر ناک بودن دوچرخه در ذهن کسی که خواب تصادف شدید با دوچرخه را دیده است. بسیاری از آنها به مرور زمان اعتبارشان را از دست داده اند یا بسیاری از آنها به دلیل تغییر شرایط بی اعتبار شده اند. اما مسئله این است که فرد متوجه این تغییرات و اشتباهات نیست و هنوز با مفروضات قبلی به مسئله نگاه می کند. از آنجائی که مفروضات مربوط به قسمت درونی ذهن می شوند و به عبارت دیگر چون آنها امری درونی هستند نمی توانیم آنها را به تنهایی فسخ یا از فکر خود جدا سازیم. مثل آن چاقو که نمی تواند دسته اش را ببرد. شناسایی مفروضات خود و دیگران، اولین قدم برای تغییر مفروضات است.
تکنیک تجزیه و تحلیل مورفولوژیک:
تکنیک تجزیه و تحلیل مورفولوژیک یا ریخت شناسانه که توسط فریتززویکی ابداع شد، فنی است که بر اساس آن پدیده ی مورد نظر از جهت ساختار کلی و ابعاد مختلف مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد. به این منظور ابتدا سطوح و ابعاد مختلف موضوع را شناسایی و فهرست می کنیم. برای مثال اگر بخواهیم در مورد بازاریابی یک کالا راه های جدید و بدیعی بیابیم ابتدا باید ابعاد مختلف کالا مثل شکل ظاهری، کاربردهای آن، خواص و فواید آن، وضعیت مشتریان و بازار کالا تبیین و تدوین نمائیم. در این مرحله بایستی سعی کرد ابعاد کالا را بیشتر مشخص کرد. برای اینکه بتوان ابعاد یک موضوع و اجزای متشکله (متغیرهای) آن را با یکدیگر مقایسه و مرتبط نمود، می توان ابعاد اصلی و اجزای آنها را بر روی دایره ای متحد المرکز نوشته و با چرخاندن دایره های مختلف، ابعاد و اجزای آنها را با هم مقایسه و ارتباط آنها را حدس زد.
تکنیک دلفی:
این تکنیک در سال 1964 توسط داکلی و هلمر معرفی شد. بسیار شبیه به تکنیک طوفان ذهنی است با این تفاوت که افراد هیچ گاه به صورت گروه در یک جلسه و دور یک میز جمع نمی شوند و در واقع رویارویی مستقیم رخ نمی دهد. اساس و فلسفه این تکنیک این است که افراد در تکنیک طوفان فکری به علت شرم و خجالت نمی توانستند بعضی از ایده هایشان را مطرح نمایند، لذا در این روش افراد به صورت کلامی و رو در رو درگیر بحث نمی شوند. بلکه رئیس گروه موضوع را به همه اعلام می کند و سپس هریک از افراد به طور جداگانه ایده هایشان را به صورت کتبی (حتی می تواند بدون ذکر نام باشد) برای رئیس گروه ارسال می کنند. سپس رئیس گروه تمام ایده های پیشنهادی را برای تک تک اعضا ارسال می کند و از آنها می خواهد که نسبت به ایده های پیشنهادی دیگران فکر کنند و اگر ایده ی جدیدی به نظرشان می رسد به آنها اضافه کنند. این عمل چندین بار تکرار می شود تا درنهایت اتفاق آرا به دست آید. فن دلفی شامل دعوت به مشورت و مقایسه ی قضاوت های بی نام چند نوبتی اعضا ی یک تیم در باره تصمیم یا مسئله می شود.
چه موقع از فن دلفی استفاده می شود ؟
1- هنگامی که می خواهید نظر اعضای یک تیم را در مورد شخصی به دست آورید بی آنکه روبرو شدن آنان سبب احتمال خطا در قضاوت شود.
2- هنگامی که اعضای یک تیم در یک جا مستقر نباشند.
3- زمانی که لازم است اعضای تیم نسبت به تصمیمی که می گیرند و عواقب آن به طور کامل آگاه و مسئول باشند.
4- هنگامی که حضور چهره های بالادست و فشار همتایان بر تصمیم گیری اثر می گذارد.
تکنیک استخوان ماهی Fishbone Diagram (علت و معلول):
یکی از روش های بسیار سودمند برای شناسایی مسائل نمودار استخوان ماهی است. نمودار استخوان ماهی که گاهی به آن نمودار ایشیکاوا نیز می گویند توسط پرفسور کائور ایشکاوا از دانشگاه توکیو طراحی شد. هدف اصلی این تکنیک، شناسایی و تهیه فهرستی از کلیه علل احتمالی مسئله مورد نظر است. این تکنیک در درجه اول یک تکنیک گروهی شناسایی مسئله است اما توسط افراد قابل استفاده است.
تکنیک باز گشت به مشتری:
می توانیم با روی برگرداندن از مسائل مربوط به تولید و روی آوردن به مسائل مربوط به بازار یابی، رابطه بین فعالیت های خود و مشتریان را به لحاظ محصول، قیمت، تبلیغ، توزیع و بازار مورد نظر، بررسی می کنیم.
تکنیک گروه اسمی:
فن گروه اسمی جنبه های رای دادن بدون بحث های محدود ترکیب می کند که توافق به دست می آید و شما بتوانید به یک تصمیم گروهی برسید.
چه موقع از فن تکنیک گروه اسمی استفاده می شود ؟
1- با موضوعی بحث انگیز، حساس، دارای موافق و مخالف یا بسیاری برجسته مواجه هستید و تصور می کنید عقیده های ضد و نقیض و ده ها دلیل جزئی و تفصیلی ممکن است بحث را فلج سازد.
2- می خواهید مشارکت مساوی همه ی اعضا را تضمین کنید.
3- علت اساسی و ریشه ای یک مسئله را شناخته، ولی شناخت نحوه ی اقدام و انتخاب یک گزینه از میان گزینه های بسیار مشکل است.
تکنیک سینکتیکس:
واژه سینکتیکس از ریشه یونانی الاصل synetikos به معنی فشار دادن دو چیز به یکدگیر و یا متصل کردن چند چیز مختلف گرفته شده است این واژه به این دلیل انتخاب شده است که خلاقیت نیز نوعی هماهنگ کردن چیزهای مختلف در یک قالب یا ساختار جدید است و هر اندیشه خلاقی از تفکر سینکتیکس بی بهره نمی باشد این تکنیک روشی است برای بر انگیختن تفکر خلاق در میان گروهی از افراد که گرد هم می آیند.
به طور کلی فرآیند به کار گیری این روش عبارت است از:
1- شناسایی و تعریف مشکل و تجزیه و تحلیل آن به منظور رسیدن به ماهیت و جوهره ی آن (شناخت جوهره)
2- ارتباط دادن جوهره ی به دست آمده با موضوع غیر مرتبط (ساختن وضعیت مشابه)
3- کشف راه حل هایی برای موضوع مشابه (راه حل های مشابه)
4- تلاش برای تبدیل راه حل های به دست آمده به راه حل های نهایی برای مشکل اصلی
پرتال جامع خلاقیت و کارآفرینی کودک و نوچوان
راهبردهای چگونگی رشد خلاقیت وتفکر در دانش آموزان
خلاقیــــــت مفهومی پیچیده و در برگیرنده ابعاد متفـــاوت علمی، فرهنگی، سازمانی و فردی است. اگـر بخواهیم در جامعه ای این مفهوم توسعه پیدا کند و به شکلی پایــــدار تحقق یابد، باید در درجه اول شرایط علمی و فرهنـــگی ، سازمانی و فردی آن را به وجود آوریم. زیرا اگر شرایط لازم و
مناسب علمی فراهم نــیابد، هـــــر نوع کوششی از نظر کیفیت و محتوا بی نتیجه خواهد ماند.همچنــــــین اگر نتوانیم شرایط فرهنــــــــگی و سازمانی ، تحقق و توسعه خلاقیت را ایجاد کنیم ، هر چه بکوشیم و توان علمی خود و نیــــروی انسانی مربوط به این فرایند را افزایش دهیم، باز هم نمی توانیم به توسعه ای پایدار دست یابیم.
خلاقیت جنبه های متعددی دارد که هر یک باید در جـــای خود مورد بررسی قرار گیرد.
یک جنبـــه بسیار مهم، وجود شرایط لازم برای بروز این استعداد همگانی است.
بنابراین آمـــــوزش و پــــــرورش برای رشد خلاقیـــت و نواندیشی در دانش آموزان بویـــــــژه در دوره ابتدایی به مــــنزله زیر بنای تعلیـــم و تربیت، باید درک صــــریح و روشنی از شرایط موجود به دست بیاورد و کوشش او در گام بعدی باید بر مبنای فلسفه تعلیــــــم و تربیت و اهداف اصولی و معیــــارهای علمــــی و معتــــبر باشد تا تصویر روشنی از شرایــط مطلوب خلاقـــــیت رسم کند. در ایــــن صورت است که می تواند با کمــترین وقت، انـــــــرژی و سرمایه، در مســـــیر پرورش و شکـــوفایی خلاقـــــیت و نواندیشی قرار گیرد.
امروزه در اکثر منابع علمــــی و گزارشهای تحقــیقاتی به نوآوری و خلاقیت به منزله یک استعــــداد همگانی توجه می شود وصاحبنظران بر این باورند که همه افراد بشر و به عبارتی همـــــه دانش آموزان دوره ابتــــــدایی توان و استعــــــداد خلاق شـــــدن را دارند و می توانند در جـهت پرورش این استعداد گام بر دارند.
بســـــیاری چنین می پندارند که خلاقیت یک ویژگی ذاتی است که تنـــــها برخی از افراد خوشبــخت با ان مـــــتولد
می شوند. اما امروزه ثابت شده است این توانایی در نوع بشر عمومیت دارد و همـــــــه در هنگام تولد به درجـــات گوناگون دارای این استعداد هستند. به همیــــن دلیل معلـم ابتدایی نـــباید احساس کند که تـــنها می توان بــــچه های باهوش را خلاق کرد زیـــــرا عوامــــل دیگری چون مهارتیابی، آموزش پذیری، انعطاف پذیری، سطح دانش و اگاهی، میزان تجربه و دریافتهای تجربی، خطر پذیری، نترسیدن از اشتباه و شکست و … در خلاقیت و نوآوری دانش آموزان تاثیر دارد.
بنابراین معلم ابتدایی باید عوامل را به صورت یک مجموعه، در دانش اموزان شناسایی کند و بکوشد انها را پرورش دهد.
در راهبرد های حاضر سعی شده است که روشهای رشد خلاقیت در دانش آموزان شناسایی و مورد بحث قرار گیرند، بعضی از این راهبرد ها عبارتند از :
- متنـــــــاسب نمودن محتوا با نـــــیازها، درک و فــــــهم
دانش آموزان تا موجب یادگیری فعال،پویا و پایدار شود. مثال:برای آموزش قوانین راهنمایی و رانندگی، معلم از دانش آموزان بخواهد از مسیر منزل تا مدرسه،
علایم راهنمایی و رانندگی را در دفتر ترسیم و پیامهای هر یک را به کمک معلم بیان کنند.
- هدایت معلمان در استفاده از شیوه ها و الگو های نوین تدریس.
- تدریس بر اساس شاگـــــرد محـــــوری وشرکــــت دادن فراگیران در تدریس.
- یاد دادن مفاهیم به صورت عینی به نحوی که از وسایل استفاده شود. مثال:
در آموزش مفهوم داس، برای دانش آموزی که تا کنون آن را ندیده اند، معلم داس را به کلاس ببرد
- گروه بندی دانش آموزان به گونه ای که هر گروه کار خاصی را با مطالعه و تحقیق انجام داده و نتیجه کار را به کلاس گزارش دهد.
- درگیر کردن یاد گیرنده با مطلب اموزشی وحل مساله از طریق خود دانش آموز.
- مشارکت دانش آموزان در همه زمینه ها
از قبیل خواندن قران، سرود، ناظم یار، بهداشتیار و یا واگذاری نقش مدیریت مدرسه به دانش آموزان با توجه به علاقمندی آنها.
- تقویت قدرت تخیل و تصویر سازی ذهنی در فراگیران، مثال: طرح معما یا تجسم موقعیتهای مختلف مکانی و زمانی به صورت واقعی یا غیر واقعی.
- به وجود اوردن زمینه ای که در آن دانش آموزان با رعایت ادب و اصول منطقی نظر خود را در مورد مسایل مختلف اعلام کند.مثال: تشویق معلم، به نقد منطقی دانش آموزان نسبت به انچه می بینند، می شنوند ومی خوانند.
- ایجاد روحیه پرسش از خود در دانش آموزان به گونه ای که به هر پدیده ای که می بینند با دقت بنگرند و به طور مستمر از خود بپرسند چه خواصی و نظمی را داراست. حتی در مورد پدیده های نا منظم.
- استفاده از تمثیل در پرورش خلاقیت. مثال: در تدریس از دانش آموزان بخواهیم، مثال عینی بیان کنند.
- ایجاد امنیت برای دانش اموزان اعم از امنیت عاطفی، اجتماعی، فرهنگی و غیره.
- دور کردن دانش آموزان از تعصبات فردی و اجتماعی از طریق اجرای نمایش به وسیله فراگیران، سخنرانی کوتاه در مراسم مختلف، معرفی کتب و بیان داستان در این زمینه.
- تقویت قوای ظاهری، یعنی دانش آموزان را تشویق کنیم و به انان تفهیم نماییم که چشم بیشتر می تواند ببیند، گوش بیشتر می تواند بشنود.
تمرکز بر حواس پنجگانه. مثال: به فراگیران تفهیم شود که مشاهده توام با تمرکز باعث یادگیری بیشتر و در نهایت خلاقیت می گردد.
- تقویت حافظه، هر قدر حافظه قوی تر باشد اطلاعات متمرکزتر و طبقه بندی شده تر است و هر قدر حافظه ضعیف تر باشد،اطلاعات پراکنده تر می شود. مثال: حفظ کردن اشعار، آیات قرانی و گزارش نویسی از مراسم مختلف می تواند به تقویت حافظه کمک کند.
- ساده کردن مطالب. زیرا سادگی باعث درک بیشتر می شود و ذهن را از درگیری با موارد اضافی فارغ می کند. مثال: تلاش معلم بر آن باشد تا هر مطلبی را با ساده ترین روش به فراگیران آموزس دهد.
-تاکید بر فکر کردن. مثال: معلم می تواند به منظور تقویت قدرت تفکر، در مورد هر مطلب آموزشی و غیر اموزشی از دانش اموزان نظر خواهی نماید.
- مصاحبت با افراد خلاق. برای این کار می توان از اندیشمندان و محققان دعوت به عمل آورد و از راهکارهای انان برای پرورش خلاقیت دانش آموزان بهره جست.
- ایجاد محیطی برای آموزش لذت بخش( طبق یکی از مفاد پیمان جهانی حقوق کودک، آموزش می باید برای کودک لذت بخش باشد.). مثال: انجام آزمایش های علمی، کارهای علمی، فعالیتهای گروهی، ادغام اموزش و بازی به لذت بخش شدن فرایند آموزش کمک می کند.
- گوش کردن به موسیقی، زیرا موزن بودن موسیقی به تلطیف شدن روحیه و در نهایت به پرورش خلاقیت کمک می کند.مثال: پخش سرودهای کودکانه در ساعات تفریح دانش اموزان.
- تماشای معماریها، نقاشیهاو آثار باستانی و هر چیز که در ان نظم و وزن وجود دارد.
- تشویق دانش اموزان برای شنیدن و دقت در اشعار خوب مانند اشعار مولوی، سعدی، فردوسی، حافظ و ...
- تشویق دانش اموزان به نوشتن و جمع اوری سخنان بزرگان.
- تشویق دانش اموزان برای انجام یک کار خوب در هر روز البته بدون در نظر گرفتن پاداش آن.
- شناخت و پرورش استعدادهای بالقوه دانش آموزان با برگزاری کلاسهای خط ، نقاشی، شعر، نویسندگی، عکاسی، هنرهای تزیینی، صوتی، نمایشی.
- بطور کلی معلم برای ایجاد انگیزه در دانش آموزان و رشد خلاقیت در انان می باید قبل از تدریس، حین تدریس و پس از ان همواره پاسخگوی سوالات ذیل باشد.
الف: دانش اموزان برای درک یک موضوع به چه اطلاعاتی نیاز دارند؟ ( تشخیص نقطه شروع اموزش.)
ب: چگونه این اطلاعات را بایستی یاد بگیرند؟ ( روشها و فنون تدریس)
ج: چرا باید این اطلاعات را یاد بگیرند؟( انتقال اهداف اموزشی).
چگونه دانش آموزان خلاق تربیت کنیم؟
خلاقیت زیباترین و شگفت انگیزترین خصیصه ی انسان است. غنا، پویایی و بقای هر فرهنگ و تمدنی به خلاقیت مردمان آن بستگی دارد و این واقعیت را تاریخ بارها به اثبات رسانده است.
اکنون در آغاز هزاره ی سوم به جرأت می توان گفت خلاقیت همان چیزی است که زندگی مدرن بشر متمدن را از زندگی ابتدایی انسان نخستین جدا می کند. اگر اکنون در شروع قرن بیست ویکم مشاهده می کنیم که در قسمتی از دنیا انسان هایی رؤیایی دست یابی به کرات دور دست و سکونت در فضا را به واقعیتی عینی بدل کرده اند ، برای لحظه ای بیندیشیم که در همین لحظه در گوشه های دیگری از دنیا ، انسان های دیگری نیز زندگی می کنند که شیوه ی زیستن آنها همانند بشر هزاران سال پیش است ، به راز خلاقیت ، این موهبت منحصر به فرد انسان ، پی خواهیم برد.
فصل اول
ü ویژگیهای شخصیت خلاق
ü دانش آموز خلاق را بشناسید
ویژگیهای شخصیت خلاق
هر چند خلاقیت یک توانایی همگانی است و همه ی انسان ها کمابیش از آن برخوردارند، اما افراد ی که خلاقیت بالایی دارند و به عنوان افرادی خلاق شناخته می شوند، دارای خصوصیات شخصیتی و رفتاری ویژه ای هستند که به وسیله ی این خصوصیات می توان آن ها را از سایر افرادی که از خلاقیت کم تری برخوردار هستند ، تشخیص داد. فایده ی اصلی آشنایی با ویژگی های افراد خلاق این است که می توانیداز آن ها به عنوان الگوهای رفتاری برای ایجاد و پرورش رفتارهای خلاقانه در کودکان استفاده کنید . در این قسمت با مهمترین و بارزترین این ویزگی ها آشنا می شوید:
_ استقلال_ ریسک پذیری_ کنجکاوی_ علاقه به کارهای پیچیده_ تحمل ابهام
_ انعطاف پذیری_ شوخ طبعی_ اعتمادبه نفس بالا_ ابتکار_ پشتکار_ تخیل قوی
_ حساسیت وتوجه_ زیبایی دوستی_ تردید
دانش آموزخلاق رابشناسید
هرچندبسیاری ازویژگیهای کلی افرادخلاق که درقسمت قبل معرفی گردیدکمابیش شامل دانش آموزان خلاق نیزمیگردد،اماازآنجاکه تاکیداصلی این کتاب ،پرورش خلاقیت دانش آموزان خلاق که معمولا درمحیط مدرسه وکلاس درس مشاهده میشود،دربخشی مجزابرشمرده شود.درهمین موردسه دلیل دیگر نیزوجودداردکه این ضرورت راتاکیدکند:
1: محیط مدرسه وکلاس به خودی خودرفتارهای ویژه ای رادردانش آموزان خلاق ایجادمیکندکه ممکن است دانش آموزان هارا درمحیط منزل یامحیط های دیگرنمایان سازدویابه گونه ای متفاوت نشان دهد.
2: بسیاری ازرفتارهای دانش آموزان خلاق،خاص محیط تحصیلی آن هاست وازلحاظ نوع وشدت با خصوصیات سایرافرادخلاق متفاوت است
3: آشنایی باخصوصیات بارزدانش آموزان خلاق به معلم امکان میدهدتاآن هارابهتربشناسدوبه برنامه ریزی درجهت تقویت،پرورش،تغییرواصلاح مواردلازم بپردازد.
به طورکلی دانش آموزخلاق غالبا ازطریق خصوصیات ورفتارهای زیرقابل شناسایی است:
1: ایده ها ونظرات خودرابدون ترس در کلاس مطرح می کند.
2: معمولا برای مسائل راه حل ها و پاسخ هایی متفاوت از سایر دانش آموزان ارائه می کند.
3: به فعالیت های هنری علاقه زیادی داردودراین زمینه دارای تجربه ومهارت است.
4: غالباً ایده ها و راه حل های بیش تری نسبت به سایر هم کلاسی های خود پیش نهاد
می کند.
5 : معمولاً قادر است با طنز پردازی ها و شوخی های جالب دیگران را بخنداند.
6: تمایل زیادی به تغییر نظرات معلم و یا مطالب کتاب دارد.
7: در کلاس اغلب سوالاتی غیر عادی و گاه عجیب و غریب می پرسد.
8: علاقه ی زیادی به نقاشی و ترسیم افکار و ایده های خود دارد.
9: انتقادگر است و هر نظر یا عقیده ای را به راحتی نمی پذیرد .
10:گاهی به خاطر بیان نظرات و ایده های عجیب و غریبش در نظر دانش آموزان دیگر
فردی غیر عادی جلوه می کند.
11: از قوه ی تخیل خوبی برخوردار است.
12: معمولاً در کلاس با آب و تاب صحبت می کند و سعی می کند ایده هایش را با جزئیات کامل شرح دهد.
13: داری ابتکار است و غالباً ایده ها و پاسخ های منحصر به فرد ارائه می کند.
14: حساس ، باریک بین و نکته سنج است .
15: بسیار فعال است و غالباً در آن واحد چند طرح و ایده در زمینه های مختلف را در سر می پروراند.
16: به تجربه و آزمایش علاقه ی فراوانی دارد.www.zibaweb.com
17: در نفوذ و تأثیر گذاری بر دوستان خود از توانایی زیادی برخوردار است.
18: آمادگی طرد شدن و عدم تأیید از طریق دیگران را داراست.
19: به مطالعه ی موضوعات متنوع و گوناگون علاقه مند است و زمان قابل توجهی را به این امر اختصاص می دهد.
20: از اطلاعات عمومی زیادی برخوردار است و سعی می کند که از آن ها استفاده ی عملی و کاربردی کند.
دانش آموز خلاق:قبل از این که گردو را بشکنم به این فکر افتادم که شایدبتوانم با نیمه ی پوست آن د وتا لاک پشت درست کنم
فصل دوم
ü موانع خلاقیت
ü موانع خلاقیت در محیط مدرسه
ü موانع خلاقیت در محیط خانواده
موانع خلاقیت در محیط مدرسه
1. تأکید زیاد بر نمره ی دانش آموز به عنوان ملاک خوب بودن
2. روش های تدریس سنتی و مبتنی بر معلم محوری
3. عدم شناخت معلم نسبت به خلاقیت
4. فقدان حداقل امکانات لازم برای انجام فعالیت های خلاق دانش آموزان
5. اهداف و محتوای کتاب های درسی
6. عدم توجه به تفاوت های فردی دانش آموزان
7. عدم پذیرش ایده های جدید
8. ارایه ی تکالیف درسی زیاد به دانش آموزان .
9. استهزا و تمسخر به خاطر ایده یا نظر اشتباه
دانش آموز خلاق :به خانم معلم گفتم که نقاشی خواب دیشب خودم راکشیده ام. اما او هم مثل بقیه ی بچه ها مرا مسخره کرد ؛ من هم
آن را پاره کردم و به جای آن یک خانه و یک درخت کشیدم
موانع خلاقیت در محیط خانواده
1. تأکید بیش از حد والدین بر هوش و حافظه ی کودک
2. ایجاد رقابت میان کودکان
3. تأکید افراطی بر جنسیت کودک
4. قرار دادن قوانین خشک و دست وپاگیر
5. عدم آشنایی والدین با مفهوم واقعی خلاقیت
6. انتقاد مکرر از رفتارهای کودک
7. بیهوده شمردن تخیلات کودک
8. عدم شناسایی علائق درونی کودک
9. عدم وجود حس شوخ طبعی در محیط منزل
10.تحمیل نقش بزرگ سال به کودک.
به تخیل کودکان خود پروبال بدهید ؛ آن وقت از پروازبلند آن ها شگفت زده خواهید شد
فصل سوم
*اصول پرورش خلاقیت در کلاس درس
*ویژگی های معلم پرورش دهنده ی خلاقیت
اصول پرورش خلاقیت در کلاس درس
عوامل ، اصول و روش های زیادی وجود دارد که می تواند مستقیماً کیفیت آموزش های معلم را بهبود بخشیده و بازدهی فعالیت های یاددهی _ یادگیری را در زمینه ی خلاقیت افزایش دهد. در این قسمت مهم ترین اصول و روش هایی که در این مورد وجود دارد و می تواند در فرایند رشد خلاقیت نقش تسهیل کننده و تسریع کننده داشته باشد ، بیان می گردد:
1: دانش آموزان خود را به تناسب رفتارها ، فعالیت ها و دستاوردهای خلاق آن ها مورد تشویق قرار دهید.
2: به دانش آموزان خود بیاموزید که نسبت به ایده ها و افکار خود حساس باشند و آن ها را یادداشت کنند.
3: به عنوان معلم شخصاً به فعالیت های خلاق علاقه نشان دهید و با دانش آموزان خود در انجام تمرینات خلاقیت مشارکت نمایید.
4: در مورد ماهیت خلاقیت و مفاهیم آن ، به دانش آموزان اطلاعات لازم را بدهید.
5: در کلاس خود تا حد امکان از وسایل و روش های آموزشی دیداری _ شنیداری استفاده کنید.
6: برای تخیلات و افکار نو دانش آموزان ارزش و احترامی ویژه قائل باشید.
7: در کلاس خود فضایی برای ابراز شوخ طبعی پدید آورید و این حس را در خود و دانش آموزان خود فعال نگاه دارید.
8: به دانش آموزان بیاموزید که افکار و رفتارهای خود را بیش از حد مورد قضاوت و ارزش یابی قرار ندهند.
9: با دانش آموزان خود از روش پرسش و پاسخ استفاده کنید و آن ها را به پرسیدن سوالاتشان ترغیب نمایید.
10: آن ها را عادت دهید که برای حل مسایل ، همواره راه های متعددی را جست و جو کنند.
11: تفاوت های فردی میان دانش آموزان را در نظر داشته باشید و به فردیت هر یک از آن ها احترام بگذارید.
12: تا حد امکان به دانش آموزان امنیت و آزادی عمل بدهید و از وضع مقررات خشک و محدود کننده در کلاس خودداری کنید.
13: دانش آوزان را به دست کاری و تغییر عقاید و اشیا تشویق کنید .
14: آن ها را به مطالعه و کسب اطلاعات در زمینه های مختلف ترغیب نمایید.
15: اهمیت خلاقیت و آثار و نتایج ارزشمند تفکر خلاق را برای آن ها تبیین کنید.
16: آن ها را با زندگی نامه های افراد خلاق تاریخ آشنا نمایید.
17: دانش آموزان خود را با مسائل حل نشده روبه رو کنید و از آن ها حل های جدید بخواهید.
معلم دوست دار خلاقیت:هیچ چیز برایم جذاب تر از گوش دادن به ایده های عجیب و غریب دانش آموزانم نیست ؛ به ویژه هنگامی که با هیجان و آب و تاب در مورد آن صحبت می کنند
ویژگی های معلم پرورش دهنده ی خلاقیت
مربی یا معلمی که می خواهد یک کلاس ویژه ی پرورش خلاقیت را اداره کند و یا این که علاقه مند است در جریان تدریس روزمره ی خود به طور جدی پرورش خلافیت دانش آموزان را هم مد نظر داشته باشد، اگر چنان چه از خصوصیات و نگرش های ویژه ای که با ماهیت و فرایند خلاقیت مناسبت دارد ، برخوردار باشد ، مطمئناً در کار خود بسیار موفق تر عمل خواهد کرد . البته یک چنین معلمی حتماً لازم نیست که خودش فردی بسیار خلاق باشد، اما اگر چنان چه شخصاً از مهارت های اساسی خلاقیت برخوردار باشد و بتواند عملاً از آن ها استفاده کند .
برخی از ویژگی های معلم علاقه مند به خلاقیت که داشتن آن ها به بازدهی بیش تر کلاس و تدریس او می انجامد :
1: فردی انتقاد پذیر باشد .
2: تحمل عقاید نو دانش آموزان را داشته باشد .
3: از صبر و تحمل بالایی برخوردار باشد.
4: به تفاوت های فردی و منحصر به فرد بودن تک تک دانش آموزان اعتقاد داشته باشد.
5: از انگیزه ای قوی برخوردار باشد.
6: پذیرایی ایده ها و نظرات غیر عادی دانش آموزان خود باشد .
7: دوست دار هنر وزیبایی شناسی باشد.
8: تا حد امکان به دانش آموزان خود آزادی عمل بدهد.
9: در چند زمینه ی مختلف معلومات و مهارت داشته باشد.
10: برای هر دانش آموز احترامی ویژه قائل باشد.
11: خیال پردازی دانش آموزان را تشویق کند.
12: در مواقع لزوم بتواند کودکانه بیندیشد و کودکانه عمل کند.
13: به دانش آموزان خود اجازه دهد که گاهی اشتباه کنند!
معلم دوست دار خلاقیت:احساس می کنم اگر به دانش آموزانم اجازه ی اشتباه کردن را بدهم ، بزرگ ترین چیزها را به آن آموخته ام
منبع :کتاب (( کلاس خلاقیت) -منبع - سلیمانی ،افشین « کلاس خلاقیت » انتشارات انجمن اولیاء و مربیان . :تابستان 1381
خلاقیت اوج توانایی تفکر بشری است که توانسته است انسان را به مرحله پیشرفت و ترقی برساند و او را در حل تمام مسائل و مشکلات زندگی یاری دهد. نمونه های خلاقیت را می توان در نقاشی روی دیوار در زمان غارنشینان، خلق یک اثر هنری، ماشینآلات صنعتی و آشپزی و خیاطی و ... دید.
در حقیقت خلاقیت یک مفهوم انتزاعی و پیچیدهاست. اما ابهام در معنی و مفهوم کلمه به معنی پیچیدگی خود جریان خلاقیت نیست، زیرا خلاقیت را می توان به راحتی در زندگی روزانه حس کرد و آن را لمس کرد.
اخیراً محققان و روان شناسان به بعد اجتماعی و محیطی آن توجه کرده اند و معتقدند که خلاقیت را نمیتوان بدون توجه به ابعاد اجتماعی و محیطی آن بررسی کرد. به نظر استرانبرگ(1989) فرایند خلاقیت در ذهن شخص با متغیرهای اجتماعی رابطه دارد. واقعیت این است که به خلاقیت نمی توان با تمرکز بر یک بعد نگریست. ابعاد فردی یا محیطی نمی تواند بیانگر ماهیت خلاقیت باشند. بلکه خلاقیت از سویی نیز تابع نظام اجتماعی خلاق است. به همین دلیل خلاقیت هرگز نتیجه عمل فرد به تنهایی نیست.
یکی از ابعاد محیطی اجتماعی خلاقیت، مدرسه میباشد. تورنس بیان می کند مسئله توسعه خلاقیت در نظام آموزشى رسمى بیشتر از این جهت حائز توجه است که بر اساس پژوهشها دریافتهایم که در ابتدا ابتکار وخلاقیت در اغلب کودکان مشاهده میشود ولى منحنى تحول آن در حدود 10 سالگى افت می کند و سیر نزولی می یابد و نتیجه آن فقدان علاقه به یادگیری و افزایش مشکلات رفتاری و انگیزشی است. به قول تورنس عدم بروز این توانایى عموماً به نامناسب بودن روشهای تدریس مربوط میشود.
در این میان معلمان نقش کلیدی را بر عهده دارند معلمان می توانند با استفاده از انواع روشهای خلاق امکان ظهور خلاقیت درکودکان و نوجوانان را فراهم سازند. امروزه تمام کودکان دبستانی باید با واقعیت ها و مفاهیم علمی آشنا شوند زیرا زندگی در عصر صنعتی بدون استفاده از یافتههای علمی تقریباً غیرممکن است.
مدرسه
مدرسه به عنوان یکی از اجزای مهم نظام آموزشی می تواند بر فرایند تفکر و مهارتهای ذهنی و شیوههای یادگیری دانش آموزان تأثیر شگرف بگذارد تا به راحتی بتواند در جهت تفکر نو و انتقادی و کشف مجهولات پیش برود و راه حل مناسبی برای مشکلات ارائه دهد. بدین ترتیب مدرسه می تواند کانونی جهت یادگیری و پرورش افکار خلاق باشد.
محیط مدرسه از جنبه های مختلفی مانند شرایط فیزیکی ( دیوارها، کلاس، ابزار و اشیاء موجود در مدرسه..) و روابط عاطفی میان افراد، نقش مدیر و ناظم بویژه معلم، روابط دانش آموزان با معلم، روابط دانش آموزان با یکدیگر، بر انگیزه یادگیری و خلاقیت تاثیر مستقیم دارد.
معلم در مدرسه بعنوان یک الگو نقش کلیدی ایفاء میکند. در واقع اهمیت او در زندگی کودکان و نوجوانان مستعد و خلاق بیشتر روشن می گردد.
شایان ذکر است معلم شکل دهنده جو کلاس است و مهمترین نقش را در پرورش خلاقیت دانش آموزان برعهده دارد و میتواند این نقش را از طریق روشهای تدریس در کلاس به انجام رساند.
روشهای تدریس
تدریس, تنها فعالیت معلم در کلاس درس نیست بلکه فعالیتی دو جانبه از طرف معلم و دانش آموزان میباشد که در جریان آن, بین دانش آموزان با یکدیگر و معلم تعامل وجود دارد.
روش تدریس را میتوان به دو گروه عمده تقسیم کرد: روشهای تدریس فعال و روشهای تدریس غیر فعال (سنتی).
در روش تدریس غیر فعال، فقط معلم نقش فعالی را در جریان تدریس بعهده دارد و مطالبی را که از قبل تعیین شده است بطور شفاهی در کلاس بیان می کند و دانش آموزان در این میان واکنش چندانی از خود نشان نمی دهند. بعبارت دیگر کودک برای مدرسه است, نه مدرسه برای کودک. تدریس سنتی تنها وظیفه خود را این میداند که حافظه کودک را از معلومات انباشته سازد, آنرا به زیور علم بیاراید و با افکار بزرگ زینت بخشد.
بنابراین خلاقیت فقط جاى اندکى درآموزش سنتى دارد، زیرا در آموزش سنتی کسب مهارت خواندن و نوشتن مهم است و ارائه مفاهیم به صورت شفاهی از طرف معلم و تکرار و حفظ کردن و پس دادن مطالب توسط شاگردان انجام می شود. بدین ترتیب ذهن شاگردان با جزئیات شتاب زده و نامربوط انباشته می شود و آنها از یادگیری مطالب مهم درسی و قابل فهم محروم می گردند، و تلاشی برای پاسخهای چالش انگیز وجود ندارد. شیوه های آموزش سنتی دانش آموزان را با روشهای شناختی که مرتبط با دنیای فردا است همراه نمی کند و چنین تدریس نامناسبی همراه با عدم طرح موضوعات بحث برانگیز، محیط آموزشی ملالتآوری را ایجاد میکند. درنتیجه باعث عدم کنجکاوی و سئوال و مشارکت از جانب کودک می شود. برای پر کردن این شکاف و فقدان میتوان با روشهای فعال و پویا مانع از کسب این دیدگاه سطحی نگر شد.
در مقابل روش تدریس سنتی، روشهای دیگری وجود دارد که در آنها بر خلاف روش تدریس غیر فعال، دانش آموزان بیشتر فعالیت دارند و قسمت اعظم کار آموزش و تدریس بعهده دانش آموزان می باشد. در واقع یک تعامل دو طرفه بین دانش آموزان و معلم و دانش آموزان با یکدیگر وجود دارد. در این روش پیشنهاد می کنند که از وسعت برنامه کاسته شود و کیفیت برنامه مورد اهمیت باشد زیرا ثابت شده است معارفی که طی تفحصات و پژوهشهای آزادانه مشخص بدست می آید بهتر در ذهن باقی می ماند و به شاگرد فرصت میدهد به کسب روشهایی نائل آید که در تمام دورهِ زندگی مورد استفاده قرار گیرد و بطور مداوم دامنه کنجکاوی او را توسعه میدهد و دانش آموز یاد میگیرد چگونه عقل خود را شخصاً بکار اندازد و بدینترتیب آزادانه مفاهیم و تصورات خود را بنا میکند.
بنابراین استفاده از روش فعال در ارائه درس نه تنها دانش آموزان را برسر شوق و ذوق آورده وانگیزه یادگیری را درآنان تقویت می کند، بلکه معلم را در تبدیل محیط کلاس به جامعه ای کوچک و دلپذیر قادر میسازد. در نتیجه ایجاد و پیشرفت چنین محیطهایی است که حس کنجکاوی دانش آموزان برانگیخته میشود.
یکی از راهبردهایی که معلم با روش فعال در هنگام تدریس انجام می دهد، استفاده از تمایلات و کنجکاوی طبیعی کودک در حل مساله و بیان مسائل بصورت حیرتآمیز است. این روش یادگیری و روش های علمی دیگر که بر اساس ساختار طبیعی کودک بنا گریده مهارتهای روش تحقیق را به وی می آموزد تا در کودک فهم عمیقی از مهارتها و راهبردهای علمی رشد پیدا کند.
معلمان باید متوجه این نکته باشند یادگیری واقعی صرفاً بخاطر سپردن مطالب نیست، بلکه یادگیری واقعی زمانی اتفاق می افتد که دانش آموز باید در ارتباط موضوع درسی مواد و ابزار قابل لمس داشته باشد و بتواند مطالب را در عمل نیز ببیند و آنها را تجزیه و تحلیل کند. در این صورت کودک مطالب را بهتر فرا می گیرد و انگیزه و کنجکاوی او تحریک می شود.
بنابراین معلم باید برای برانگیختن فعالیتهای مورد نظر خود از رغبتهای طبیعی دانش آموزان استفاده کند و آنها را وادار نماید تا از روی رغبت و علاقه فعالیت نمایند و خلاقیت آنها را پرورش و شکوفا سازد.
تحقیقی توسط رمی و پیپر (1974) سولیوان (1974) انجام شد، محور آنها مقایسه کلاسهای پویا یا باز با کلاسهای سنتی بوده است. فضای کلاسهای باز یا پویا برای رشد شرایط پژوهش, کنجکاوی, دستکاری، خودفرمانی و یادگیری مناسب بود.
اما کلاسهای سنتی در امتحان گرفتن، درجه بندی، تدریس مقتدارنه با سختگیری دنبال می شد و تغییر کمی در برنامه آموزشی خود ایجاد می کردند.
همچنین سولیوان (1974) دریافت، بچه ها در کلاس باز در مقایسه بابچه های کلاسهای سنتی نمره معنادار و بهتری در 2 از 4 تست گلیفورد بدست می آورند.
فراهم آوردن زمینه ها و شرایطی که به تقویت تفکر خلاق در مدارس منجر شود دامنه وسیعی دارد که از تغییر در نگرشها تا روشهای تدریس امتداد می یابد. در تحقیقی که ارتباط متقابل بین معلم و خود کارآمدی معلمها مورد ارزیابی قرار گرفته است، نشان داده شد نوع نگرش معلم به درس تعیین کننده سطح موفقیت آنان در تدریس آن درس می باشد. علاقهمندی و عدم علاقهمندی آنان به درس تأثیر مستقیم در نحوهُ آموزش آنان دارد و باعث ایجاد رفتارهای خود مدارانه یا شرکت دادن دانش آموزان در امر تدریس، تحقیق و آزمایش است و نتیجه آن رشد یا کاهش خلاقیت در کودکان میباشد.
چامبرز (1973) در مطالعه ای از 671 معلم، تأثیرات منفی و مثبت آنها را بر روی خلاقیت دانشآموزان مورد بررسی قرار داد. بررسی پاسخ ها نشان می داد: معلمهایی که موجب رشد خلاقیت در دانش آموزان هستند در مدیریت و هدایت کلاس به روشهای غیر رسمی گرایش دارند. آنها به دانش آموزان اجازه می دهند موضوعاتی را که می خواهند، انتخاب کنند. پذیرای دیدگاههای غیر معمول آنها هستند، به خلاقیت پاداش داده، در بیرون از کلاس با دانش آموزان در تعامل هستند و تشویق استقلال دانش آموزان و عملکرد مثبت آنها را بعنوان نقش موثر الگوی خلاقیت می دانند. در مقابل رفتارهای متضاد که باعث کاهش خلاقیت می شود، عبارتند از: دلسرد کردن عقاید دانش آموزان، تأکید بر تکرار یادگیری، ناامنی، سختگیری و اعمال روشهای سنتی که موجب تقلیل خلاقیت میشنود.
به طور کلی در مطالعات متعددی که در زمینه کارایی روشهای تدریس فعال صورت گرفته است، مطلوب بودن این روشها را نسبت به روشهای تدریس غیرفعال نشان می دهد. در مطالعهای، کیفیت یادگیری به روشهای سخنرانی، تمرین و تکرار، پرسش و پاسخ، نمایش.... بررسی شده است. نتیجه نشان داده است که کیفیت یادگیری در روشهایی که همراه با فعالیت بیشتر دانش آموزان باشد، به رشد خلاقیت بیشتری می انجامد.
شایان ذکر است یادگیری فعال در مقایسه با یادگیری نافعال موجب می شود ارتباطهای بیشتری برای یادگیرنده ایجاد شود.
به طور کلی کلاسهای غیر رسمی یا فعال تأثیر بیشتری در رشد خلاقیت می گذارند. اینگونه کلاسها در مقایسه با محیطهای محدود کننده سنتی تسهیل کننده خلاقیت هستند.
نتیجه گیری :
خلاقیت یک توانایی همگانی است که هم ناشی از عوامل مختلف فردی و شخصیتی است و هم عوامل اجتماعی آن مطرح است. هر چند توانایی تفکر خلاق به طور بالقوه و به نحو فطری در انسان به ودیعه نهاده شده است، اما ظهور آن مستلزم پرورش آن است.
یکی از مکانهای پرورش و رشد خلاقیت، مدرسه است. هنگامیکه کودک وارد مدرسه میشود، فرایند اجتماعی شدن در محیط آموزشی شروع میشود. عوامل بسیار زیادی چون: تکالیف زیاد، تأکید بر حفظ دروس، اجرای برنامههای هماهنگ، عدم توجه به تفاوتهای فردی و سرانجام عدم شناخت یا بی توجهی به ویژگیهای کودکان خلاق، سبب می شود که قدرت خلاقیت آنان بتدریج کاهش یابد. اما اگر مدرسه شرایط خود و روشهای تدریس را بر پایه شناخت و پرورش استعدادهای دانش آموزان، نیاز جامعه و نزدیک کردن محیط مدرسه به شرایط و زند گی بیرونی قرار دهد، می تواند در جهت شکوفایی خلاقیت در دانش آموزان گام بردارد.
در تحقیقی که توسط گوگن ( 1983) با استفاده از تست خلاقیت تورنس در نمونهای از 225 کودک در مدرسه انجام شد، مشخص گردید: روشهای فعال بر رشد خلاقیت دانش آموزان بویژه دختران بیشتر است در مقابل دانش آموزان به روش سنتی کمترین افزایش خلاقیت را نشان دادهاند. بعد از یک سال حتی خلاقیت آنان، پایینتر از خط پایه نسبت به گروه مقابل (روش فعال) نشان داده شد.
در تحقیقی دیگری که توسط هادون و لیتون (1968) در مقایسه بین دو کلاس پویا و سنتی انجام گرفت، مشخص شد که بچه ها بعد از گذشت 4 سال از کلاس ابتدایی، برتری پایدارتری را در تفکر واگرا نسبت به بچههای با کلاسهای سنتی نشان داده بودند.
میلگرام (1990) نیز معتقد است علت شکست مدرسه در رشد خلاقیت تا حد زیادی به تعلیم و تربیت همشکل و یکنواخت مربوط می شود. این در حالی است که هرکدام از بچه ها کاملاً با یکدیگر متفاوتند.
در نتیجه ی چنین مشاهداتی مشخص می شود، اگرمحیط آموزشی بویژه روشهای تدریس که مستقیماً مرتبط با تفکر کودک است، مناسب با رشد خلاقیت کودکان نباشد، باعث کاهش خلاقیت می شود. تا جائیکه تورنس در اولین یافته هایش بیان می کند، در رشد خلاقیت کودکان افتی در کلاس چهارم وجود دارد که بدلیل وجود شرایط نامساعد مدرسه بویژه روش های تدریس است. همچنین در تحقیقات نشان داده شده است اگر شرایط مناسب تدریس برای کودک در همان کلاس چهارم وجود داشته باشد، این افت با کاهش کمتری روبرو می شود و چه بسا نسبت به دانش آموزان با روش سنتی نیز خلاقیت بیشتری نشان دهند. تورنس (1987) در نتایجی از 308 مطالعه انجام شده، نشان می دهد که روشهای تدریس مناسب، بر رشد خلاقیت کودکان تأثیر مثبت می گذارد و در 70% موارد با موفقیت همراه است.
به طور کلی روش تدریس مناسب در مدارس نه تنها باعث می شود که خلاقیت کودکان رشد یابد، بلکه دانش آموزان را با دنیای فردا که مسئله و مشکلات بی شماری دارد، آماده ی حل مسئله، خلاقیت و نوآوری می کند.
پس لازم است تا جامعه در آگاه کردن معلمان به انواع روشهای فعال تلاش کند تا معلمان از روشهای مناسب در کلاس خود استفاده کنند، کنجکاوی کودکان را برانگیزند و شرایط مناسبتری را برای خلاقیت کودکان ایجاد کنند.
راهبردهای افزایش خلاقیت در دانش آموزان
تفکر خلاق چیست و چرا وجود خلاقیت در دانش آموزان مهم است؟ خلاقیت یعنی منحصر به فرد بودن، برخورد با مسائل یا روبه رو شدن با زندگی با دیدگاه و نقطه نظر خاص خود، و برخورد با مشکلات زندگی آنگونه که هر کس به عنوان یک فرد انتخاب خلق و ایجاد می کند. مفهوم لفظی خلاقیت است. اما عکس خلاقیت "چیزی جدید نیست" ماشینی بودن یا کند ذهن بودن، بلکه تقلید و دنباله روی است. دانش آموزان وقتی از خلاقیت باز می مانند که از آنها بخواهیم کارها را فقط آنگونه که آموزش دیده اند، انجام دهند.
باید توجه داشت که تفکر خلاق، نوعی تفکر است که می تواند از یک چیز عادی محصولی جدید به وجود آید. کسی که تفکر خلاق دارد، الزاما یک فرد استثنایی یا باهوش به معنای خاص آن نیست بلکه کسی است، که با کار زیاد، تمرکز فراوان و سخت کوشی روی یک مسئله به نتایج جدیدی می رسد.
به عبارت دیگر، کسی که تفکر خلاق دارد، می تواند ذهن خود را بر یک چیز متمرکز کند و آن قدر به آن انرژی بدهد، تا واقعیت امر در ذهن او کاملا روشن شود و مسئله راهبردهای افزایش خلاقیت در دانش آموزان نظارت و فرمایشی باشد و وقتی مقوله های پیچیده درسی به روش سطحی تدریس شوند، آنان فرصت چندانی برای بروز خلاقیت به دست نمی آورند.
خلاقیت وقتی در دانش آموزان رونق می گیرد که آنها برای کشف و بررسی آزمایش و درگیر شدن با فکرهای گوناگون فرصت و شرایط لازم را داشته باشد. دانش آموزان برای شکوفاسازی خلاقیت خود به شرایط مناسب نیاز دارند. آنچه باعث خلاقیت در دانش آموزان می شود، یک کلاس پرسشگراست جای که معلم و شاگرد پرسشهایی غیر معمول و چالش برانگیزی مطرح می کنند، جایی که پیوندهای جدید شکل می گیرند؛ جایی که فکرها و نظریه ها به روشهای مختلف دیداری، بدنی و کلامی عرضه می شوند؛ جایی که را هکارها و راه حلهای تازه ای برای مسائل یافت می شود و جایی که جلوه های اندیشه و عمل قدر و قیمت تعیین کننده پیدا می کند. این ایده که فکر کردن، راه را برای آموزش بیشترباز می کند، پذیرفته شده است؛ به همین دلیل، از نظر والدین اینکه فرزندانشان چه می آموزند یا چه مطالعه می کنند مهم نیست بلکه اینکه فرزندانشان بیاموزند که چگونه فکر کنند، تصمیم بگیرند و قضاوت کنند، بسیار اهمیت کلیدواژه ها: تفکر خلاق، دانش آموزخلاق، معلم خلاق، تفکر همگرا، تفکر واگرا، تفکر فراشناختی.
اگر قرار است راه های تازه برای حل مسائل و مشکلات پیدا کنیم، پرورش خلاقیت در مدارس لازم و ضروری است تا بدین ترتیب فرصتی برای دانش آموزان ایجاد گردد تا آنها بگویند، که هستند، چه فکر می کنند و چه کارهایی انجام می دهند.
انواع تفکر خلاق
۱. تفکر همگرا:
تفکر همگرا همان استدلال یا تفکر منطقی است که به دنبال یک جواب صحیح می گردد. این تفکر به فرایندی اشاره دارد که دانش آموز بدان وسیله تعداد زیادی حقایق و تداعی ها را انتخاب می کند و آنها را در ترکیبهای قابل پیشبینی خاصی کنار هم می گذارد تا از حاصل آنها یک جواب ممکن و صحیح به دست آید.
۲. تفکر واگرا:
تفکر واگرا نمایانگر نوع بسیار باز و آزادتر عمل فکری است که تعداد زیاد تداعی ها و راه حلهای ممکن، وجه تمایز آن به شمار می رود. تفکر خلاق با تفکر واگرا رابطه مستقیمی دارد.
۳. تفکر فراشناختی:
تفکر فراشناختی به معنی اندیشیدن درباره فرایند اندیشیدن و تفکر است. فراشناخت به آگاهی خود کار یادگیرنده از دانش و توانایی خود در فهمیدن، کنترل و تسلط بر فرایندهای شناختی اطلاق می شود.
مکاتب و نظریه های خلاقیت
مکاتب مختلف روانشناسی از زوایای مختلف به خلاقیت نگریسته اند.
١. مکتب روانکاوی:
از دیدگاه روانکاوی، خلاقیت در نتیجه تعارضی است که در ذهن ناخودآگاه یا نهاد ایجاد شده است. در این حالت، ذهن ناخودآگاه می کوشد راه حلی برای این تعارض "خود" پیدا کند. اگر راه حل با بخش آگاه یا هماهنگی داشته باشد، معمولا راه حل، خلاق خواهد بود اما اگر با بخش آگاه در تضاد باشد، احتمالا به نابه هنجاری روانی منجر می شود.
٢. دیدگاه رفتارگرایی: طبق این نظریه، ارتباط دو ایده به تفکر منجر می شود. وقتی ایده ای در ذهن باشد، ایده مشابه آن نیز به دنبال ایده یاد شده خواهد آمد، بنابراین، وقتی فرد با مسئله ای روبه رو می شود، با تداعی اطلاعات قبلی، که در ذهن دارد، به اید های تازه برای حل مسئله دست می یابد.
3. مکتب گشتالتی: نظریه های اساسی این مکتب پیرامون خلاقیت، این است که تفکر درباره حل مسئله باید شکل کلی داشته باشد. در نظام آموزشی باید به این امر توجه شود که یاد دهنده یا مدرس، مسئله را به عنوان یک موقعیت کلی ارائه دهد و فراگیرنده نیز برای یافتن جواب، مسئله را در شکل کلی ببیند.
٤. مکتب انسان گرایی: انسان گرایان خلاقیت را تنها به امور خارق العاده نسبت نمی دهند و معتقدند که همه افراد می توانند از قوای خلاق خویش بهره بگیرند. آنها عقیده دارند که خلاقیت
نه تنها دستاوردها بلکه فعالیت ها، فرایندها و نگرشها را هم دربرمی گیرد.
خلاقیت در مدارس:
مدرسه های خلاق با تمرکز بر پرورش نه تنها دانش و مهارتهای پایه بلکه نگرشها و مهارتهای خلاقیت آمیزی که زیرساز یک عمر دانش اندوزی خواهد بود، شاگردان خلاقتری
تحویل خواهند داد. چنین مدرسه هایی محرک دریافت داده هاای جدید را فراهم می سازند.
اصل قطعیت:
قطعیت بر این تفکر استوار است که برای هر پرسش تنها یک پاسخ درست وجود دارد و
بقیه پاسخ ها غلط ند. معلمان و به طور کلی آموزش و پرورش، درصدد آموزش مطالبی هستند که از نظر آنها پاسخ درست تشخیص داده می شود و می خواهند مطمئن شوند که غیر از آنها چیز دیگری مطرح نیست. به همین دلیل، آموزش و تدریس امری تجویزی و تحمیلی
به شمار می آید که در فضایی محدود و بسته مطرح می شود و از امکان حرکت و تلاش بسیار می کاهد. در نهایت، آموزش به کاری خسته کننده مبدل می شود. یکی از مشکلات مدارس ما تکیه بر محفوظات است که از نظر سطح آموزشی بیشتر در قلمرو و حیطه شناختی و در سطوح اول و دوم و آنچه باعث خلاقیت در دانش آموزان می شود، یک کلاس پرس شگراست جایی که معلم و شاگرد پرسش هایی غیر معمول وچالش برانگیزی مطرح می کنند.
در زمینه پرورش خلاقیت در دانش آموزان توجه به سه نکته حائز اهمیت است:
۱) موضوعات درسی، ۲) روشهای تدریس، ۳) مهارتهای تفکر واگرا و مواد.
راهکارهایی را برای افزایش خلاقیت در دانش آموزان به معلمان توصیه شده است. هر مربی در هر مقطع باید به عقاید جدیدی که دانش آموزان طرح می کنند، توجه داشته باشد و آنان را تشویق کند تا استعداد خلاقشان را توسعه دهند.
دانش آموزان را به محرکهای محیطی حساستر کند. دستکاری اشیا و عقاید را تشویق کنید؛
در کلاس جوی خلاق ایجاد کنید؛ اطلاعات لازم در مورد فرایند خلاقیت را به دانش آموزان ارائه دهید.
افزایش خلاقیت و نو آوری دانش آموزان در مراکز آموزشی
- مقدمه
هر سازمان مجموعه ای از عوامل انسانی ، ساختاری ، فنی ، تکنولوژی ، فرهنگی و سایر عناصر محیطی است که جهت تحقق هدفهای از پیش تعیین شده بصورت مشترک در تلاش و تعامل هستند. رشد سازمان و تداوم آن ، ارتباط نزدیکی با نیازها و خواسته های انسانی و چگونگی برآورده شدن آنها دارد . از وظایف مدیر است که ازمیان نیروهای انسانی ، گروهی توانا بسازد ، کارکنانی که بتوانند تصمیم بگیرند، راه حلهای تازه برای مسایل پیدا کنند، خلاقیت داشته باشند و در مقابل کار مسئول باشند.
پیشرفتهای روزافزون جوامع امروزی مرزهای سازمانی را برداشته و نوآوریها و خلاقیتها دیگر از بالا به پایین دیکته نمی شوند بلکه با طراحی ساختارهای نوین بر پایه همکاری و اشتراک، مشارکت به عنوان رایج ترین موضوع و لازمه کار با گروههای انسانی مطرح گردیده است.
با ورود به عرصه مدیریت نوین شاهد این واقعیت هستیم که تکنولوژی همه چیز را تحت تاثیر خود قرار داده است و نظام تعلیم و تربیت نیز از این امر مستثنی نمی باشد. نظام آموزشی کنونی تنها بر پایه تئوریات و نظریاتی است که دانش آموز با تلاش متعلم و پشتکار خویش آنها را خوب به اذهان می سپارد ولی آنگاه که پای عمل به میان می آید تربیتی صورت نگرفته و مهارتی کسب نشده است و از آنجایی که قالب بسیاری از کتابهای درسی و سایر مواد آموزشی با روشهای سنتی انجام پذیرفته سیستم آموزش و پرورش تا حصول نتایج، آرمان و اهداف مورد انتظار فاصله بسیار دارد . که این خود همانند دیگر سازمانهای سنتی مستلزم تغییرات سازمانی اساسی و بنیادینی است که با برنامه ریزی، شناخت و آگاهی همراه باشد.
نیروی انسانی به عنوان محور تحول و عنصر اساسی هر سازمان که خود متأثر از اطلاعات و ارتباطات می باشد عمل می کند، اندیشه توانمند کردن، برانگیختن و مشارکت همه بیش از پیش محسوس تر می شود و به عنوان سه عامل اساسی ارتقاء بهروری کارکنان تاثیر قابل ملاحظه ای در تفکر و اندیشه مدیران خواهد داشت.
2- مراکز آموزشی خلاق
هر نوع کاری به سازماندهی و سیاستهای خاص احتیاج دارد .نظام تعلیم و تربیت یک کار ویژه به حساب می آید و نگاه به آموزش و پرورش برای دستیابی به سطح بالای اثر بخشی و کارآمدی و باروری نیروی انسانی می بایست با آگاهی از میزان خلاقیت و تقویت آن بدنبال تعالی مراکز آموزشی از حالت سنتی به مراکزی با عملکرد عالی صورت گیرد به گونه ای که در آن بهبود مستمر یادگیری توسط همگان اجرا شده و به عنوان یک فرهنگ در بین دانش آموزان در آید و آنچه که در تفکر یک سازمان بایستی گنجانده شود آینده سازی و فراهم آوری شرایط آن است با این اندیشه که به بهبود و تغییر به عنوان یک برنامه درازمدت و مستمر بهره وری پرداخته شود.
در نظامهای آموزشی تاکید عمده بر پرورش خلاقیت دانش آموز ان است و معیار اساسی موفقیت این نظامها نیز در این است که چقدر افراد با فکر و خلاق تربیت می کنند و به تعبیری دیگر معلم خوب را کسی می دانند که تفکر و چگونگی استفاده از اطلاعات را به دانش آموزان یاد دهد و آنان را خلاق بار آورد. خلاقیت و نوآوری امری است که وجود آن دائما در هر سازمانی احساس می شود. در واقع وجود محققان تعلیم دیده، توانا، باانگیزه و همچنین آزمایشگاههای تخصصی مجهز لازمه پیشرفت، نوآوری و خلاقیت می باشند.
خلاقیت را به کارگیری تواناییهای ذهنی برای انجام یک فکر یا مفهوم جدید دانسته اند که از مسایل کوچک برای انجام یک کار خاص شروع می شود و قبل از اینکه حاکی از نبوغ باشد حاصل انجام کار است. بنابراین در راستای به کارگیری فنون پرورش خلاقیت، بایستی ابتدا از بارش افکار ( طوفان مغزی) به عنوان بهترین ابزار استفاده کرد که در این راستا توجه به این مطلب که هیچ انتقادی نباید بر هیچ نظریه ای صورت پذیرد، برای دستیابی به حداکثر نظرات تلاش گردد. حتی نظرات تکراری نیز یادداشت شود و در عین حال زمان مطلوب اجرا می بایست کوتاه باشد.
در مراکز آموزشی با فرهنگ خلاقیت پذیری، ارتباطات مدیر با کارکنان و دانش آموزان دوطرفه و متقابل خواهد بود، ایده های نو قابل قبول و از فرهنگ سؤال پرسیدن حمایت می شود، در این مراکز از توانمندیهای تمام کارکنان استفاده شده و افراد بصورت خود انگیخته تلاش می کنند و در نهایت بطور مستمر نیازهای مشتریان توسط مرکز آموزشی پیش بینی شده و مشتریان با خود انگیختگی به این مراکز روی می آورند .
و آنچه که در راستای فرصت و استفاده از نظرات و پیشنهادات سایرین و ایجاد جو مناسب در محیط کار برای بروز خلاقیتها و شکوفایی استعدادها مفید واقع می شود برقراری سیستمی جهت پذیرش و بررسی پیشنهادات است بگونه ای که به عنوان باور و ارزش در حفظ و بالا بردن حرمت و ارزش وجودی نیروی انسانی در فرهنگ سازمانی و اعماق اندیشه و تفکر افراد نهادینه شود البته نباید انتظار داشته باشیم که همگان در این کار مشارکت داشته باشند چون برخی از افراد به دلیل کار در سیستمهای سنتی، در مقابل تغییرات کمتر واکنش نشان داده و دوست می دارند بیشتر فرمانبر باشند و کمتر مسئولیتها را بپذیرند. بنابر این بایستی برای تامین مشارکت آن دسته از افرادی که مشتاق و مایل به مشارکت هستند زمینه لازم نظیر فضای آزاد و سالم جهت طرح و نقد اندیشه و وسعت دادن به دامنه آگاهی ها و توانایی افراد در جهت بالا بردن کیفیت خدمات و ایجاد فضای شوق انگیز مسئولیت پذیری در راستای آشکار کردن توانمندیهای آنان و ابداع روشهای تازه و ابتکاری برای بالا بردن قدرت یادگیری و پرورش استعدادهای نهفته فراهم آورده شود.
در یک نظام آموزشی معمولا افراد ذهنی تحلیلگر، کنجکاو، مستقل و متفکر دارند و به فعالیتهای علمی و ریاضی علاقمندند. چنین افرادی معمولاً نیاز شدید به استقلال عمل و تحول در محیط کار و احترام دارند.
فعالیت افراد خلاق مستلزم کار مشترک است که در این راستا نیز داشتن مهارتهای ارتباطی امری بسیار ضروری می باشد البته افرادی که برای کار خاصی انتخاب می شوند می بایست توانایی انجام آن را داشته باشند چه در غیر اینصورت احساس ناتوانی باعث نارضایتی و کسالت آنان می شود همچنین در تشکیل تیم های خلاق باید افراد را در پیدا کردن هم تیمان جدید ی که ارتباط مناسبی با آنان دارند آزاد گذاشت چون در این مورد آنان نسبت به موقعیت احساس مسئولیت و پایبندی زیادتری خواهند داشت.
آنچه در همبستگی و تداوم این تیمها مهم است، اعتماد متقابل و همکاری صمیمانه بین اعضا و مدیریت همچنین هماهنگی بین خواسته ها و هدفهاست.
3- نتیجه گیری
همیشه این باور وجود دارد که هر فرد در حالت عادی دارای استعدادها، قابلیتها و ظرفیتهایی از قبیل خلاقیت، نوع آوری، ابتکار و اختراع است که بر اثر پرورش و آموزش صحیح و مناسب می توان این استعدادها را به مرحله ظهور رساند.
از آنجایی که فرایندهای مدیریتی، فرایندی مستمر ، پیوسته و پایدار می باشد می بایست به بهبود بهره وری نیز به عنوان یک فرایند مدیریتی نگاه کرد که بطور مداوم جزء لاینفک عملکرد سازمانی را تشکیل داده و به یک دوره زمانی خاص نیز محدود نمی گردد و برای ماندگاری و بقای آن می بایست به عنوان یک اندیشه و فرهنگ به بهره وری نگاه کرد. بنابراین از جمله مهمترین ابزارهای رشد و بهره وری توجه به آموزش و پرورش هدفمند نیروی انسانی است و از آنجایی که بهره ور ی استفاده بهینه و مطلوب از امکانات در دسترس می باشد، بدون توجه به برنامه های مدیریت مشارکتی که در واقع همکاری فکری و عملی کلیه افرادی است که درباره روشهای حل مسائل و ارتقاء بهروری فعالانه اندیشیده و حاصل آن را در قالب طرح و پیشنهاد ارائه می دهند ، همچنین با تکیه بر خلاقیت و نوآوری عناصر اصلی که همانا توانمندی و بهره گیری از توانایی نیروی انسانی به عنوان مهمترین عوامل سازمانی است عملی نخواهد شد.
روشهایی آموزشی مناسب برای پرورش خلاقیت دانش آوزان
مقدمه خلاقیت یکی از عالی ترین و پیچیدهترین فعالیتهای ذهن آدمی است که در تعلیم و تربیت باید به آن توجه ویژهای شود. خلاقیت نه فقط به هوش و تفکر بلکه به سازمان شخصیت فرد نیز مربوط می شود. امروزه، جامعة ما بیش از هر زمان دیگر به افراد هوشمند و خلاق نیاز دارد. هرقدر جهانی که در آن زندگی می کنیم، پیچیده تر میشود، نیاز به شناسایی و پرورش ذهنهای خلاق و آفریننده نیز بیشتر و شدیدتر میگردد. به همین دلیل در شرایط کنونی مسئلة خلاقیت از مهمترین مسائل در قلمرو روان شناسی آموزشگاهی است. با توجه به این امر باید با اتخاذ تدابیری شایسته، زمینه را برای تجلی و بروز استعدادها و خلاقیتهای دانشآموزان فراهم کرد. تردیدی نیست که یکی از مهمترین نقشهای آموزش و پرورش، پرورش توانایی خلاقیت در دانشآموزان است. جوامعی که بتوانند خلاقیت نسل جوان را احیا و شکوفا سازند، از میزان قابل توجه توسعه، رشد و شکوفایی علمی برخوردار خواهند شد و بالعکس به هر میزان که خلاقیت پرورش و تعالی نیابد رکود صنعتی، فرهنگی و علمی را باید برای جامعه انتظار داشت.
واژة خلاقیت در واقع از سال 1950، که مفهوم آن درآمریکا موضوع تحقیقات مهمی قرار گرفت معمول شد. صاحب نظران، تعریفهای متعددی از خلاقیت ارائه کردهاند. رابینز (1991) خلاقیت را به معنای توانایی ترکیب اندیشهها و نظرات در یک روش منحصر به فرد با ایجاد پیوستگی بین آنان بیان می کند[[1]]. برخی از محققان (ویلسون، 1956،کراچفیلد،1962) خلاقیت را نقطه مقابل «همنوایی» میدانند و به نظر آنها خلاقیت یعنی عقاید اصیل، نظریات متفاوت و نحوه متفاوت نگریستن به مسایل . اکثر روانشناسان، آفرینندگی و حل مساله را فرایندهای مشابهی دانستهاند (مایر، 1930، تورنس،1960، دی چکو وکرافورد، 1974، گانیه، 1977، گیج وبرلاینر، 1984). بررسی تعاریف فوق نشان میدهد که عدهای از آن به برانگیختگی درونی، بعضی به توانایی فرد برای تولید ایدههای نو، برخی به توانایی حل مساله و نوعی تفکر واگرا، و نیز به نتیجه و محصول خلاقیت پرداختهاند. بنابراین نتیجه میگیریم خلاقیت عبارت از: توانایی مشاهده اشیاء به روشهای جدید، یادگیری از طریق تجربیات گذشته و ارتباط آن به موقعیتهای جدید، تفکر در راستای برداشتن موانع و خطوط نامتعارف، استفاده از دیدگاههای غیرسنتی برای حل مسایل، خلق و ابداع چیزی تازه و ابتکاری، طی کردن مراحلی فراتر از اطلاعات داده شده است[[2]] بدین ترتیب فرایند آموزش و یادگیری میتواند تفکر خلاق را پرورش دهد و افرادی کاوشکر، آفریننده، مشکل گشا، نوآور، مولد و عامل تغییر را تربیت کند.
مؤلفههای خلاقیت نیز، دارای روندهای تحولی همراه با یک یا چند افت می باشند[[3]]. بر اساس دیدگاه گیلفورد، تفکر واگرا، یا به عبارتی تفکر خلاق شامل سه بعد سیالی، انعطاف پذیری و نوآوری (ابتکار) است. سیالی به معنی سرعت بیان و تولید هر چه بیشتر مفاهیم، جملات و ایده هاست. انعطاف پذیری به معنی انتقال از طبقهای از پاسخ ها به طبقه دیگر است. ابتکار دور شدن از امور رایج و واضح یا قطع رابطه با تفکر مبتنی بر عادت است[[4]]. تورنس(1375) در پژوهش های خود مؤلفه بسط[1] را به این سه مؤلفه ها افزوده است. بسط به معنی دقت زیاد در ارایه ایده، پیاده سازی، ارزش دادن به آن و ارتباط آن با ایده های دیگر، برای عرضه یک ایده جدید و قبولاندن آن است[[5]]. و شامل تعداد اجزایی است که فرد برای یک راه حل خاص ارایه می کند.
ویژگیهای شخصیتی افراد خلاق
پال تورنس (1998) در پاسخ به این پرسش که ویژگیهای شخصیتی چه نقشی در خلاقیت ایفا میکند، گفته است شخصیت هم میتواند خلاقیت را آسان سازد و هم مانع آن شود. ویژگیهایی از قبیل آمادگی برای خطر کردن، کنجکاوی و جستجوگری، استقلال اندیشه، پشتکار و پایداری، شهامت، استقلال رای، خودآغازگری، ابتکار، پرسشگری درباره موقعیتهای معماگونه، و در گیر شدن با امور دشوار از جمله ویژگیهای آسان ساز خلاقیت محسوب میشوند. او میگوید، هر عملی که ما برای تشویق این گونه رفتارها انجام میدهیم شخص را در جهت خلاقیت بیشتر سوق میدهد[[6]]. از نظر گیلفورد (1998) ویژگیهایی از بروز خلاقیت جلوگیری میکنند، عبارتند از سلطه گری،منفی بافی، مقاومت ترس، عیب جویی، انتقاد از دیگران، سازشکاری، تسلیم در برابر قدرت و کمرویی[[7]]. مطالعاتی که «بارون» (1969) در زمینه شخصیت افراد خلاق انجام داده است نیز نشان میدهد که آنها در مقایسه با افراد عادی خوش بینتر ودارای انرژی روانی و جسمی استثناییاند. زندگی آنها پیچیدهتر است و به دنبال تنشاند یا از طریق آزاد شدن آن احساس لذت میکنند. افراد خلاق، کمتر ضعیفالنفس بوده و از مسایل و امور آگاهند . (مزلو) آنان به مسایل بنیانی علاقهمندند و تمایل زیادی به خطر کردن دارند. «نیکسون» (1962)، تورنس(1966) و لیکاک (1979)، ضمن تحقیقاتی ویژگیهای دانشآموزان خلاق را چنین عنوان کردهاند: 1- دارای هوش کلامی و فضایی بسیار برجسته 2- دارای هوش بالاتر از سطح متوسط 3- دارای ظرفیتهای حافظهای فوقالعاده در ثبت و نگهداری وقایع مختلف 4- آمادگی جهت تجربه امور و فعالیتهای مختلف 5- استقلال فکری (استاین، 1974) 6- دارا بودن رفتار مطلوب اجتماعی 7- بیان صریح و روشن (بارون، 1968) 8- طرز فکر انتقادی، فعال و کنجکاو بودن (دیویی، 1985) 9- برخورداری از نوع تفکر واگرا (گیلفورد، 1998) 10- علاقهمند بودن به مسایل فلسفی و مذهبی 11- مقاوم، با جرأت، انتقاد پذیر و خستگی ناپذیر بودن 12- خود جوش، صادق و ساده بودن[[8]]. به نظر مکینون، برخی از ویژگیهای شخصیتی افراد خلاق به شرح زیر است:
- سیالی اندیشه و پرهیز از راه حل های سنتی و متداول
- انعطاف پذیری
- عدم پیروی از سنتها و الگوهای قراردادی
- برخورداری از حساسیت اجتماعی
- انتقاد پذیری
- داشن دامنه علایق گسترده
- برخورداری از استعداد برجسته در یک یا چند زمینه، مانند نقاشی، موسیقی، و ... [[9]].
میان عامل شخصیتی باز بودن نسبت به تجارب یا انعطاف پذیری در دانشآموزان دختر و پسر رابطه معنی داری به دست نیامده است. اما این عامل با سطح خلاقیت رابطه مثبت نشان داده است. علایق گسترده، کنجکاوی و غیرسنتی بودن، همگی از عوامل مرتبط با خلاقیت به شمار می روند[[10]].
بدین ترتیب مجموع یافتههای تحقیقی روانشناسان در مورد ویژگیهای انسانهای خلاق را میتوان در شش دسته زیر خلاصه کرد: 1- آفرینش گری و هوش 2- آگاهی و حساسیت 3- انعطاف پذیری و ابتکار 4- شکگرایی و پایداری 5- بازیگوشی فکری و شوخ طبعی 6- ناهمنوایی و اعتماد بنفس.
عوامل موثر در خلاقیت کارل راجرز عوامل موثر در خلاقیت را به طریق تحلیلی بیان کرده است وی در این زمینه میگوید: واضح است که خلاقیت را نمیتوان با فشار بوجود آورد بلکه باید به آن اجازه داده شود تا ظهور پیدا کند. او معتقد است که با فراهم کردن امنیت روانی و آزادی، احتمال ظهور خلاقیت سازنده را میتوان افزایش داد[[xi]]. بر اساس نظریه استرنبرگ و لوبارت(1999)، خلاقیت مستلزم ترکیب و تعامل عوامل زیر است: - توانایی ذهنی برای درک مسائل به شیوه غیرسنتی و نوین و تشخیص مسائلی که ارزش مطالعه و صرف وقت را دارند - برخودرداری از دانش کافی در زمینه مورد مطالعه و تحقیق. - اندیشیدن به روشهای نو درباره حل مسئله و اندیشه کل نگرانه همراه با اندیشه درباره اجزای تشکیل دهنده کل. - داشتن ویژگیهای شخصیتی معین مانند خطرجویی، پشت کار برای غلبه بر موانع، بردباری در برابر ناکامی و مشکلات، و خودکارآمدی - برخورداری از حمایت اجتماعی، محیط تسهیل کننده و پاداش دهنده با توجه به اینکه اوج خلاقیت در سنین مدرسه است نباید تاثیر خانواده، مدرسه، محتوای درسی، روش تدریس و شخصیت معلم را در افت خلاقیت کودکان ندیده گرفت. عوامل دیگری نیز به شرح زیر در خلاقیت موثر هستند که اگر بطور صحیح بکار گرفته شوند در شکوفایی خلاقیت افراد موثر خواهند بود. 1- نقش اطلاعات در خلاقیت: اطلاعات یکی از عوامل اساسی خلاقیت و ماده خام آن است. به گفته «ویلیام»، خلاقیت مهارتی است که اطلاعت پراکنده را به هم پیوند میدهد. نتایج تحقیقات «هیز» (1988) و «ویش بو» (1988) در رابطه با زندگی 76 آهنگساز و 66 شاعر مشهور نشان داده است که هیچکدام از ایشان زودتر از پنج سال از شروع دوران شاعری و آهنگسازی خویش، شعر یا آهنگ قابل توجهی نساختهاند، این امر نشانه آنست که بدون برخورداری از میزان مطلوبی از دانش نمیتوان شاعر، نویسنده، موسیقیدان و یا فیزیکدان خلاق شد 2- رابطه هوش و خلاقیت: تحقیقات علمی نشان داده است که هوش خارقالعاده معادل با داشتن استعداد خلاقیت نیست، به عبارتی دانشآموزانی که دارای هوش زیادند، الزاماً افرادی که ابداعی ترین ایدهها را خلق کنند، نمیباشند. همچنین محققانی چون رو، (1953) و مک کنیون (1968)، ضمن بررسی هوش افراد بسیار خلاق دریافتند، آنان از مردم عادی باهوشترند ولی از همکاران غیر خلاق خویش درخشانتر نبودند 3- انگیزش و خلاقیت: انگیزش به حالات درونی ارگانیسم که موجب هدایت رفتار به سوی نوعی هدف میشود، اشاره میکند نظریه پردازان روان شناختی عقیده دارند که خلاقیت از حالت برانگیختگی درونی مرتبط با فعالیت بیشتر از انگیختگی بیرونی مرتبط با فرد منجر به خلاقیت میشود 3- خلاقیت و میزان خودپذیری: نتایج تحقیقات «گراندال» (1954) در ارتباط با میزان خود پذیری و سازگاری اجتماعی نشان می دهد که هم کسانی که خود را کمتر از آنچه هستند به حساب میآورند و به دیگران نشان میدهند و هم کسانی که خود را بیشتر از آنچه هستند به دیگران نشان میدهند، در زندگی اجتماعی موفق نیستند. این دو گروه در روابط انسانی دائم با مشکلاتی مواجه هستند و با هدر دادن وقت و انرژی، بازده کارهای خلاقه آنان کاهش مییابد 4- تخیل و خلاقیت: تخیل نوعی تفکر آزاد است و با بهره گیری از آن که خمیر مایه خلاقیت است، دنیایی بزرگ پهناور در مقابل چشمان دانشآموزان گشوده میشود و قادر میگردد، آزادانه خیال پردازی کند. به گفته (هارلوگ،1982)، خلاقیت شکلی از تخیل کنترل شده است که به نوعی ابداع و نوآوری منجر میشود. به عقیده فروید سرچشمه خلاقیت را باید در تجربیات دوره کودکی جستجو کرد. زیرا چگونگی تجارب دوران خردسالی در ظهور اندیشههای نو فوقالعاده موثر است. تجارب خلاق و تخیلی فرصت میدهد تا به رشد استعدادها برای تفکر، عمل و تبادل نظر پرداخته و بتوانیم به گسترش مهارتهای جسمی و ذهنی خود، پرورش احساسات، حواس پنجگانه، کشف ارزشها و درک فرهنگ خود و دیگران بپردازیم. 5- خانواده و خلاقیت: بدون شک خانواده مهمترین نقش را در کنترل و هدایت تخیل و ظهور خلاقیت دارد. زمینه رشد خلاقیت در خانه زمانی فراهم میشود که به کودکانتان آزادی مناسبی داده و به آنها احترام بگذارند. از نظر عاطفی در حد اعتدال به آنها نزدیک شده و بر روی ارزشهای اخلاقی و نه قوانین خاص تأکید شود. با تشویق و تایید رفتار کودک و فراهم آوردن زمینههای مساعد و تدارک لوازم بازیهای دلخواه او، قدرت تخیل و خلاقیت کودکان را تقویت کنند. خیالپردازیهای کودکان را سرزنش نکنند زیرا خلاقیت او را محدود میسازندخانواده خلاق به ویژگیهای درونی نظیر پایبندی به ارزشها، داشتن علاقه به چیزی و صراحت و رکگویی، بیش از ویژگیهای بیرونی نظیر خانواده خوب، حسن سلوک و کوشا بودن، اهمیت میدهند. به اعتقاد «ویلیامز»هر اندازه محیط خانوادگی و تحصیلی کودک از نظر دانستنیها و اطلاعات غنیتر باشد به همان اندازه بازده خلاقیت کودک بیشتر است«پال تورنس» میگوید محیطی که هم آزادی بیان و هم ارتباط سالم را تبیین کند از لحاظ پرورش خلاقیت بهترین محیط محسوب میشود به ویژه اگر پاداشهایی نیز برای رفتارهای خلاق در نظر گرفته شود نقش عوامل محیط آموزشی در خلاقیت نقش معلم: پال تورنس (1985) در تحقیقات خود به این نتیجه رسید که خصوصیات مربی و شیوههای آموزشی وی میتواند به افزایش تفکر خلاق کمک کند. مربیانی که از شیوه کودک ـ محور در آموزش خود استفاده میکنند، کودکان را نسبت به محرکات محیطی پیرامون حساس مینمایند. از تأکید بر الگوهای قالبی اجتناب میورزند و کلاس را چنان سازماندهی میکنند که محیطی تنوع و خلاق ایجاد شود. بررسیها نشان میدهد معلمانی که خودخواهان تغییر در روشهای تدریس روزانهشان هستند، توان یادگیری آفرینندگی را دارند. «وایتهد» معتقد است که شغل معلمی باید از یک «قاطعیت ویژه» برخوردار باشد و معلمان موفق باید بدقت بدانند که شاگردانشان به یادگیری چه مطالبی نیاز دارند تحقیقات پارادو(2002) ثابت کرده است که معلمان آموزشدیده بر عملکرد خلاق، پیشرفت تحصیلی و رشد شناختی دانشآموزان تأثیری به سزا داشتهاند و این تأثیر هم شامل دانشآموزان مستعد و هم غیرمستعد بوده است. وی با توجه به نتایج تحقیق پیشنهاد میکند برای معلمان بهویژه در کشورهای در حال توسعه آموزش پیوسته و منظمی صورت گیرد همچنین تحقیقات اسمیت(1998) نشان داد که معلمان خلاق با بهرهگیری از روشهای هنری، خلاق و غیرسنتی، خلاقیت دانشآموزان را افزایش دادهاند. با بررسی پژوهشهای مرتبط با معلمان خلاق می توان به این نتیجه رسید که آنها معمولاً از روشهای زیر استفاده میکنند: 1ـ استفاده از حواس مختلف، توجه به حواس مختلف و استفاده صحیح و بجا از آنها در فرایند یادگیری، 2ـ استفاده از تجربههای مستقیم، 3ـ بکارگیری سخنان خودجوش و گفتگوی آزاد، متقابل و غیر قالبی، 4ـ استفاده از روشهای فعال تدریس، 5ـ استفاده از روش بارش مغزی یا کنکاش مغزی 6ـ استفاده تلفیقی از تفکر واگرا و همگرا، 7ـ توجه به تفاوتهای فردی. جو کلاس: به طور کلی، برای پرورش خلاقیت لازم است جو کلاس فعال باشد و روشهای تدریس اکتشافی و فعال که مبتنی بر فعالیت دانش آموز است، محور تدریس قرار گیرد تا بتوان به یادگیری توأم با خلاقیت دست یافت. قراردادن محرکات بصری در کلاس، ترتیب چیدن میز و صندلی ها و اختصاص فضای لازم برای فعالیت دانشآموزان، از جمله مواردی هستند که باید به آنها توجه کرد. عامل مهم دیگر، برای فراهم کردن جو فیزیکی کلاس، پیشبینی وسایلی است که بتوان از طریق آنها، آثار دانشآموزان را به معرض نمایش گذاشت. در واقع هر آنچه که بتوان از آن برای مهم تر جلوه دادن نمایش اختراعات و آثار شاگردان استفاده کرد، به تحقق این منظور کمک خواهد کرد. معین پور، نصر و ساعدی (1383) در پژوهشی با عنوان تأثیر عوامل فیزیکی کلاس درس بر پیشرفت تحصیلی دانشآموزان همچنین نصر، و معینپور(1381) در پژوهشی با عنوان تأثیر جمعیت و محیط انسانی، فیزیکی کلاس درس بر پیشرفت تحصیلی دانشآموزان به بررسی نتایج پژوهشهای متعدد پرداخته اند و با پژوهش خود نیز به این نتیجه رسیدند که جو کلاس از جنبه های مختلف همانند آرایش و سازماندهی کلاس، صدا، نور و حرارت، تجهیزات آموزشی، ابعاد ظاهری کلاس، روابط و کنش های انسانی بر یادگیری، رشد قدرت تفکر و خلاقیت دانشآموزان تاثیر سازنده دارد عامل فکری-عقلانی: ساختار فکری کلاس زمانی می تواند موجب رشد خلاقیت دانشآموزان شود که نیروی تفکر و اندیشه را در آن ها تقویت کند. به این منظور، معلم باید مسائلی را در کلاس طرح کند که به تحقیق و تأمل نیاز داشته باشند. جو عقلانی مطلوب آن است که بتواند دانش آموز را بر انگیزد. معمولا با حذف تفکر عادی و عادتی و با اندیشیدن به چیزهای غیر معمولی، غیر عادی، امکان ابتکار فراهم می گردد عامل عاطفی: عواطف و عوامل غیر منطقی نقش اول را درخلاقیت بازی می کنند. عواطف می توانند در رابطه با خلاقیت تسهیل کننده یا بازدارنده باشند. عواطف باعث میشوند فرد درگیر کار شده چنانکه با شور و اشتیاق آن را دنبال میکند و کارهای فوق العادهای ارائه میدهد. برای درگیری عاطفی اجرای نمایشهای خلاق میتواند مفید باشد. جو عاطفی مناسب آن است که دانشآموزان در آن احساس امنیت کنند و قادر باشند نسبت به محرکهای فیزیکی و عقلانی ارائه شده از طرف معلم و همسالان، واکنشی مطلوب از خود نشان دهند. به طور کلی برای پرورش رفتار خلاق، جو عاطفی کلاس باید شرایطی فراهم آورد که دانشآموزان ضمن آن بتوانند احساس ارزش، اعتماد به نفس، تعلق و قدرت کنند. نقش مدرسه: مدرسه به عنوان واحد عملیاتی نظام آموزشی و به عنوان مکانی که تعلیم و تربیت رسمی در آن جریان دارد، میتواند قدرت اندیشه و مهارت ذهنی دانشآموزان خود را چنان تقویت کند که به راحتی بتوانند برای دست یافتن به راهحلهای مناسب و واقع بینانه، به خلق ایده های نو بپردازند، یا می تواند، با ارائه تکلیف و نیز عدم توجه به تفاوت های فردی و عدم شناخت یا بی توجهی به ویژگیهای دانشآموزان، سبب شود که قدرت خلاقیت آنان به تدریج کاهش یابد. یک مدرسه خوب که میتواند زمینه ساز تفکر خلاق در دانشآموزان باشد، دارای خصوصیات زیر است: 1- محیطی دوستانه که در آن از زحمات هر فرد کوشا قدردانی می شود؛ 2- فضایی مملؤ از امنیتخاطر وآزادی عمل حاکم بر آن؛ 3- محیطی که در آن فرصت یادگیری و مسؤلیت پذیری مهیاست؛ 4- محیطی دارای فرصت هایی برای تصمیم گیری؛ 5- وجود امکانات لازم برای ارزشیابی همگانی در آن. برای این که مدرسه بیشترین نقش را در پرورش خلاقیت کودکان داشته باشد، روانشناسان پیشنهاد کردهاند مسائلی که در مدرسه به یادگیرندگان ارائه میکنند، طبقهبندی شوند و دستاوردهای خلاق آنان مورد تشویق قرار گیرد. همچنین امکان تدریس عملی برای هر درس فراهم شود تا دانشآموزان بتوانند نو آوری های خود را در مدرسه و جامعه به کار گیرند موانع خلاقیت «گیلفورد» در این باره ویژگیهای زیر را نام برده است: سلطهگری، منفیبافی، مقاومت، ترس، عیبجویی، انتقاد از دیگران، سازشکاری، تسلیم در برابر قدرت کمرویی. از موانع دیگر که بر سر راه خلاقیت دانشآموزان قرار دارند، عبارتند از: 1ـ عدم اعتماد به نفس 2ـ تمایل به همرنگی 3ـ عکسالعمل منفی 4ـ حذف خیالبافی 5ـ پیشداوریها 6ـ ترس از انحراف وسیع در همنوایی با اجتماع 7ـ ارزشها و هنجاریهای فرهنگی اصول ایجاد و پرورش خلاقیت در مدرسه «تورنس» اصولی برای توسعه تفکر خلاق از طریق مدرسه ارائه میدهد: 1ـ حساس کردن دانشآموزان به محرکهای محیطی، 2ـ تشویق به دستکاری اشیاء، 3ـ تشویق عقاید نو، 4ـ ایجاد جوی خلاق در کلاس، 5ـ آشنا کردن کودکان با فرایند خلاقیت، 6ـ ارزشیابی و تشویق یادگیری خودانگیز، 7ـ ایجاد فرصت برای تفکر خلاق، 8ـ گسترش انتقاد سازنده، 9ـ روحیه حادثهجو داشتن، 10ـ کسب شناخت در رشتههای گوناگون، 11ـ ارزشمند داشتن تفکر خلاق |
روشهای آموزشی مناسب برای پرورش خلاقیت
روشهای آموزشی که در جریان آموزش و یادگیری بکار گرفته میشوند در صورتی در توسعه تفکر خلاق و خلاقیت موثر خواهند بود که برخی یا تمام عوامل و شرایط لازم برای پرورش خلاقیت را ایجاد کنند. همانطور که قبلا اشاره شد بر اساس نظریه استرنبرگ و لوبارت(1999)، خلاقیت مستلزم ترکیب و تعامل عوامل مانند توانایی ذهنی برای درک مسائل به شیوه غیرسنتی و نوین، برخودرداری از دانش کافی در زمینه مورد مطالعه و تحقیق، برخورداری از حمایت اجتماعی، محیط تسهیل کننده و پاداش دهنده و ... می باشد پاشا شریفی(1383)، در پژوهشی با عنوان رابطه خلاقیت و ویژگیهای شخصیتی دانشآموزان دبیرستانهای تهران، به این نتیجه رسید که میان عامل شخصیتی باز بودن نسبت به تجارب یا انعطاف پذیری در دانشآموزان دختر و پسر رابطه معنیداری به دست نیامده است. اما این عامل با سطح خلاقیت رابطه مثبت نشان داده است. علایق گسترده، کنجکاوی و غیرسنتی بودن، همگی از عوامل مرتبط با خلاقیت به شمار میروند علاوه بر توجه به این عوامل برای ایجاد شرایط رشد خلاقیت باید نگرشها و ارزشهای حاکم بر کلاس درس نیز حامی تفکر خلاق باشند. مهارت خلاقیت در محیطی که با ارزشهای فکری زیر توأم است رشد خواهد کرد: 1- شکستن عادتها، 2-تأخیر در مورد ایدهها 3- توجه به مسایل پیجیده، 4- متفاوت دیدن چیزها، 5- تفکر وسیع (برقراری ارتباط میان ایدههای متفاوت).
قبل از معرفی روشهای آموزشی موثر بر افزایش خلاقیت، قابل ذکر است که آموزش خلاقیت، خود از عوامل بهبود تفکر خلاق است. در همین زمینه یافتههای گیلفورد(1952)، گتزل و جکسون(1962)، تورنس (1967)، دلاس(1971)، اسبورن(1381)، آمابیل و همکاران(1989)، سوزافیلت، رنزولی و وستبرک(2002)، پیر خائفی(1376) و ساداتحسینی و معماریان(1388) نشان میدهد که آموزش خلاقیت به هر ترتیب منظمی از قبیل کارگاهی، برنامه درسی، برنامههای عملی، فردی و گروهی بر افزایش خلاقیت افراد تاثیر مثبت داشته است
در بیشتر یافتهها و پژوهشهای روانشناسان به ویژه روانشناسان شناختی و نظریه پردازان یادگیری، بر ارزش آموزش تعاملی یا فعال تأکید شده است. این پژوهشها مؤید دانش شناسی سازندهاند و بر لزوم شرکت فعال دانشآموزان در فرایند یادگیری تأکید میکنند(برد و همکاران،١٩٩١، بروفی،١٩٩١، پراوات،١٩٩١، نیومان و آکین، ١٩٩٣، روزنشین و میستر ١٩٩٢). حاصل این بینش نو در زمینهی فرایند یاددهی-یادگیری این است که معلمان باید به جای روش سنتی سخنرانی، راههای دیگری را بیازمایند
بررسی منابع مرتبط و نتایج پژوهشهای مختلف از قبیل ساداتحسینی و معماریان (1388)، میرکمالی و خورشیدی(1388)، شریفی و داوری(1388)، محمدجانی(1387)، کاظمی و جعفری(1387)، چراغ چشم(1386)، حسینی(1386)، جهانی (1385)، گنجی، پاشا شریفی و میرهاشمی(1384)، قاسمی و اقلیدس(1384)، فضلی و جوادی(1383)، تورنس(١٩67)، دالاس(1971)، استرنبرگ و ویلیامز (1997)، اسمیت(1998)، استرنبرگ و لوبارت[2](1999)، فلیس، رنزولی و وستبرگ(2002)، پارادو(2002)، مگیسون(2004)، هاپکینز، جویس و کالهون(1385)، شعبانی(1387)، جویس، ویل و کالهون(1381)، آقازاده(1388) و برخی دیگر از پژوهشگران و منابع حوزه خلاقیت و تعلیم و تربیت نشان میدهند که بکارگیری روشهای آموزشی زیر در تدریس و یادگیری به دلایلی مانند تطابق با فرایند خلاقیت، فرایند مسئله یابی و حل مسئله، بکارگیری احساسات و قدرت تخیل و ... بطور مستقیم یا غیر مستقیم باعث بهبود و افزایش خلاقیت دانشآموزان می شوندتا [60]:
روش چندحسی(مختلط): استفاده از این روش مستلزم به کار گرفتن همه حواس است و جریان یادگیری از طریق تمام حواس صورت میگیرد از طریق کاربست این روش میتوان، مطالب و مهارتها را درک کرد، ارتباط موثرتری برقرار کرد، مهارتها و مطالب را از یک موقعیت به موقعیت دیگر تعمیم داد.
روش حل مسئله: در این روش آموزش در بستر پژوهش انجام می شود ومنجر به یادگیری اصیل و عمیق وپایدار در دانشآموزان میشود. در این روش ابتدا معلم باید مسئله را مشخص کند، سپس به جمع آوری اطلاعات توسط دانشآموزان پرداخته شود، و بعد از جمعآوری اطلاعات، فرضیهسازی و در نهایت فرضیهها را آزمایش و نتیجهگیری شود. اگر روش حل مسئله درست انجام شود می تواند منجر به بارش یا طوفان فکری گردد.
روش پروژهای: روش تدریس پروژهای به دانشآموزان امکان میدهد تا قدرت مدیریت، برنامهریزی و خودکنترلی را در خودشان ارتقا بخشند. در این روش دانشآموزان میتوانند با توجه به علاقهی خود موضوعی را انتخاب و به طور فعالانه در به نتیجه رساندن آن موضوع شرکت نمایند.
روش پرسش و پاسخ: شیوه پرسش و پاسخ شیوهای است که معلم به وسیله آن فراگیر را به تفکر درباره مفهوم جدید یا بیان مطالب فرا گرفته و یا فراخوانی اندیشه ها و تخیلات ذهنی و تلفیق اطلاعات تشویق می کند.
روش بحث گروهی: در این شیوه دانشآموزان فعالانه در یادگیری شرکت میکنند و مفهوم مورد نظر را از یکدیگر میآموزند. در این شیوه معلم را میتوان به عنوان محرک، شروع کننده بحث و راهنما تصور کرد. بحث گروهی اغلب به صورت هدایت شده و برخی اوقات بصورت غیرسازمان یافته انجام می شود.
روش آزمایشی: آزمایش فعالیتی است که در جریان آن فراگیران با به کار بردن وسایل و مواد بخصوصی درباره مفهومی خاص عملا تجربه کسب میکنند. کسب هر تجربه ای اطلاعاتی را برای تخیل و تفکر و کسب تجارب بعدی به دست داده و به رشد قدرت خلاقیت کمک خواهد کرد.
روش گردش علمی: گردش علمی به دانشآموزان امکان میدهد که از طریق مشاهده طبیعت، وقایع، فعالیتها، اشیا و مردم تجربه علمی کسب نمایند. در گردش علمی دانشآموزان با مشاهده واقعیتها میتوانند مفاهیمی را که در کلاس مورد بحث قرار میگیرد، بهتر در ذهن خود بپرورانند.
روش ایفای نقش: هدف این الگو رشد همدلی با دیگران وبررسی مسایل وواقعیت ها وارزش های اجتماعی در عمل است. این الگو در همه برنامههای آموزشی وپرورشی وسنین مختلف کاربرد دارد. بطور کلی این الگو با عث افزایش فهم دانشآموز ان در بهبود وگسترش ارزشهای اجتماعی می شود.
روش کارگاهی: روش تدریس کار گاهی یکی از روشهای موثر یاددهی و یادگیری است که در بیشتر موارد با روش سخنرانی، سمینار، کنفرانس و سمپوزیوم به صورت توام به کار برده می شود. به دلیل استفاده از روشهای متنوع در روش کارگاهی، همچنین استفاده از وسایل آموزشی مختلف، این روش برای تقویت تفکر خلاق مفید می باشد.
الگوی دریافت مفهوم: این الگو برای یاد دادن نحوه طبقهبندی کردن، نحوه فکر کردن، و چگونگی دریافت مفهوم به دانشآموزان اهمیت دارد. در این الگو معلم به عنوان حامی و هدایتگر فرضیههای دانشآموزان است به نحوی که از قبل مفاهیم را انتخاب و در نمونههای مثبت و منفی سازمان میدهد وفراگیران را جهت نیل به این مفهوم هدایت میکند. کمک به اندیشیدن و درست اندیشیدن از ویژگیهای این الگو میباشد.
الگوی تفکر استقرایی: در این الگو معلم آغاز گر فعالیت است، زیرا فعالیتها از قبل به وسیله معلم تعیین میشوند، اما جو همکاری ودوستانه بین معلم و شاگرد وجود دارد. تماس یکایک دانشآموزان برای دسترسی به اطلاعات فراهم است. این الگو منجر به افزایش آگاهی فردی و رشد خودکنترلی دانشآموزان میگردد ودر همه سطوح تحصیلی کاربرد دارد. می توان گفت بکارگیری این الگو به رشد تفکر منطقی و قدرت حل مسئله کمک می کند.
الگوی آموزش کاوشگری: این الگو با عث تقویت استدلال فراگیران، شناخت مفاهیم، فرضیهها و آزمون آنها در دانشآموزان می شود. در این الگو جو همکاری بین معلم وشاگرد وجود دارد. کاوشگری میتواند یک روش تلفیقی از روشهای بحث گروهی، پروژه ای و آزمایشی هم باشد.
الگوی یادسپاری: این الگو باعث تاکید بر پردازش اطلاعات، افزایش یادسپاری و درونی کردن اطلاعات در دانشآموزان میشود. معلم و شاگرد به صورت یک گروه برای دادن مطالب جدید جهت یادسپاری تلاش میکنند. این الگو نیاز به عکس، وسایل مجسم، فیلم وسایر مطالب دیداری و شنیداری دارد. و باعث تقویت قدرت تصویرسازی و تلفیق اطلاعات میشود.
الگوی تدریس غیرمستقیم: این الگو با عث مشارکت فراگیران در یادگیری شده و به آنها یاد میدهد که چگونه خود به فراگیری مطالب پرداخته و مسائل را حل کنند. معلم نقش هادی، راهنما و تسهیل کننده را دارد و دانشآموز آغاز کننده است، به نحوی که معلم به دانش آموزان کمک میکند تا مسائل را تعریف و برای حل موفقیت آمیز آنها اقدام نمایند.
الگوی بدیعه پردازی(افزایش تفکر خلاق): هدف این الگو افزایش تفکر خلاق ومشکلگشایی در مواقع خاص، بر هم زدن سنت های متداول گسترش افقهای فردی و اجتماعی در دانشآموزان است. معلم سوالاتی از دانش آموزان می نماید، ولی پاسخ دانشآموزان کاملا باز است و معلم بایستی کمک کند تا شاگردان تفکر خود را بسط دهند. با توجه به نتایج تحقیقات انجام شده برای بررسی رابطه این الگو با خلاقیت می توان گفت این بکارگیری این الگو در افزایش خلاقیت دانش آموزان تاثیر مستقیم دارد.
الگوی پژوهش گروهی(تفحص گروهی): این الگو برای کمک به دانش آموزان در تقویت مردم سالاری و آموزش آنها از طریق همکاری کاوشگرانه در فهم مسائل اجتماعی و تحصیلی است. در این الگو معلم مانند یک مشاور عمل میکند و بایستی بتواند به درخواستهای دانش آموزان پاسخ دهد و به کمک آنها نیازمندی های آموزش را فراهم آورد.
بحث و نتیجه گیری
روشهای نوین تدریس و روشهای که در مطالعه حاضر با استناد به پژوهشهای انجام شده بعنوان روشهای فعال و روشهای موثر در ایجاد و افزایش خلاقیت دانش آموزان شناخته شدند، در بهبود کیفیت تدریس، بالا بردن قدرت تفکر و خلاقیت و افزایش روحیه پژوهشگری دانش آموزان نقش بسزایی داشته و در صورت اجرای دقیق میتوانند تحولی شگرف در آموزش و پرورش و به تبع آن در جامعه بوجود آورند. با بررسی مختصر اهداف، ویژگیها، چگونگی اجرا، و تاثیرات این روشها میتوان نتیجه گرفت که تمامی روشهای بصورت مستقیم همانند الگوی بدیعه پردازی، و یا بصورت غیر مستقیم همانند الگوی یادسپاری به دلایل زیر موجب افزایش خلاقیت دانش آموزان می شوند:
- کمک به سیالی اندیشه و پرهیز از راه حلهای سنتی و متداول
- انعطاف پذیری در روش اجرا
- عدم پیروی کامل از الگوهای قراردادی
- فعال بودن دانش آموزان از لحاظ فکری و جسمی
- ایجاد امکان بکارگیری هوشهای مختلف همانند هوشهای تصویری، کلامی، جنبشی، منطقی و ..
- حمایت از جریان تفکر، انتزاع، آزاد اندیشی و ریسک پذیری
- توجه به علایق و احساسات دانش آموزان
- هدایت به روشهای درست و منطقی اندیشیدن
- همکاری و همیاری در جریان آموزش و یادگیری.
با اجرای صحیح این روشها در فرایند آموزش به دانشآموزان فرصت داده میشود به کنجکاوی، تداعی آزاد، مشورتخواهی، توضیح و توسعه اندیشهها و تخیلات، نقد افکار دیگران، حمایت از افکار دیگران، تفکر واگرا و انعطافپذیری درایدهپردازی و نقد ایدههای دیگران بپردازند. آموزش انضباط فکری(استدلال و تفکر منطقی)، قضاوت صحیح، روش پژوهش و کاوشگری، تعدیل و ترکیب افکار، استفاده از تجارب و اشیا و... از ویژگیهای روشهای فوق میباشد. بنابراین بکارگیری روشهای آموزشی مطرح شده، بویژه در صورتی که در جریان اجرای این روشها از رسانهها و وسایل آموزش متنوع استفاده شود. همچنین در کنار آن با توجه به یافتههای پژوهشی، فرایند تفکر خلاق و مهارتهای خلاقیت جداگانه به دانشآموزان آموخته شود، میتوانیم شاهد شکوفایی استعدادهای خلاقانه دانشآموزان باشیم. مسلما این امر در صورت برخورداری از حمایت اجتماعی و و جود فرهنگ، رسانهها، خانوادهها و سازمانهای حامی خلاقیت میتواند در مدت کوتاهی جامعه خلاق و مبتکر و به تبع آن توانمند در اقصاد، صنعت، حل مسائل فرهنگی و اجتماعی و توسعه یافته ایجاد کند.
در نهایت با توجه به مباحث مطرح شده می توان پیشنهاد داد که استفاده از ترکیبی از الگوها و روشهای آموزشی موثر در خلاقیت دانشآموزان میتواند بهترین روش افزایش توان ابتکار و خلاقیت دانشآموزان باشد. چرا که این کار باعث میشود فرآیند آموزش را از حالت منفعل بیرون آمده و دانشآموزان را ترغیب میشوند تا به صورت فعالانه در یادگیری مطالب درسی مشارکت داشته باشند. با استفاده تلفیقی از این روشها دانشآموزان بین تجربه و گفت وگو تعامل و برقرار کرده و از زوایای مختلف موضوع درسی را بررسی میکنند، افکار و عقاید خود در آن زمینه را به سطح بالاتری ارتقا میدهند و از تجارب و اطلاعات قبلی خود و دیگران جهت دستیابی به معانی و مفاهیم وسیعتر و غنیسازی دانش و تجربه خود بهره میبرند. این امر موجب افزایش توان استدلال و وسعت اندیشه ورزی و تخیل و در نهایت خلافیت خواهد شد.