خرد

هـمکاران محترم و دانش آموزان عزیز به وبلاگ خودتان خوش آمدید.امید است،که ما را در این مسیر یاری کنید.ضمنا پذیرای انتقادات و پیشن

خرد

هـمکاران محترم و دانش آموزان عزیز به وبلاگ خودتان خوش آمدید.امید است،که ما را در این مسیر یاری کنید.ضمنا پذیرای انتقادات و پیشن

با کودکان لجباز چگونه رفتار کنیم؟

با کودکان لجباز چگونه رفتار کنیم؟

اگرچه والدین امروزی از نظر تحصیلات و اطلاعات در مقایسه با گذشته نمونه اند ولی هنوز پرسش های زیادی وجود دارد. وقتی بچه ای همیشه از سرویس مدرسه جامی ماند، یا هر چه دلش می خواهد می پوشد و گوشش به حرف کسی بدهکار نیست، شما به عنوان مادر یا پدر چه باید بکنید؟ راهکارهایی که اینجا مطرح می شود در مورد بعضی از بچه ها جواب می دهد و در مورد بعضی ها هم نه. بعد از مطالعه مطلب از میان راهکارها یکی را انتخاب کنید و به مرحله عمل برسانید البته با صبر و حوصله، و انتظار نداشته باشید خیلی زود جواب بگیرید چه بسا روشهایی هستند که در برابر آنها ابتدا کودک حالت تدافعی به خود می گیرد و بدتر می شود اما به مرور زمان به حالت عادی برمی گردد. مطمئن باشید فقط فرزند شما مشکل ندارد بلکه همه بچه ها با والدین در روشهای تربیتی مشکل دارند. با توجه به اینکه همه افراد یک جور نیستند و موقعیت ها نیز منحصر به فرد است پس برای حل مشکل یک راه حل قطعی و مستقل وجود نخواهد داشت.

گاهی شما به عنوان مادر یا پدر راه حلی بهتر از کارشناسان پیدا می کنید. جلوی کودکی که در خیابان گریه می کرد و مادرش دست او را می کشید و با خود می برد ایستادم و گفتم: «ببخشید، دخترتان چرا گریه می کند؟!»

«به خدا دیگر خسته شدم. هر چه را که می بیند می گوید برایم بخر. من چطوری به او بفهمانم که پول ندارم.» خانم دیگری که خود را صبوری معرفی می کرد گفت: «من سعی می کنم با بچه هایم زیاد حرف بزنم و آنها هم خوب حرفهای مرا می فهمند و مشکل زیادی ندارم. البته هیچ بچه ای نیست که مشکل نداشته باشد.»

 یادتان باشد مشکلات یک شبه حل نمی شود.

اگر کودکی کاری را تا به حال انجام نمی داد اما حالا یک بار حتی از روی اکراه انجام می دهد او را خیلی تشویق کنید زیرا این نشانه یک پیشرفت واقعی است. به جای مأیوس شدن از دست نیافتن به انتظارات زیاد خود، از پیشرفت های کوچک و تدریجی کودکتان خوشحال باشید. شما و همسرتان باید در مورد مشکلتان صحبت کنید و هر دو تصمیم به اصلاح اخلاق فرزندتان بگیرید. اگر حرفی می زنید هر دو با هم توافق داشته باشید، طبق تجربه، والدین خیلی زود خسته می شوند و بچه ها این را می دانند. اگر والدین مقاوم نباشند بچه ها به خواسته های آنها احترام نمی گذارند و خود را موظف به انجام وظایف محوله نمی دانند.

سعی کنید رفتار عمومی فرزندتان را با دید مثبت نگاه کنید. برخی رفتارهای او از دید شما آزاردهنده است. پس از همه رفتارهای او ناراضی نباشید. وقتی روی یک خصوصیت ناپسند او کار می کنید و در حال اصلاح آن هستید به او اطمینان دهید که دوستش دارید. هرگز تحسین را در مورد کودکان، کم ارزش تلقی نکنید. کودک در هر مرحله سنی که باشد تمایل شدیدی دارد که والدینش او را بپسندند. تربیت در نظر بعضی از والدین فقط تنبیه است ولی واژه تربیت درواقع به معنای تعلیم و پرورش، شامل مجموعه ای از روشهای مثبت و منفی است. تربیت صحیح آن است که وقتی فرزند شما نیم نگاهی به شما می اندازد تا مطمئن شود عملی که انجام داده درست است یا غلط، به او توجه کنید یا وقتی در حال تلفن زدن کودکتان می خواهد مکالمه شما را قطع کند و با شما صحبت کند. تربیت صحیح آن است که به او توجه نکنید. اما اگر دیدید که تصمیم گرفت منتظر تمام شدن مکالمه شما شود، بهتر است به او توجه کنید و نگاهی مهربان به او بیندازید.

وقتی کودکی روی موضوع خاصی پافشاری دارد به او بگویید که قصد لجبازی دارد و شما به آن اهمیت نمی دهید. از آن دسته والدینی نباشیم که وقتی از کودکمان عمل خوبی سر زد آن را به سادگی و بدیهی تلقی کنیم و هیچ واکنشی نشان ندهیم ولی برعکس هر وقت عمل بدی از او سر زد تمام اشتباهاتش را به رخ او بکشیم. انتقاد همراه با تشویق نتایج بهتری به بار می آورد. کودک می خواهد که شما به او توجه کنید. اگر دیدگاه شما منفی باشد او از راه های منفی به هدفش می رسد اما اگر شما روی نکات مثبت تمرکز کنید در مقابل، رفتارهای خوب بیشتری دریافت خواهید کرد زیرا در این حالت کودک با رفتارهای مثبت سعی در جلب توجه شما خواهد داشت.

رفتار کودک را تحسین کنید نه شخصیت او را. همچنان که وقتی از او انتقاد می کنید شخصیت او را زیر سؤال نبرید. به جای این که به او بگوییم خیلی بچه بدی هستی می توان گفت: «من از طرز حرف زدن تو خوشم نمی آید.»

مؤثرترین راه برای آموزش رفتار خوب ، شکل دادن رفتار با تحسین است. این روش تربیتی باید به طور مداوم استفاده شود تا رضایت شما را از رفتارهای جدید فرزندتان نشان دهد. خیلی خوب است یادداشتی از کارهای روزانه کودک تهیه کنید و در انتهای روز این یادداشت را به او نشان دهید. این کار روش خوبی برای صحبت کردن در مورد وقایع هر روز است و با این کار هر دوی شما احساس خوبی خواهید داشت.

هر چند وقت یک بار مخصوصاً در روزهایی که یادداشت پر از کارهای خوب می شود او را تشویق کنید یا هر چه که دوست دارد برایش تهیه کنید و عنوان کنید که این جایزه کارهای خوب است. اگر دیدید تعریف های شما را نادیده می گیرد ولی بعداً در رفتار خود آن را تکرار می کند دریابید که ستایش مؤثر بوده است. همیشه از یک شیوه برای انتقاد استفاده نکنید مثلاً یک بار یادداشتی را در کیفش بگذارید و از یک رفتار بدش شکایت کنید.

یکی دیگر از راه های مؤثر در برطرف کردن رفتارهای آزاردهنده نادیده گرفتن آنهاست. در این روش احساس می کنید که درواقع کاری برای بهبود وضعیت انجام نمی دهید اما بعداً درمی یابید که با نادیده گرفتن، رفتار ناشایست ترک می شود. برخی از والدین، این روش را دوست دارند و می توانند به طور مؤثری از آن استفاده کنند اما برای برخی به علت پایین بودن ظرفیتشان، این روش فقط فشار روانی و تنش را زیاد می کند. اگر شما هم چنین احساسی داشتید از این راه صرفنظر کنید. اگر تصمیم گرفتید که در مورد یک رفتار از روش نادیده گرفتن سنجیده استفاده کنید به هیچ وجه به آن واکنش نشان ندهید. چه زبانی و چه غیرزبانی. وقتی کودک همان رفتار را انجام می دهد با حرکات صورت به او اشاره نکرده، حتی نگاهش نکنید. وانمود کنید که متوجه او نیستید. می توانید اتاق را ترک کنید یا رویتان را به سمت دیگری برگردانید تا وقتی که او به عملش ادامه می دهد شما نیز این روش را ادامه دهید. این خود نوعی توجه است. به او لبخند نزنید. زیرا این عمل او را جسورتر می کند . فقط آن قدر به کارتان مشغول شوید که به نظر آید به هیچ چیز در اطرافتان توجه ندارید.

گاهی می توانید در حضور کودک دیگر، از رفتار مثبت آن کودک ستایش کنید. این کار ممکن است به تقلید کودک شما از کودک خوش اخلاق بینجامد. سعی کنید عصبانی نشوید! زیرا عصبانیت به احساس بدی می انجامد . به علاوه هیچگاه تسلیم نشوید. اگر قبل از ناهار گفتید که خوراکی نمی دهم باید صبر کنی موقع ناهار شود و اگر او گریه و زاری سرداد اصلاً به او اهمیت ندهید و محکم بگویید قبل از غذا خوراکی نمی دهم. هر چند که او سماجت کند. اگر کوتاه بیایید کودک یاد می گیرد که با گریه حرفش را به کرسی بنشاند و دیگر برای حرفهای شما اهمیتی قائل نیست.

همیشه به قولتان عمل کنید. یک کودک مخصوصاً اگر خیلی کوچک باشد به تکمیل نشدن یا به تأخیر افتادن پاداش وعده داده شده بسیار حساس است. کاری را که از عهده انجامش برنمی آیید تعهد نکنید. وقتی قول چیزی را دادید پای آن بایستید. سعی کنید مشکلات فرزندتان را یکی یکی حل کنید نه اینکه همه را یک جا از او بخواهید. مثلاً اول مشکل مسواک زدن و بعد مشکل وقت خوابش را حل کنید. کودک را به تنبیهی که آن را انجام نمی دهید تهدید نکنید. تهدید های پوچ و ناپایدار به رفتارهای نادرستی می انجامد که تثبیت شده و در برابر تغییر مقاوم تر می شوند.

یکی از مشکلات بزرگ مادران مسواک زدن بچه هاست. اگر شما به طور مرتب دندان های خود را مسواک بزنید او نیز مشتاق خواهد شد تا چنین کند. مدت ها قبل از این که کودک واقعاً بتواند دندانش را مسواک بزند، به او مسواک بدهید. بگذارید با مسواک و خمیردندان و دندانهایش بازی کند. اگر دیدید باز هم به طرف مسواک نمی رود با کلمات و جملات زیبا در موقع مسواک زدن این کار را برای او لذت بخش کنید. حتی می توانید با دندانپزشک برای انگیزه دادن به کودک مشاوره کنید. همیشه به کودک بفهمانید که دقیقاً چه انتظاری از او دارید و به جای اینکه شخصیتش را مورد انتقاد قرار دهید اعمالش را مورد انتقاد قرار دهید.

به او نگویید «دست و پا جلفتی هستی» بگویید: «وقتی که شلوار و لباست را روی زمین می بینم خیلی ناراحت می شوم.» به او برچسب نزنید. چون او زودباور می کند که واقعاً این طور است. معمولاً در نظر والدین کارهای منزل کارهایی کوچک و تکراری هستند که همیشه در خانه انجام می گیرند ولی در نظر بچه ها این کارها بسیار مشکل و ناخوشایندند. صرفنظر از این که این کارها چقدر بی اهمیت اند، به ویژه در هنگامی که انجام آنها مستلزم یادآوری های مکرر وبحث طولانی باشد می تواند آرامش منزل را برهم بریزد.

یکی از شکایات والدین، بی مسئولیت بودن کودکان است. کارهایی که بردوش آنها گذاشته می شود انجام نمی دهند حتی با چند بار تذکر هم تن به انجام آن نمی دهند. خلاصه نافرمان و گستاخ می شوند. سعی کنید مسئولیت دادن را در کودکان زود شروع کنید و با افزایش سن وظایف او را تغییر دهید و وقتی از وظایفش سرباز زد از تدابیر منفی استفاده کنید.

مثلاً او را از اسباب بازی مورد علاقه اش محروم کنید یا پول توجیبی اش را کم کنید یا مثلاً وقتی لباسش را در سبد لباسهای کثیف نمی گذارد لباسهایش را نشویید و بگویید: «چون لباسهایت در سبد نبود، من آنها را ندیدم.»

دیگر از مشکلات مادران شب اداری کودکان است. اکثر کودکان در حدود ۲ تا ۳ سالگی رختخواب خود را خیس نمی کنند. قطع شب ادراری یک روند پیشرفت طبیعی است که نشان دهنده تکامل مثانه کودک در نگه داشتن ادرار و ایجاد تحریکات ادراری است. خیس کردن اتفاقی در کودکان بزرگتر انتظار می رود و نباید آن را جدی تلقی کرد. هرگز به علت شب ادراری کودک را مسخره و شرم زده نکنید. این کار نه تنها به او کمکی نمی کند به ایجاد مشکلات جدی احساسی و روانی می انجامد. در حدود ۷۵ درصد از کودکان ۴ ساله و ۸۵ درصد از کوکان ۵ ساله رختخوابشان را خیس نمی کنند مگر گاه و بیگاه، ولی عده بسیار کمی تا زمان بلوغ یا حتی بزرگسالی هم شب ادراری دارند. اگرچه نباید کودک را به خاطر شب ادراری مسخره کرد اما نباید آن را نادیده گرفت.

اگر پزشک دلایل عفونت ادراری و … را رد کرد بهتر است قبل از این که به درمان های غیرپزشکی بپردازیم با یک متخصص مجاری ادراری مشورت کنیم. اگر مشکل پزشکی باشد مطمئن باشید کودک تحت نظر پزشک مشکلش حل می شود اما اگر کودک پس از یک دوره چند هفته ای یا طولانی تر دوباره شروع به شب ادراری کرد شاید علت، هیجان و مشکلات عاطفی باشد.

سعی کنید تشنج را در خانه کم کنید. جلوی کودک با همسرتان بگومگو نکنید. در هنگام خواب موزیک آرام بگذارید یا او را به طور ملایم ماساژ دهید، قصه مورد علاقه اش را تعریف کنید تا با آرامش بخوابد. ساعت های پایانی روز به او آب ندهید یا کمتر آب بدهید. کودکی را که پزشکان گفته اند مثانه کوچکی دارد تشویق کنید مایعات زیادی در طول روز بنوشد تا حجم مثانه اش بزرگ شود. از مشکلات مهم دیگر بددهنی و ناسزا گفتن کودکان است.

توجه بیش از حد به این رفتارها باعث ترغیب کودک به این اعمال زشت می شود. در این مورد، بیش از حد واکنش نشان ندهید.

به کودکتان به طور جدی بگویید که اصلاً دوست ندارید او چنین کلماتی را که مناسب شخصیت او نیست به کار ببرد. ولی اگر واکنش شدید نشان دهید چه با ترساندن چه با خندیدن به این حرف ها، ممکن است انگیزه او را برای دشنام دادن بیشتر کنید. این مطلب به ویژه در مورد بچه های کوچک تر که به کار بردن بعضی کلمه ها را نوعی بازی می دانند، صادق است. در حالی که اصلاً معنای این کلمات را نمی دانند. شما باید به کلمه های بی ضرر بی اعتنایی کنید.

بعضی کلمه ها فقط بی معنی و احمقانه اند. بهترین برخورد نادیده گرفتن و توجه نکردن به آنهاست. البته به کار گرفتن کلمه های زشت و ناسزا نباید نادیده گرفته شود چون به کاربردن آنها در بیرون منزل می تواند دردسرساز باشد. وقتی کودک شما یک کلمه بد را به کار می برد بی خود جیغ و داد نکنید. ادای شوکه شدن را درنیاورید. بی تردید شما قبلاً آن را شنیده اید. برای او توضیح دهید که وقتی کسی به او ناسزا می گوید در واقع فقط یک حرف ناجور شنیده و حرف نمی تواند به انسان آسیبی برساند.

در مورد فحش با او صحبت کنید. به او بگویید فحش دقیقاً چه معنایی دارد و چرا نباید از آن استفاده کند. روش های جایگزین را به او بیاموزید. برای او بگویید به جای فحش دادن می تواند احساساتش را به مخاطبش بیان کند.

کودک را به استفاده از واژه های دیگر ترغیب کنید. کودک شما به واژه هایی نیاز دارد که از آن طریق عصبانیت یا احساسات شدیدش را بیرون بریزد. او را تشویق کنید که به جای استفاده از کلمات رکیک از کلمات بی ضرر استفاده کند و درصورت درست صحبت کردن او را تشوق کنید و نشان دهید که چقدر از او راضی هستید و اگر باز هم به فحش دادن و ناسزاگفتن ادامه داد می توانید از روشهای محروم کردن استفاده کنید. یعنی بعضی امتیازها را از او بگیرید. مثلاً هر وقت که فحش می دهد او را به مکانی بفرستید که دوست ندارد.

یک موضوع مهم؛ اگر کودک بداند که شما سرانجام پاسخ مثبت خواهید داد دیگر مهم نیست که ده بار هم «نه» گفته باشید.

چنین کودکی به تجربه آموخته است بداخلاقی کند تا سرانجام تسلیم شوید و او به هدفش برسد. تنها راه حل این است که کودک دریابد که نظر شما تغییر نمی کند و با کسی شوخی ندارید. اگر «نه» گفتن شما همیشه باعث دردسر می شود و کودک عادت کرد در مقابل «نه» شما گریه کند تأکید می کنم به عقب برگردید و اعمال خودتان را مرور کنید و آنجا که اشکالی یافتید آن را اصلاح کنید. این عادت در بزرگسالی می تواند باعث ایجاد مشکلات جدی برای فرزند شما بشود. از همین رو کودکتان در هر سنی که هست از همین امروز به اصلاح رفتار او بپردازید.

محمدرضا هادیلو

شخصیت

شخصیت

حسین، از کوچکی هم بچه آرامی بود.

احسان، آخ آخ! نگو! هنوز چهار سالش تموم نشده بود که از دیوار راست بالا می رفت. از پیشونیش پیدا بود که آدم شرّیه.

علی، چقدر شاد و خوش مشربه! عجیبه، هنوز هم مثل دوران مدرسه، همه رو می خندونه و با همه جوره.

این جملات را بارها در مکالمات روزمره می شنویم و حتی در متون قدیمی هم دیده ایم که نوشته اند با فلانی صحبت نکن او «دَمَوی» مزاج است یا از او نخواه که این همه مطلب را به خاطر بسپارد او «بلغمی» مزاج است.

به اعتقاد شما آیا بخشی از خوی و خصلتهای ما ارثی و تغییرناپذیر است؟ آیا افرادی که از دوران کوچکی سر به زیر و گوشه گیر هستند، تا آخر عمر، این ویژگی را حفظ خواهند کرد؟

شاید شما هم با این مسئله برخورد داشته اید. دوستی را بعد از سالها دیده اید، حالا سر و وضعی برای خودش به هم زده است. ابتدا که با او برخورد می کنید و با احترام و رعایت بعضی آداب اجتماعی به او نزدیک می شوید، فکر می کنید که حتماً آدم مهمی شده، مخصوصاً که تحصیلات بالایی هم دارد؛ امّا بعد از مدتی رفاقت و نزدیکی متوجه می شوید که هنوز بسیاری از ویژگیهای سابق را می توان در او یافت. اگر پا روی دمش بگذاری عصبانی و پرخاشگر است؛ ولی در شرایط عادی بسیار خوشرو و اهل بگو بخند است و تقریباً همان امیرآقای دوست داشتنی چند سال پیش.

حال سؤال اینجاست که آیا این مطالب، زیربنای علمی هم دارد یا خیر؟ آیا شخصیت ما و منش ما، از یک الگوی ثابت، پیروی می کند؟

برای پاسخ گفتن به این سؤال، چند صفحه ای از کتابهای روانشناسی را ورق می زنیم.

این مسئله از دهها سال پیش در روانشناسی مطرح بوده است و تحت عنوان روانشناسی شخصیت مورد بررسی قرار می گرفته است.

روانشناسی شخصیت

درک مسأله شخصیت، هدف نهایی و پیچیده ترین دستاورد روانشناسی است. شخصیت به یک معنا تمام روانشناسی را در برمی گیرد.(1)

از زمانهای قدیم برای گریز از فراوانیِ تقریباً بی پایان ویژگیهای فردی، تلاش کرده اند تا این تکثّر را با تعداد محدودی از ریختهای شخصیتی معین، همانند سازند. نظام چهار مزاج بقراط، قدیمی ترین و مشهورترین نمونه آن است.

در سال 1921م، کِرِچْمِر(2)

نظریه خود مبنی بر «ساخت بدن و خُلق و خوی» را انتشار داد. کرچمر افراد را به چند ریخت تقسیم کرد، مانند: تنه گسترده ها، تنه کشیده ها، چهارشانه ها، بی قواره ها و بدون ریختها.

و هر کدام از این ریختها نیز صفاتی مخصوص به خود دارند؛ مثلاً گروه اول، افرادی خوشْ مشرب، اهل صحبت و ارتباط با دیگران، و امّا تنه کشیده ها تقریباً اوصاف مخالف تنه گسترده ها را دارند.

از این پس آزمایشهای شخصیت پژوهی روند علمی به خود می گیرند. شلدن (3)

در سال 1927م، به بررسی ترکیب کننده های اساسی که در شکل دهی به سطوح مختلف شخصیت شرکت دارند پرداخت.(4)

شرلی (5)

در سال 1931م، در یک بررسی طولی دو سال اول زندگی تعدادی نوزاد را مورد ارزیابی قرار داد. او متوجه شد هر کدام از این کودکان رگه هایی شخصیتی دارند که تقریباً ثابت است. هفده سال بعد، نیلون (6)

پانزده تن از کودکان شرلی را پیدا کرد و تحت مطالعه قرار داد و مطالعات خودش را با مطالعات شرلی مقایسه کرد. او متوجه شد بسیاری از ویژگیهای فردی این کودکان که در زمان او جوانانی رشید بودند، ثابت مانده است.(7)

تحقیقات همچنان ادامه پیدا کرد. کتل،(8)

آلپورت،(9)

آیزِنک،(10)

مک گری،(11)

گُلدبرگ،(12)

و دهها دانشمند دیگر تلاشهای بی وقفه ای را در این مسیر انجام دادند و بعضی از این دانشمندان برای ارزیابی شخصیت، پرسشنامه هایی نیز ساختند.

نظریه ها و شیوه های تحلیل شخصیت

دوآن شولتس (13)

یکی از شخصیت پژوههای معاصر در کتاب «نظریه های شخصیت»، یک تقسیم بندی هشتگانه،(14)

از نظریه های مهم ارائه می دهد.(15)

که محدودیت این مقاله ایجاب می کند تنها به بعضی از این نظریات اشاره شود.

لذا با توجه به اهمیت و جایگاه «رویکرد صفات» در میان روانشناسان، این دیدگاه، مورد ارزیابی قرار می گیرد.

رویکرد صفات

این دیدگاه معتقد است که «صفات»، الگوهایی از: اندیشه، عواطف و رفتار را شامل می شود که باعث می شوند افراد با یکدیگر متفاوت باشند و این الگوها در طول زندگی ثابت هستند.(16)

معمولاً رویکرد صفات با نام کتل، آیزنک، آلپورت، گیلفورد، مک گری، کاستا و گلدبرگ همراه است و البته «کَتِل» به خاطر پیشگامی و گستردگی دیدگاهش از اهمیت ویژه ای برخوردار است؛ مخصوصاً با درست کردن تستهایی مثل تست شخصیت شانزده عاملی، تست شخصیت کودکان و... جایگاه کاربردی نیز برای خود و دیدگاهش مهیّا نمود و تأثیر بسیار زیادی بر تحقیقات بعدی شخصیت گذاشت.

ماهیت شخصیت از نگاه کَتِل

او معتقد است که نظریه شخصیت باید هدفش این باشد که رفتار آدمی را در شرایط و اوضاع و احوال مختلف پیش بینی کند. از این رو در تعریف شخصیت می گوید: «شخصیت، چیزی است که اجازه می دهد پیش بینی کنیم شخص در اوضاع و احوال معین، چه رفتاری خواهد داشت».

اجزای تشکیل دهنده ماهیت شخصیت

الف . صفت یا خصلت:(17)

صفات به اعتباری یا «عام» هستند یا «خاص». «صفات عام» صفاتی هستند مشترک میان همه افراد آدمیان یا لااقل میان همه افراد یک جامعه. (مثل حس نوع دوستی). «صفات خاص» صفاتی هستند که اختصاص به یک فرد معین دارند و به آن صورت در افراد دیگر دیده نمی شوند (مثل صفت بخشش در حاتم طایی).

در تقسیم دیگری کتل، صفات را به «صفات سطحی» و «صفات عمقی» تقسیم می کند. «صفات سطحی» به راحتی قابل تشخیص هستند. دوام آنها نیز کم است (مثل خشمگین شدن و شاد شدن»؛ امّا «صفات عمقی» موجبات واقعی رفتار و سرچمشه صفات سطحی هستند، با دوام اند و شناخت آنها برای مطالعه شخصیت ضروری است.(مثل درونگرایی و برون گرایی، پایداری هیجانی و...).

ب . اِرگ:(18)

صفاتی که غریزی و به شیوه وراثت به شخص منتقل می شود؛ مثل میل جنسی، تأیید وجود خویشتن، ترس، نیاز به حمایت والدین، روح اجتماعی، سازندگی و...

ج . مِتا اِرگ:(19)

صفاتی است که در تعامل با

محیط در فرد به وجود می آیند و کتل، سرآمد این ویژگیها را صفات عاطفی هر شخص می داند که در تعامل با محیط شکل می گیرند و جنبه انگیزشی نیز دارند، مثل علاقه به شغل، علاقه به ورزش، عواطف خانوادگی، حس وطن پرستی و... .

د . خود(20)

و آگاهی به خود: خود از دو بخش «خودِ واقعی» و «خودِ آرمانی و خیالی» تشکیل می شود. خود واقعی همان خودی است که شخص، احساس می کند هست، و خود آرمانی آن خودی است که شخص، آرزو دارد باشد. لذا رشد شخصیت از دیدگاه کتل: «حرکت از سوی خود واقعی به سوی خود آرمانی است».

ه . معادله تشخیص:(21)

کتل می کوشد صفات عمقی را مشخص سازد و وسیله اندازه گیری آنها را در قالب یک فرمول ریاضی بریزد؛ مثلاً می گوید فلان رفتار یا عمل، مساوی است یا فلان صفات عمقی به اضافه فلان صفات سطحی یا محیطی.(22)

سنجش شخصیت

تحقیقات کتل در مراحل عملی به تهیه تستهایی برای سنجش شخصیت منجر شد که مشهورترین آن، تست «شانزده عاملی» محسوب می شود که عوامل مهم شخصیت هر فرد را مشخص می کند، مثل برونگرایی (در مقابل درونگرایی)، اَدواری خویی (در مقابل گسیخته خویی)، هوش عمومی (در مقابل نارسایی عقلی)، سلطه گری (در مقابل اطاعت پذیری)، خلق استوار (در قابل خلق نارس و وابسته) و ...

بسیاری از روانشناسان از تست کتل برای ارزیابی شخصیت، استفاده می کنند.

تحقیقات جدید

رویکرد صفات در بین جامعه محققین جایگاه مهمی دارد و در سالهای اخیر، تحقیقات ارزنده ای را به خود اختصاص داده است؛ مخصوصاً با استفاده از خدمات رایانه ای، تحلیل عاملها بسیار دقیق تر شده و همین امر، باعث شده است نظریات جدید مثل نظریه کاستا(23)

و مک گری و نظریه گلدبرگ به عنوان دو دیدگاه مهم مورد توجه روانشناسان جهان قرار گیرد.

کاستا و مک گری تست (آزمون) پنج عاملی را طراحی کردند، آنها معتقدند صفات اصلی مشخص کننده شخصیت، این عوامل هستند:

1 . برونگرایی - درونگرایی (24)

2 . تضادورزی - توافق (25)

3 . سردرگمی - وظیفه شناسی (26)

4 . ثبات هیجانی - روانْ رنجوری (27)

5 . گشودگی به تجربه - عدم گشودگی به تجربه (28)

.

صفات اصلی نمایانگر شخصیّت

برونگرایی: صفتی است برای افراد پرحرف، پرانرژی، اجتماعی، و پر مدعا.

توافق: این صفت برای افرادی است که معمولاً خوشْ طینت، دارای حس همکاری، خوش بین، نوع دوست، مطمئن، متواضع، مصمّم و مهربان اند.

وظیفه شناسی: این اشخاص معمولاً وظیفه شناس، منظم، قابل اعتماد و رفتارهایی جهت دهی شده به سوی هدف دارند.

روانْ رنجوری: افراد مضطرب و مستعد افسردگی و نگرانیهای مفرط که در مقابل آن، افرادی با ثبات هیجانی بالا قرار می گیرند.

گشودگی به تجربه: افرادی با تخیّل قوی، به لحاظ فکری مستقل، و با اندیشه های مختلف که تمایل دارند تا تجربه های جدید کسب کنند.(29)

البته همه افراد با این پنج عامل، سرو کار دارند و می شود نیمرخ شخصیتی آنها را که متشکّل از این پنج عامل است ترسیم کرد.

البته توضیح بیشتر این پنج عامل، خود، مقاله ای مستقل می طلبد. پس نظریه صفات، معتقد است که هر شخص ویژگیهایی دارد. بخشی از این ویژگیها تقریباً در طول عمر هر شخص، روند ثابتی را طی می کنند و کمتر تحت تأثر عوامل محیطی و تربیتی واقع می شوند که این ویژگیها خطوط اصلی شخصیت هر فرد را مشخص می نمایند.

به این ترتیب، این بخش از تحقیقات علمی تأیید کننده انگاره هایی است که ما به طور معمول در زندگی روزمره، آن را تجربه می کنیم که بخشی از این مسائل در ابتدای مقاله آورده شد.

امیدواریم که بتوانیم در شماره های آینده، نظریه های دیگر مربوط به شخصیت را مورد ارزیابی قرار دهیم و تصویری روشن از آنها ارائه نماییم

روانشناسى کودک

روانشناسى کودک

 واقعیت این است که در دنیای امروزی انتقال اندیشه تنها از راه کلام و نوشته میسر نیست بلکه نقاشی، مجسمه سازی،  عکاسی، سینما و تئاتر و ... به مراتب بهتر از گفتن و نوشتن احساسات ما را به دیگران منتقل می کند. در این میان نقاشی فعالیتی است که می توان آن را از دیدگاههای متفاوت بررسی کرد. امروزه روانشناسان تجربی متقاعد شده اند که رفتارهای گوناگون کودک در دورانی که کودک رفتاری ساده و ذاتی و یا پیچیده دارد بستگی کاملی به تحولات ارثی و رشد نظام های مغزی وی دارد.


« ژان پیاژه » در پژوهشهای خود به این باور رسیده  است که: فرایند منطق و ادراک کودک به طور دقیق ناشی از تحریکاتی است که در اطراف کودک وجود دارد و با تغییر آن می توان این فرایند را کند و یا تندتر نمود.

« آنا اولیوریو فراری » نیز دنیای کودکان و گرایش کودک به دویدن، بازی کردن، خط خطی کردن و نقاشی کردن را امری غریزی و یا وابسته به دنیای مخصوص کودکان می داند قدر مسلم این است که در بسیاری از عکس العمل ها، فعالیت ها و اشکال رفتاری کودک اثر آشکاری از تکامل گرایی دیده می شود به طوری که قبل از چهار دست و پا رفتن می تواند شنا کند، قبل راه رفتن روی دو پا می تواند چهار دست و پا راه برود و قبل از حرف زدن می تواند راه برود. به این ترتیب اجتماعی کردن رفتار کودک به امکان ارتباط او به وسیله خطوط و علائم بستگی دارد. رسم خط (خط خطی کردن) و اصولاً هر نوع فعالیت بدوی هنری می تواند معرف یکی از اشکال و یکی از مراحل بازی به صورت تکامل یافته تر و خلاق تر آن باشد و کودک بطور ناخودآگاه مسائل و مشکلاتی را که در ارتباط با بزرگسالان برایش بوجود می آید مطرح می کند و نقاشی که به منزله نوعی بازی برای کودک به صورت یک فعالیت اجتماعی در می آید و ادراک، حافظه، تخیلات، خلاقیت و نیز نیروی عضلانی تحت تأثیر این فعالیت های نمایشی قرار می گیرد. نقاشی به کودک امکان شناسایی محیط و شرکت خود در آن را فراهم می سازد و یا سوالاتی برایش مطرح می سازد. این چنین است که نقاشی کودکان معنی دار می شود و می توان آن را شبیه خواب و رویا معنی کرد

ادامه مطلب ...

فعالیت های مشارکتی تدریسی - Collaborative

هدف وموضوع روانشناسی تربیتی: لند گرنLandgran) ) عقیده دارد که هدف روانشناسی تربیتی فهم و درک درست تعلیم وتربیه است , یعنی معلمان را در شناخت بهتر خود نسبت به اعمال تربیتی کمک می کند. این شناخت عمیق, وسیع و بسیار مؤثر است شناختی است که بر تحقیقات علمی مبتنی بوده نه بر اساس نظریه های شخصی و عام منظور از اعمال تربیتی پیدایش تغیرات است که معمولآ درمکتب صورت میگیرد, به ویژه ان نوع تغیرات که در جریان یادگیری در صنف به وجود میآید ....

ادامه مطلب ...